معرفی کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر ؛ تهوع، نخستین داستان ژان پل سارتر و یکی از مشهورترین آنهاست. این کتاب که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد. این داستان همه تمایلات فکری سارتر را به جز علایق سیاسیاش در بر دارد و میتوان گفت فلسفیترین داستان اوست؛ چرا که تهوع، در میان رمانهایی که سارتر به رشته تحریر درآورده، دارای پیچیدگیها و دشواریهای خاص فلسفی است و برای نخستین بار در قالب رمان، مفاهیمی همچون آزادی، خود فریبی، پدیدار شناسی، زمان و هنر مورد تحلیل قرار گرفتهاند. رمان تهوع از اصلیترین آثار اگزیستانسیالیستی است. سارتر در سال ۱۹۶۴ به خاطر این رمان برندهی جایزه نوبل ادبیات شد، اما از پذیرش آن امتناع کرد.
محصولات مرتبط
رمان تهوع یکی از محوریترین آثار مکتب اگزیستانسیالیسم است. سارتر در سال ۱۹۶۴ به خاطر این رمان برنده جایزه نوبل ادبیات شد اما از پذیرش جایزه سر باز زد
تهوع، یکی از معروفترین رمان های ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده، اگزیستانسیالیست فرانسوی است که در سال ۱۹۳۸، زمانی که سارتر استاد دانشگاه بود، منتشر شد. رمان تهوع یکی از محوریترین آثار مکتب اگزیستانسیالیسم است.
سارتر و رمان تهوع
زمانی که جایزه ی نوبل ادبیات سال ۱۹۶۴ به ژان پل سارتر تعلق گرفت، در واقع این جایزه به فصل مشترک چند رویکرد، چند جریان و چند انسان در قالب یک انسان تعلق گرفته بود؛ یکی نویسنده ای که بیش از بیست سال بر زندگی ادبی فرانسه و به تبع آن جهان تاثیر گذاشته بود، یکی فعال سیاسی که سال ها در محافل مختلف به ایراد سخنرانی و نوشتن مقاله در جراید پرداخته بود و دیگری فیلسوفی که نظریاتی راهگشا برای نسل بعد از جنگ جهانی دوم ارائه داده بود.
بین سال های ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۶، ویژگی مشترک آثار سارتر برخورد با مسئله ی تنهایی انسان و نیز لزوم آزادی و انتخاب و به تبع آن قبول مسئولیت این انتخاب ها بود. البته سارتر در این راه تنها نبود و بیشتر نویسندگان آن دوره نظیر آلبر کامو و مالرو هم در آثارشان در حال پرداختن به این مسائل بنیادی بودند. انسان مدرن احساس تنهایی می کرد، در حالی که دیگر چیزی برای هدایتش وجود نداشت. این احساس تنهایی و مسئولیت توأمان، دلهره آور بود. این مسئله یکی از ستون های بزرگ ادبیات سارتر است.
تهوع عنوان اولین رمان ژان پل سارتر است و از نظر خودش یکی از بهترین تألیفات او نیز به شمار می آید.
تهوع حاوی مفاهیم پیچیده فلسفی در قالب رمان است، مفاهیمی که سارتر در کتاب “هستی و نیستی” و دیگر آثار تحلیلی-فلسفی خود عنوان کرده است. این رمان در واقع دفترچه یادداشت شخصی به نام “آنتوان روکانتن” است که با ثبت وقایع از دیدگاه خود، مفاهیمی از قبیل آزادی، تخیل، زمان، پدیدارشناسی و… را پیش می کشد.
آنتوان روکانتن قهرمان و به نوعی ضد قهرمان رمان تهوع است. مردی سی ساله و مجرد که در ابتدای رمان در شهر بوویل سکونت داشته و مشغول تحقیق و پژوهش به منظور نگارش کتابی در خصوص یکی از شخصیت های بزرگ قرن هجدهم فرانسه به نام “مارکی دورولبون” است. روکانتن مردی تنها است که شهرش را دوست ندارد.
او در این انزوا رفته رفته در برخورد با اشیاء دچار حالت تهوع می شود. نخستین تهوع او در ساحل دریا، هنگامی که سنگریزه ای در دست می گیرد رخ می دهد. بعدها این تهوع به امور دیگر نیز سرایت می کند. آنتوان روکانتن در تنهایی خویش به پرسش های بنیادی در خصوص هستی شناسی بر می خورد. سوال اساسی رمان تهوع این است: «ما چرا وجود داریم؟»
در انتهای رمان روکانتن راه برون رفت از تهوع را باز می یابد و بعبارتی دیگر پاسخ های کاربردی برای سوالات هستی شناسانه ی خود پیدا می کند.
خلاصه رمان تهوع
کتاب تهوع، یکی از معروفترین رمان های ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده، اگزیستانسیالیست فرانسوی است که در سال ۱۹۳۸، زمانی که سارتر استاد دانشگاه بود، منتشر شد. رمان تهوع یکی از محوریترین آثار مکتب اگزیستانسیالیسم است. سارتر در سال ۱۹۶۴ به خاطر این رمان برنده جایزه نوبل ادبیات شد اما از پذیرش جایزه سر باز زد.
شخص اول داستان، آنتوان روکانتن مورخی است که در حال نوشتن زندگی شخصیتی سیاسی به نام (مارکی دورلبورن) است. کتاب تهوع در واقع دفتر خاطرات کسی است که برای فهمیدن موقعیت خود شروع به نوشتن دفتر خاطرات می کند که توسط آن به تغییرات فکری و محیط پیرامون و نقش و تاثیر و رابطه خود و دنیا و اشیا اطرافش پی ببرد.
در ابتدای کتاب تهوع روکانتن حالتی در درون خودش احساس می کند، حالتی همچون تهوع و پی می برد عواملی چون اشیاء پیرامونش و رفته رفته انسان های اطرافش در شکل گرفتن این احساس نقش دارد و شرایطی را در او پدید می آورند که به تهوع شباهت دارد. نگاه ابزاری او کم کم نسبت به اشیاء از بین می رود و اشیاء را به صورت ذاتی و جسمی موجودشان می بیند. اما او خوب می داند وجود او با وجود اشیاء تفاوت هایی دارد. رفته رفته اتفاق هایی می افتد که آنتوان روکانتین به وجود دیگری پی می برد وجودی که وجود ذهنی نام دارد و انسان را موجودی با دو وجود می یابد: ۱ـ وجود جسمی و ۲ـ وجود ذهنی که وجود ذهنی را برتر از وجودِ جسمی می داند. و علت و عامل تهوع را، بودن در شکاف دو بودن (هستی) می فهمد.
روکانتن دغدغه اش درک هدف بودنش است، اما دلیلی برای بودن خودش پیدا نمی کند، در جایی از زبان روکانتن با چنین جمله ای روبرو می شویم:” دلم می خواهد پا شوم بروم به جایی که در آن براستی در جای خودم باشم جایی که با آن جور در بیایم … اما جای من هیچ جا نیست، من زیادیم”( در واقع روکانتن نمی تواند دلیلی برای بودنش بیابد) .
روکانتن کارهای دیگران ،احساساتشان، پنهان شدنشان در پس بعضی از کارها را صرفا اعمالی می بیند که انسان ها برای توجیه بودنشان و فرار از واقعیت تلخ تنهایی و ضروری نبودن بودنشان می کنند و دیدن این کارها احساس تهوع را در او تشدید می کند.(کارهایی چون انسان دوستی، دانش اندوزی، عاشق شدن، کسب کردن تجربه و … )
تعریف او از زندگی این چنین است : زندگی کردن عبارت است از داشتن تجربه هایی الله بختکی که از پی هم می آیند و تنها هنگامی که به گذشته نگاه می کنیم معنایی فراگیر به خود می گیرند. و همچنین تعریف او از بودن ذهنی(هستی ذهنی) تعریف خیلی شفافی نیست، تعریفی است که به صحتش گویا مردد است و صحتش را تا زمانی که قواعد مادی دیگر ثابت باشند صحیح می داند.
او وجود ذهنی را وجودی می داند که به دست خود انسان شکل می گیرد، وجودی که با تمام آزادی هایی که دارد، در زمان و مکان و محیط محدود است. این وجود (وجود ذهنی) وجودی است آزاد ” آزاد در انتخاب ” و رقم زننده آینده و بدین سان روکانتن می فهمد زندگی حال است، و اینگونه ماهیت حقیقی زمان حال آشکار می شود ،” زمان حال همان است که وجود دارد و هر آنچه حال نباشد وجود ندارد.” او خواستار آینده ای است که بتوان پیامد تمام انتخاب ها را بداند و آنگاه راهی را انتخاب کند.
در واقع روکانتن (سارتر) معتقد است که وجود جسمی انسان ناخواسته است اما وجود دیگر که وجود ذهنی یا اندیشه ای می نامیم در دست خود انسان است و انسان خود آن را رخ می دهد.
کم کم روکانتن پی می برد مسائل ایده آل مورد نظر او (همچون آنی) پدید آمدنشان در این دنیا محال است، و این گونه خودش را تنها میبیند و تلاشهایشان را بی ثمر، آنها آینده را مبهم می بینند و گذشته را پوچ! و به این سبب گاهی از زبان آنی می خوانیم ” من دارم بیشتر از خودم عمر می کنم “
روکانتن فهمیده است مسائلی تهوع را از بین می برد، مسائلی که کامل اند یا به عبارتی نیستند ، مسائلی که در تخیل امکان وجود دارد، عواملی هنری هچون موسیقی.
سرانجام روکانتن پی می برد انسانی که خودش وجودش الزامی نیست نمی تواند وجود غیر لازم کسی را (مارکی دورلبورن) لازم جلوه دهد، پس روکانتن اینگونه از نوشتن تاریخ دست می کشد و سعی در پناه بردن به دنیایی می کند که شروع و حال و سر انجامش در دست اوست! پس سعی می کند موضوعی کامل و تخیلی را پیش گیرد هچون هنر یا موسیقی. (چون موسیقی یا هنر به محض خلق شدن دیگر از بعد زمانی خارج می شوند. و شروع و پایان همواره مشخصی پیدا می کند و تغییر و از بین رفتن جسمیشان خللی در وجودشان به وجود نمی آورد ( مثلا با شکسته شدن یا سوختن کتاب داستان همان است که بود و نت ها همان نت ها « اگر نمایشنامه هملت بسوزد در شخصیت هملت تغییری رخ نمی دهد» ) .
پس به نوشتن رمانی روی می آورد که در آن آزادی تصمیم و اختیارش به علت محصور نبودن در زمان و رویدادهای خارج از حدس و فهم محدود نباشد و این گونه با خلق اثری تخیلی و خواندن آن اثر تخیلی توسط دیگران و یاد آوری از نویسنده آن یعنی روکانتن (که بعدها توسط خوانندگان رخ می دهد) روکانتن بودن خودش را یادآوری و به عبارتی تبرئه می کند.
تحلیل رمان تهوع
کتاب تهوع رمان نیست، فلسفه هم نیست، چیزی بین این دو است که سرگردان مانده مانند روکانتن. تهوع حاوی مفاهیمی است که سارتر در کتاب هستی و نیستی و دیگر آثار فلسفی خود عنوان کرده است. این رمان در واقع دفترچه یادداشت شخصی به نام آنتوان روکانتن است که با ثبت وقایع از دیدگاه خود مفاهیمی از قبیل آزادی، تخیل، زمان، پدیدارشناسی و … را پیش می کشد.
روکانتن مردی تنها است که شهرش را دوست ندارد. او در این انزوا رفته رفته در برخورد با اشیا و افراد دچار تهوع می شود. روکانتن ابتدا هنگامی که می خواهد سنگی را به دریا پرتاب کند ناگهان دچار احساسی می شود که از توصیف آن عاجز است و بعداٌ این احساس را به نوعی تهوع تشبیه می کند:
“یک جور دل آشوبه شیرین مزه بود. چقدر ناگوار بود! و از سنگریزه مى آمد، مطمئنم، از سنگریزه گذشت و آمد توى دستهایم. بله، خودش است، درست خودش است: نوعى تهوع توى دست ها.”
بعدها این تهوع به امور دیگر سرایت می کند. روکانتن در تنهایی خویش به پرسش های بنیادی در خصوص هستی شناسی بر می خورد. سوال اساسی رمان تهوع این است : ما چرا وجود داریم؟
سارتر، نویسنده کتاب تهوع معتقد است که انسان در ابتدای امر هیچ ماهیتی از خود ندارد، بلکه فقط وجود دارد. انسان بوسیله اعمال خود ماهیت خود را می آفریند؛ بعبارتی بشر هیچ نیست مگر آنچه از خود می سازد. پس برای شناخت هر انسانی، ناگزیریم به اعمال او دقت کنیم. ماهیت انسان، مجموعه اعمال اوست.
از نظر روکانتن وجود هر چیزی زاید و بیهوده و غیر ضروری است و موجب تهوع می شود حتی خودش. خودش را زاید می بیند که اگر ناپدید هم می شد، ناپدید شدنش احساس نمی شد، چرا که وجودش در جهان واقعی به هیچ رو واجب نبود.
در واقع روکانتن وجود خود را دارای ماهیتی ارزشمند نمی داند، البته او بعداً در مییابد موسیقی و ادبیات این تهوع را تسکین میدهند و به دنبال جاودانه شدن یا به عبارتی دیگر ارزشمند ساختن موجودیت خود و زندگیش، خود را وقف نویسندگی میکند:
“باید یک کتاب باشد : بلد نیستم هیچ کار دیگری بکنم . ولی نه یک کتاب تاریخ، کتابی از نوع دیگر . درست نمی دانم چه نوع، ولی باید در پشت کلمات چاپ شده، در پشت صفحات، چیزی را حدس زد که وجود نداشته باشد، که بر فراز وجود باشد .
یک کتاب. یک رمان و کسانی خواهند بود که این رمان را خواهند خواند و خواهند گفت: آنتوان روکانتن آن را نوشته است. آدم موسرخی بود که در کافه ها پرسه می زد و آنها به زندگیم خواهند اندیشید. سپس شاید از خلال آن بتوانم زندگیم را بدون دلزدگی به یاد آورم”.
زندگینامه ژان پل سارتر
«ژان-پل شارل ایمار سارتر»Jean-Paul Charles Aymard Sartre نویسنده و منتقد ادبی اهل فرانسه در 21 ماه ژوئن سال 1905 در پاریس در یک خانوادهی بورژوا به دنیا آمد. پدرش افسر نیروی دریایی بود که در کودکی این نویسنده درگذشت. او در دوران کودکیاش طی یک بیماری بخشی از بیناییاش را از دست داد و تا آخر عمرش لکهای سفید در چشم همراهش شد. او در جوانی تحصیل در رشتهی فلسفهی مدرسهی سوپریور را آغاز کرد و با رتبه اول از آن فارغالتحصیل شد. او در این دوران با «سیمون دوبووار» آشنا شد، او نویسنده و فمینیست فعال آن زمان بود و آنها با یکدیگر رابطهی دوستانهای را آغاز کردند. «ژان سارتر» در آن سالها کتاب طرح نظریه عواطف را منتشر کرد. او به کمک یک بورسیه تحصیلی به آلمان رفت و در برلین پژوهشهای مربوط به رشتهی فلسفه را ادامه داد. او در این دوران بیشازپیش با افرادی همچون «مارتین هایدگر» که از بزرگترین فلاسفهی قرن بیستم است، آشنا شد.
«ژان سارتر» در جنگ جهانی دوم به ارتش پیوست و در واحد هواشناسی ارتش مشغول به کار شد. او در آن دوران به مدت یک سال اسیر جنگی بود و پس از رهاییاش مهمترین اثرش «هستی و نیستی» را نوشت. او در آن زمان نشریه زمانه نوین را تأسیس کرد و بعد از اتمام جنگ کتاب اگزیستانسیالیسم را منتشر کرد. او بهعنوان مفسر حوزهی اگزیستانسیالیسم یا هستیگرایی شناخته شد.او علاوهبر نوشتن کتاب و علاقهاش به فلسفه و جامعهشناسی به جریانهای سیاسی کمونیسم نیز علاقه داشت و دربارهی اتفاقهای سیاسی مختلف جهان اظهارنظر میکرد.
«ژان سارتر» ادبیات را با فلسفه در هم آمیخت و اولین داستان فلسفیاش را در سال 1938 منتشر کرد. عنوان این کتاب «تهوع» بود که سبب شهرت بسیار برای این نویسنده شد. این کتاب داستان مرد جوانی است که افسرده است. این افراد آزادیاش را درگیر با اشیای بیجان میبیند و به همین دلیل دچار تهوع میشود. شخصیت اصلی این کتاب موسیقی و ادبیات را دنبال میکند و زندگیاش را صرف نویسندگی میکند. این اثر تنها یک داستان ساده نیست، بلکه روایت یک شخصیت است که در انزوا و دوری از خانواده و دوست بهدنبال جاودانگی است. او گاهی دچار پوچی و بیمصرفی میشود و گاهی به دنبال هدف برای زندگی میرود. «تهوع» بازتابی از اندیشهی اگزیستانسیالیسم این نویسنده است به همین دلیل این کتاب در میان آثار مربوط به این حوزه بسیار ارزشمند است. «ژان سارتر» خود این اثر را یکی از مهمترین آثارش میداند، ارزش این اثر را حال میتوان بهخوبی درک کرد زیرا همچنان باگذشت حدود صدسال جزو لیست کتابهای پرفروش است.
«ژان سارتر» با اعتقاد به اینکه انسان محکومبه آزادی است بهعنوان یکی از چهرههای بسیار معروف و تأثیرگذار قرن بیستم شناخته شده است. او در سال 1964 برندهی جایزهی نوبل ادبی شد ولی از دریافت آن امتناع کرد. «سارتر» سالهای پایانی عمرش قدرت بیناییاش را از دست داد و در 15 آوریل سال 1980 در بیمارستان پاریس درگذشت. او چهرهای معروف بود و مرگش بسیار تأسفبرانگیز بود. حدود پنجاههزار نفر در مراسم خاکسپاریاش حضور داشتند و یکی از روزنامههای موردعلاقهاش اینچنین تیتر زد: «تمامی یک انسان، از تمامی انسانها ساخته شده و برابر کل آنها ارزش دارد، و ارزش هر یک از آن با او برابر است.»
مشهورترین آثار ژان پل سارتر
«دیوار» مجموعه داستانی از «ژان سارتر» است که سال 1939 منتشر شده است. این مجموعه شامل پنج داستان «دیوار»، «اتاق»، «اروسترات»، «مؤانست» و «کودکی کارفرما» است که شخصیتهای اصلی آنها ازنظر تمایل به پوچگرایی شبیه به یکدیگر هستند. این اثر جزو اولین داستانهای این نویسنده است که به فارسی ترجمه شده است. «صادق هدایت»، نویسنده و مترجم بنام ایرانی داستان «دیوار» را ترجمه کرده است و انتشارات جامهدران و مجید این نسخه را منتشر کردهاند.
«مگسها» یکی دیگر از آثار این نویسنده است که سال 1943 منتشر شده است. این اثر نمایشنامه است و در سه پرده روایت میشود. داستان این نمایشنامه کلاسیک است و شخصیتهای آن مربوط به دوران باستان یونان هستند. این نمایشنامه در آرگوس یکی از شهرهای باستان یونان حول محور پانزده شخصیت شکل گرفته است و مفاهیمی همچون تقابلهای عشق و نفرت، پیری و جوانی، داشتنها و نداشتنها مضمون اصلی این روایت است. این اثر را مترجمان مختلفی ازجمله «مهدی روشن زاده» به فارسی ترجمه کردهاند.
مجموعه سهگانه «راههای آزادی» اثر «ژان سارتر» شامل سه رمان معروف و جاودانهی «سن عقل»، «تعلیق» و «عذاب روح» است. این مجموعه روایت وضعیت زندگی مردم در دوران جنگ فرانسه است که دو عنوان اول آن سال 1945 و عنوان سوم آن سال 1949 منتشر شده است. «تعلیق» که با ترجمهی «حسین سلیمانی نژاد» در فیدیبو موجود است توصیف اتفاقهای سیاسی-تاریخی اروپای سال 1938 است.
«ادبیات چیست» یکی دیگر از آثار معروف این نویسنده است که سال 1948 منتشر شده است. این کتاب یک اثر پژوهشی و تحقیقی دربارهی ادبیات و هنر است. این اثر یکی از مشهورترین آثار نوشته شده دربارهی ادبیات است که به فارسی هم ترجمه شده است.
«دستهای آلوده» یکی دیگر از نمایشنامههای این نویسنده است که «جلال آل احمد»، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این اثر تشکیلات و اجتماعی را نشان میدهد که برای ورود به آن باید از تمامی امیال و خواستههای فردی و غیر حزبی گذشت.
مجموعه آثار ژان پل سارتر در یک نگاه
صادق هدایت اولین کسی بود که با ترجمه داستان «دیوار» در سال ۱۳۲۴، سارتر را به ایرانیان معرفی کرد. کمی بعد از آن هم عبدالحسین نوشین نمایشنامه روسپی بزرگوار سارتر را ترجمه و در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. نمایشنامه «دوزخ» سومین اثری بود که از سارتر توسط مصطفی فرزانه به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۲۷ منتشر شد.
جدول زیر گزیدهای از ترجمهٔ آثار سارتر را به نمایش میگذارد. مهمترین اثر فلسفی سارتر به نام نقد خرد دیالکتیک هنوز به فارسی ترجمه نشدهاست.
تهوع / غثیان (رمان) | La nausée | Nausea | ۱۹۳۸ | با عنوان «تهوع»، ترجمهٔ امیرجلالالدین اعلم، تهران: نیلوفر، چاپ اول: ۱۳۸۳؛ با عنوان: «غَثیان»، ترجمهٔ مهدی روشنزاده، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۱ |
زنده باد چگوارا | ۱۳۵۷ | فرهاد فراهانی | ||
دیوار (مجموعه داستان) | Le mur | The Wall | ۱۹۳۹ | ۵ داستان با عناوین: «دیوار»، «اتاق»، «اروستراتوس»، «صمیمیت» و «کودکی یک رهبر» / «کودکی یک رئیس». داستانهای این کتاب به صورت پراکنده توسط صادق هدایت - پرویز شکیب - محمود سلطانیه - داریوش سیاسی - محمد علی سپانلو - ابوالحسن نجفی ترجمه شدهاست |
مگسها (نمایشنامه) | Les mouches | The Flies | ۱۹۴۳ | سیما کوبان - مهدی روشنزاده - قاسم صنعوی - صدیق آذر - سحر جعفری صرافی |
هستی و نیستی (رساله فلسفی) | 'ĽÊtre et le Néant | ۱۹۴۳ | عنایتالله شکیباپور - مهستی بحرینی | |
خروج ممنوع (نمایشنامه) | Huis clos | No Exit | ۱۹۴۴ | مصطفی فرزانه (با عنوان «دوزخ») - ناصر غیاثی (با عنوان «در بسته») - سحر جعفری صرافی (با عنوان «در بسته») - حمید سمندریان (با عنوان «دوزخ») - قاسم صنعوی (با عنوان «خلوتکده») - امید جمشیدی (با عنوان «اتاق بسته») - صدیق آذر (با عنوان «خلوتگاه») - سعید عجم حسنی (با عنوان «در بسته: دوزخ») |
تعلیق: راههای آزادی (رمان) | ۱۹۴۵ | محمود بهفروزی - حسین سلیمانینژاد | ||
سن عقل: راههای آزادی ۲ (رمان) | L'âge de raison | The Age of Reason | ۱۹۴۵ | منوچهر کیا - حسین سلیمانینژاد |
عذاب روح: راههای آزادی ۳ (رمان) | ۱۹۴۵ | علی امیننیا | ||
راههای آزادی | Morts sans sépulture | The Victors | ۱۹۴۶ | |
مردههای بیکفن و دفن (نمایشنامه) | ۱۹۴۶ | پری صابری - قاسم صنعوی - صدیق آذر | ||
روسپی بزرگوار (نمایشنامه) | La putain respecteuse | The Respectful Prostitut | ۱۹۴۶ | عبدالحسین نوشین - بهمن نورائی |
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر (رساله فلسفی) | ۱۹۴۶ | مصطفی رحیمی | ||
ادبیات چیست؟ (رساله ادبی - فلسفی) | ۱۹۴۷ | ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی | ||
بودلر (مقالهای در مورد بودلر، شاعر فرانسوی) | Baudelaire | Baudelaire | ۱۹۴۷ | دلآرا قهرمان |
اندیشههای درباره مسئله یهود (رساله) | ۱۹۴۷ | |||
دستهای آلوده (نمایشنامه) | Les mains sales | Dirty Hands | ۱۹۴۸ | جلال آلاحمد - قاسم صنعوی |
چرخدنده (فیلمنامه) | L'Engrenage | ۱۹۴۹ | قاسم صنعوی - داریوش مودبیان - روشنک داریوش | |
شیطان و خدا (نمایشنامه) | Le diable et le bon dieu | The Devil and the Good Lord | ۱۹۵۱ | ابوالحسن نجفی |
ژنه مقدس، بازیگر و شهید (مقالهای دربارهٔ ژان ژنه) | ۱۹۵۲ | محمود کیانوش (در مقدمهٔ نمایشنامه کلفتها اثر ژان ژنه با ترجمه بهمن محصص) | ||
کین | Kean | ۱۹۵۳ | قاسم صنعوی | |
نکراسوف | Nekrassov | ۱۹۵۵ | قاسم صنعوی | |
گوشهگیران آلتونا (نمایشنامه) | Les séquestrés d'Altona | The Condemned of Altona | ۱۹۵۹ | ابوالحسن نجفی |
فروید (فیلمنامهای دربارهٔ زیگموند فروید) | ۱۹۵۹ | قاسم روبین | ||
نقد عقل دیالکتیکی (رساله فلسفی) | ۱۹۶۰ | |||
کلمات (خودزندگینامه) | les mots | The Words | ۱۹۶۴ | امیرجلالالدین اعلم - ناهید فروغان |
زنان تروا (نمایشنامه) | Les Troyennes | The Trojan Women | ۱۹۶۵ | قاسم صنعوی - قاسم روبین |
جنگ شکر در کوبا (سفرنامه) | Ouragan sur le sucre | Sartre on Cuba | جهانگیر افکاری | |
دربارهٔ نمایش | ابوالحسن نجفی | |||
کار از کار گذشت (نمایشنامه) | حسین کسمایی | |||
سایه انسانها (داستان بلند) | عنایتالله شکیباپور | |||
انسانهای دیگر (داستان بلند) | عنایتالله شکیباپور | |||
مرگ در جان | ||||
ابله خانواده (مقاله انتقادی) | L'idiot de la famille | The Family Idiot | ۱۹۷۱–۷۲ | |
در دفاع از روشنفکران | رضا سیدحسینی | |||
تیفوس | قاسم صنعوی | |||
روانکاوی وجودی | احمد سعادت نژاد | |||
در جستجوی بشریتی بی نقاب | مصطفی رحیمی | |||
زیباییشناسی | رضا شیرمرز | |||
تعالی اگو | عادل مشایخی | |||
آن سبوب بشکست | محمد کاروان | |||
بازپسین گفتگو (مصاحبه با سارتر) | جلال ستاری |
- کودکی یک رئیس، محمد علی سپانلو، فردا
- تیفوس، قاسم صنعوی، کتاب پارسه
- روانکاوی وجودی، احمد سعادت نژاد، جامی
- در جستجوی بشریتی بی نقاب، مصطفی رحیمی، نیلوفر
- زیباییشناسی، رضا شیرمرز، قطره
- تعالی اگو، عادل مشایخی، ناهید
- کین، قاسم صنعوی، گل آذین
- نکراسوف، قاسم صنعوی، کتاب پارسه
- آن سبو بشکست، محمد کاروان، گلریز
کتابی با نام فاجعه بزرگ به ترجمه بهروز بهزاد که بعد از انقلاب با نام خانواده خوشبخت با ترجمه دوباره از کتابی که وجود نداشت بیژن فروغانی و سارا برمخشاد چاپ شدهاست، اثر سارتر نیست و متعلق به خود مترجمین میباشد که نمونهای از سرقت ادبی است.
دیدگاه خود را بنویسید