کتاب کلیدر

نویسنده: محمود دولت آبادی

دوره ده جلدی در پنج جلد

انتشارات فرهنگ معاصر

کلیدر نام کوهی حوالی سبزوار است. جایی که عمده ماجراهای قهرمان داستان، گل‌محمد در آن اتفاق می‌افتد. گل محمد پسری روستایی است که به عشق مارال گرفتار می‌شود.

مارال نامزدی به اسم دلاور داشته و گل‌محمد نیز همسری به نام زیور. با این همه گل‌محمد و مارال با هم ازدواج می‌کنند و بذر کینه در دل دلاور کاشته می‌شود. این کینه و عداوت باعث می‌شود تنش میان طایفه‌ها هرروز بیشتر شود تا جایی که در یکی از این درگیری‌ها گل‌محمد حاج حسین-یکی از مال‌دارهای به‌نام- را ناخواسته بکشد. به خاطر این قتل دو امنیه وارد روستا می‌شوند تا به ظاهر مالیات گله‌داران را بگیرند. اما هدف اصلی آن‌ها پی بردن به ماجرای قتل حاج حسین بود. گل‌محمد که اصل ماجرا را متوجه می‌شود، امنیه‌ها را می‌کشد و جسد آن‌ها را می‌سوزاند. بعد از این ماجرا راز گل‌محمد برملا می‌شود و به زندان می‌افتد.

اگر می‌خواهید با کتاب کلیدر بیشتر آشنا شوید، پیشنهاد می‌کنیم یادداشت «معرفی,نقد و بررسی کتاب کلیدر» را هم  در کافه دیجی کتاب بخوانید.

همچنین اگر به خواندن رمان های تاریخی علاقه دارید، پیشنهاد می‌کنیم یادداشت «معرفی رمان‌های تاریخی» را هم بخوانید.


کتاب دایی جان ناپلئون

نویسنده: ایرج پزشکزاد

انتشارات فرهنگ معاصر


داستان در خلال جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد و درست از سال‌های پیش از اشغال ایران به دست متفقین آغاز می‌شود و تا دوران اشغال ادامه می‌یابد. مکان داستان تهران است. محل زندگی‌ این خانواده‌ی اشرافی مجموعه‌ای است از چند خانه و باغ که هر یک در گوشه‌ای از آن جا دارند: خانه‌ی دایی جان ناپلئون، خواهرش و برادر کوچک‌ترش که با وجود این‌که با درجه‌ی پایینی از ارتش بازنشسته شده، به او سرهنگ می‌گویند.

لقبِ «ناپلئون» را، درواقع، بچه‌ها به دایی‌ جان داده‌اند و علتش هم ستایش‌های او از قهرمانش ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه است. درباره‌ی ناپلئون هر کتابی که به دست دایی جان برسد می‌خواند و از او قول‌هایی نقل می‌کند. همیشه سعی دارد پا جای پای ناپلئون بگذارد. آن‌هایی که رمان را خوانده‌اند یا آن‌هایی که در دهه‌ی پنجاه، مجموعه‌ی تلویزیونی‌اش را به کارگردانی ناصر تقوایی دیده‌اند، حتماً می‌دانند بزرگ‌ترین افتخار شخصیت دایی جان، یکی دو درگیری کوچکِ کازرون بوده که با آب و تاب توسط پیش‌کارش مش‌قاسم بازروایی می‌شده و در حد جنگ‌های ناپلئون بناپارت گسترش می‌یافته! دایی جان مرد پریشان احوالی است که به دلیل ناکامی‌هایش در زندگی واقعی، در ذهنش از خود ناپلئونی ساخته است و گمان می‌کند که انگلیسی‌ها قصد نابودی‌اش را دارند.


کتاب چشمهایش

نویسنده: بزرگ علوی

انتشارات نگاه

«چشم‌هایش» روایت یک عشق نافرجام از سال‌های مبارزه است. استاد ماکان، نقاش بزرگ و مبارزی سیاسی، در تبعید از دنیا می‌رود. کسی که تصویرِ «آقا رجب» نوکرش را بارها کشید ولی «رجال» را به روی پرده نیاورد. آقای ناظم، یکی از دوستداران استاد ماکان، به دنبال راز مرگ استاد است. رازی که در یکی از تابلوهاست؛ تابلوی چشم‌هایش. آقا رجب، نوکرِ استاد ماکان به ناظم مدرسه ماجرای این نقاشی و آن زن را بازگو می‌کند و ناظم به دنبالِ آن زن و داستانِ این نقاشی می‌گردد. آقای ناظم سعی می‌کند با پیدا کردن آن زنِ به تصویر کشیده شده در تابلو، به راز مرگِ مشکوک دست پیدا کند.


کتاب آتش بدون دود

نویسنده: نادر ابراهیمی

انتشارات روزبهان

کتاب آتش بدون دود؛ جلد اول رمان بلندی از نادر ابراهیمی است که در هفت جلد نوشته شده است. جلد اول کتاب آتش بدون دود، سه کتاب اول به نام‌های گالان و سولماز، درخت مقدس و اتحاد بزرگ است. نادر ابراهیمی در سه جلد اول از زیبایی‌های ترکمن صحرا صحبت می‌کند و در بخش‌های بعدی، از مبارزات انقلابی معاصر در قالب داستانی خواندنی می‌گوید. نادر ابراهیمی برای نوشتن رمان آتش بدون دود، جایزه لوح زرین و دیپلم افتخار بیست سال ادبیات داستانی ایران و جوایز دیگری چون براتیسلاوا، تعلیم‌ و تربیت یونسکو و کتاب‌سال ایران را از آن خودش کرد.

آتش بدون دود روایتگر زندگی سه نسل از مردم صحرانشین ترکمن از عهد قاجار و پادشاهی ناصرالدین شاه تا پهلوی دوم و حکومت محمدرضا پهلوی است. آتش بدون دود داستانی عاشقانه ولی سرشار از غرور و خشونت است. او در این کتاب از رویارویی علم و جهل و اختلاف نظر نسل‌ها صحبت می‌کند. عشق و افسانه ترکمن را به‌تصویر می‌کشد و از پایبندی به اعتقادات و وطن‌دوستی می‌گوید.


کتاب یک عاشقانه آرام

نویسنده: نادر ابراهیمی

انتشارات روزبهان

یک عاشقانه‌ی آرام نادر ابراهیمی با آن نثر شاعرانه‌اش در همه‌ی کتاب‌فروشی‌ها جایی در میان رمان های پرفروش ایرانی داشته است. داستان گیله‌مردی مبارز و سیاسی که عاشق عسل، دختری آذری می‌شود. آن‌ها با همه‌ی مشکلات سعی می‌کنند در لحظه لحظه‌ی با هم بودن عاشق هم باشند و نگذارند عشقشان دچار روزمرگی شود. همان‌جا که می‌گوید: مگذار عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود!  هر سه‌شنبه به دیدار کودک‌های بیمار می‌روند و این‌گونه به قول خود، از بطالت رها می‌شوند. این کتاب پر از جملات و تعبیرات زیبایی است که مدام می‌خواهیم زیرشان خط بکشیم یا روی برگه‌ی جداگانه بنویسیم و به‌خاطر بسپاریم:

«ترک عشق کنیم، بهتر از آن است که عشق را به یک مُشت یاد بی‌رنگ و بو تبدیل کنیم؛ یادهای بی‌صدایی که صدا را در ذهنِ فرسوده‌ی خویش ‌ـ‌و نه در روح‌ـ به آن می‌افزاییم تا ریاکارانه باور کنیم که هنوز، فریادهای دوست داشتن را می‌شنویم.»

پیشنهاد می‌کنیم اگر اهل گوش دادن به کتاب‌های صوتی هستید، کتاب صوتی یک عاشقانه آرام را با صدای پیام دهکردی گوش کنید.


چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

نویسنده: زویا پیرزاد

نوین کتاب گویا

چراغ‌هارا من خاموش می‌کنم اولین بار در سال ۱۳۸۰ منتشر شد و تا به حال بیش از ۱۰۰ بار تجدید چاپ شده است. این کتاب تا کنون چند جایزه معتبر ادبی را در ایران به دست اورده است. جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال از جمله این جوایز است.

کلاریس زنی ارمنی است که با شوهر و فرزندانش در محله بوارده آبادان، که مخصوص کارکنان شرکت نفت است زندگی می‌کند. شوهر کلاریس مردی موفق و ایده‌آل اما درگیر کار و مناسبات شغلی و اجتماعی خود است و کلاریس نیز زنی کامل است که به شوهر و بچه‌هایش می‌رسد. اما داستان از کجا آغاز می‌شود؟ شما زمانی به زندگی واقعی کلاریس وارد می‌شوید که او درونیات، ذهنیات و احساسات و برداشت‌هایش را می‌گوید. به تدریج درمی‌یابید که کلاریسی که خود را به خانواده و اطرافیان نشان می‌دهد همان زنی نیست که فکر می‌کردید. او زنی روشنفکر و اهل مطالعه و اگاه به نظر می‌رسد اما دچار ملال است. ملالی پنهان و فروخورده که هیچ‌گاه فرصتی برای بروز نداشته است. زنی که همه زندگی، احساس و خواسته‌های روحش در هجوم روزمرگی‌ها آنقدر خاک خورده‌اند که دیگر دیده و شنیده و درک نمی‌شوند چه رسد به این که پاسخی داشته باشند.

اما نقطه عطف داستان ورود مرد همکیش غریبه‌ای با خانواده‌اش به محله بوارده است. مردی که فرزندش همبازی بچه‌های کلاریس می‌شود و خودش مخاطبی برای او. این همسایه اسرارآمیز که انگار کلاریس و وجود او را خوب می‌شناسد، سردرگمی‌ها، تردیدها و سوالات زیادی را درون او بیدار می‌کند.

زویا پیرزاد در این رمان نیز مانند بیشتر داستان‌هایش به زندگی زن ایرانی پرداخته است. اما لطافت، تاثیرگذاری و جذابیت این اثر بیش از داستان‌های دیگر او مجذوبتان خواهد کرد.


سمفونی مردگان

نویسنده: عباس معروفی

انتشارات ققنوس

سمفونی مردگان عباس معروفی در سی سالگی انتشارش هم‌چنان پرفروش و پرطرفدار در میان رمان های ایرانی است. خیلی‌ها با آیدین اورخانی زندگی کردند و دردهایش را کشیدند. شاید بزرگترین پرسشی که بر جای گذاشته، این باشد: «کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته است، روح هنرمندی که به کسوت سوجی دیوانه‌اش درآورده‌ایم، به قتلگاهش برده‌ایم و با این همه او را جسته‌ایم و تنها و تنها در ذهن او زنده مانده‌ایم. کدام یک از ما؟»

داستان درشهر اردبیل و بین سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ شمسی می‌گذرد. جابر اورخانی مغازه‌ای در دالان کاروان‌سرای آجیل‌فروش‌ها و خانه‌‌ای بزرگ در شمال سرداب داشته است. او و زنش در پی سال‌ها رنج و اندوه مرده‌اند، آیدا خواهر دو قلوی آیدین، خودش را آتش زده است، اورهان، کوچک‌ترین فرزند خانواده، برادر بزرگ‌ترش یوسف را کشته است، و آرزوی وسواس گونه‌اش این است که آیدین را هم بکشد

سمفونی مردگان داستان آخرین بیست و چهار ساعت زندگی اورهان است. اورهان در یک بعد از ظهر، درِ حجره‌اش را می‌بندد، کارگران را به خانه می‌فرستد و به‌طرف شورآبی راه می‌افتد تا آیدین را پیدا کند و بکشد.

سمفونی مردگان، برنده‌ی جایزه‌ی انتشارات ادبی‌ـ‌فلسفی سورکامب در سال ۲۰۰۱ شد، در سال ۲۰۰۷، در میان صد رمان برجسته‌ی سال بریتانیا قرار گرفت و  به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، عربی، ترکی و… ترجمه شد.


شوهر آهو خانم

نویسنده: علی‌محمد افغانی

انتشارات نگاه

«پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وآن شور که در دل بنهادم به در افتاد»

این رمان در سال ۱۳۴۰ با هزینه‌ی شخصی علی‌محمد افغانی برای بار اول چاپ شد؛ در همان سال به‌عنوان کتاب سال شناخته شد و تا کنون از پرفروش و پرخواننده‌ترین رمان های ایرانی بوده است.

داستان در سال ۱۳۱۳ در کرمانشاه رخ می‌دهد. آهوخانم زنی زحمتکش، بردبار و بزرگوار است. آدم‌ها و ماجراها پیرامون آهوخانم شکل می‌گیرند و او آن‌چنان بر تمامی داستان تأثیر می‌گذارد که حتی در صحنه‌هایی که حضور ندارد، وجودش محسوس است. شوهرش، سید میران سرابی، نانوا و رئیس صنف نانوایان کرمانشاه، پشت ترازوی مغازه‌اش نشسته است که زن زیبارویی وارد می‌شود. زنی به‌نام هما که پس از چهار سال زندگی به دلیل ستم‌های شوهرش، مهرش را حلال و جانش را آزاد کرده است.

هما می‌گوید سه ماه است که به خانه‌ی مطربی به‌نام حسین خان ضربی پناه برده. میران که مرد متدینی است تصمیم می‌گیرد هما را به عقد شاگردش درآورد. به بهانه‌ی این‌که از طرف شوهر هما و برای بازگرداندنش به خانه آمده است پیش حسین خان می‌رود. صحنه‌ای را می‌بیند که حسین خان می‌زند و هما هنرمندانه می‌رقصد؛ از آمدنش پشیمان می‌شود و می‌رود ولی نمی‌تواند هما و زیباییش را فراموش کند.


دیلماج

نویسنده: حمیدرضا شاه آبادی

ناشر : نشر افق

کتاب دیلماج روایت سرگشتگی‌های روشنفکران در اواخر دوران قاجار است. شاه آبادی که بیشتردر رمان‌هایش به موضوعات تاریخی می‌پردازد، در رمان دیلماج سرگذشت شخصیتی خیالی به نام میرزایوسف خان مستوفی معروف به دیلماج را روایت می‌کند. رمان با شرح دوران کودکی و تحصیل او آغاز می‌شود. میرزایوسف به دلیل تحصیل و رفت‌وآمد با چند نفر از اساتید و روشنفکران آن زمان به فردی متجدد و آزادی‌خواه تبدیل می‌شود که باقی اتفاقات رمان را رقم می‌زند.

میرزا یوسف خان مستوفی، شخصیت اصلی داستان، در تاریخ، چهره‌ای ناشناخته و رازآلود دارد. عده‌ای او را به عنوان کسی می‌شناختند که درد وطن داشت و در راه کسب آزادی و پیشرفت مدنیت ایران تلاش می‌کرد. عده‌ای دیگر هم، او را شخص رذلی می‌دانستند که خیانت کرد.

ویژگی تاریخی رمان با حضور شخصیت‌هایی همچون «محمدعلی فروغی»، «میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله»، «ناصرالدین شاه قاجار»، «عباس میرزا» و… پررنگ شده و مخاطب را بین مرز خیال و واقعیت قرار می‌دهد. تاثیر جریانات فراماسونری بر روشنفکران آن روزگار از دیگر موضوعات موردتوجه نویسنده در رمان است.


کتاب من، شماره سه

نویسنده: عطیه عطارزاده

نشر چشمه

من شماره سه جدیدترین رمان عطیه عطارزاده است که در آن پسری ساکن یک تیمارستان که قدرت حرف زدن ندارد و بیسواد است و تنها راه ارتباطیش با بیرون نقاشی کشیدن است، دنیا را از زاویه دید خودش روایت می‌کند. در این رمان هم مانند رمان قبلی عطیه یعنی راهنمای مردن با گیاهان دارویی با شخصیت همراه می‌شویم که نسبت به بقیه کمبودی دارد و در عین حال آرام و بی‌دردسر زندگی می‌کند تا اینکه اتفاق‌های ریز و درشتی یکی پس از دیگری به سمتش هجوم می‌اورند و او باید با آن‌ها کنار بیاید.


یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

نویسنده: بیژن نجدی

نوین کتاب گویا


بیژن نجدی در این کتاب ۱۰ داستان کوتاه درباره مرگ نوشته است. داستان‌هایی که هر کدام با احساسی لطیف و کلماتی شعرگونه نوشته شد‌اند و هر خواننده و البته شنونده‌ای را به وادی خیال می‌کشاند.

این ۱۰ داستان کوتاه مجزا و در عین حال در هم تنیده‌اند. علاوه بر این در این کتاب بیژن نجدی با جملاتش به اشیا بی‌جان جان بخشیده و آن‌ها را به عنصری پویا در داستان‌هایش تبدیل کرده است. این کتاب را پیام دهکردی با صدای شیرینش خوانده است. پویام دهکردی که با خوانش کتاب صوتی یک عاشقانه آرام ثابت کرده که در انتقال حس و حال شاعرانه داستان‌ها استاد است، این کتاب را هم با همان کیفیت و شور خوانده است.


آبنبات هل‌دار

نویسنده: مهرداد صدقی

انتشارات سوره مهر

اولین رمان از رمان های ایرانی پرفروش طاقچه، کتاب آبنبات هل‌دار است. «آبنبات هل‌دار» داستانی از زبان یک کودک بجنوردی است. داستانی طنزگونه که خنده را به لب‌ها می‌نشاند و علامت سوال‌های زیادی را در ذهن ایجاد می‌کند. محسن (راوی داستان) فرزند آخر و شیطان یک خانواده‌ی پنج‌نفری است. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خنده‌دار و حیرت‌آوری است که او آن‌ها را ایجاد می‌کند. انجام‌دادنِ کارهای ساده برای محسن به ماجراجویی‌هایی تبدیل می‌شود که کمتر از هفت‌خان رستم نیست؛ کارهایی مثل رفتن به مدرسه، پخش آشِ نذری یا پخشِ کارتِ عروسی.

برادرِ محسن، محمد، خانواده را راضی می‌کند تا به جبهه برود. او در یکی از عملیات‌ها به اسارت گرفته می‌شود و اگرچه حضور فیزیکی در داستان ندارد، اما محور اصلی داستان است. با شرایط پیش‌آمده و اسارت محمد، محسن تلاش می‌کند دیگر آن بچه‌ی شرور و مردم‌آزار نباشد. با امضای قطع‌نامه و پایان جنگ، محمد برمی‌گردد و…

مهرداد صدقی متولد ۱۳۶۵ در بجنورد است. او تاکنون نُه اثر طنز به نام‌های: نقطه ته خط، آبنبات هل‌دار، آبنبات دارچینی، آبنبات پسته‌ای، مغز نوشته‌های یک جنین، مغز نوشته‌های یک نوزاد، میرزا روبات، رقص با گربه‌ها و تعلیمات غیراجتماعی را منتشر کرده است. «آبنبات دارچینی» و «آبنبات پسته‌ای» جلدهای بعدی کتاب «آبنبات هل‌دار» محسوب می‌شوند. محسن درگیر ماجراهای پیش‌بینی نشده‌ای می‌شود که ناخواسته بر روی زندگی خود و اطرافیانش تأثیر می‌گذارد.


‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

نویسنده: نسیم مرعشی

نشر چشمه

«پاییز فصل آخر سال است» نخستین رمان نسیم مرعشی و برگزیده‌ی جایزه‌ی جلال آل احمد روایت زندگی سه دختر جوان به نام‌های شبانه، روجا و لیلا است. کتاب دو بخش دارد با عنوان‌های «تابستان» و «پاییز» که هر کدام از این دو بخش نیز سه فصل دارد. هر فصل از نگاه یکی از این سه دختر  ‌ـ‌که هر کدام به افق‌های فرهنگی و طبقه‌های اقتصادی متفاوت تعلق دارند‌‌ـ روایت می‌شود.

یکی از این دخترها از رشت آمده، یکی از اهواز و یکی هم اهل تهران است. هیچ شخصیتی قهرمان نیست، همه خاکستری هستند، همه خودشان هستند، انسان‌هایی عادی و از دلِ جامعه‌ که قلب‌شان متعلق به گذشته است و ذهن‌شان در پیِ آینده. هر سه زن به کانون فیلم می‌روند، فیلم‌های مشابه می‌بینند، هنرمندان محبوب‌شان یکی است، موسیقی‌ای که گوش می‌دهند یکی است و هر سه میل دارند جور دیگری باشند. هر سه احساس می‌کنند جهان دیروزشان کوچک است و باید به تغییر دادن جهان‌شان اقدام کنند.


کتاب خون‌خورده

نویسنده: مهدی یزدانی‌خرم

ناشر : نشر چشمه

اطلاعات بیشتر و دانلود

مهدی یزدانی‌ خرم، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی‌ معروف و محبوب این روزهاست. او در آخرین کتابش «خون‌خورده» از زندگی پنج برادر در سال‌های دهه‌ی شصت می‌گوید؛ برادرانِ سوخته، برادرانی که گم شده‌اند و سرنوشتی عجیب برای‌‌‌‌‌‌شان رقم خورده است.

منصور عکاس است و سودای شهرتی جهانی دارد، ناصر باستان‌شناس است، طاهر کودکی بی‌گناه در موشک‌باران تهران است، مسعود از نیروهای شهید چمران بوده و محمود عاشق دختری توده‌ای شده و مارکسیست می‌شود. نقطه‌ی کانونی، محسنِ مفتاح، دانشجوی ادبیات عرب است که با قرآن خواندن بر قبر مرده‌ها روزگار می‌گذراند و دو روح سرگردان که از بالا ناظر هستند؛ این‌طور قبر به قبر روایت داستان جلو می‌‌‌‌‌‌رود و خواننده را از بیروت تا آبادان و اصفهان و از مشهد تا کلیسایی کوچک در محله‌ی نارمک تهران حرکت می‌دهد.

یزدانی‌خرم پیش‌تر رمان‌های «به گزارش اداره‌ی هواشناسی فردا این خورشید لعنتی…»، «من منچستریونایتد را دوست دارم» و «سرخِ سفید» را نوشته است که جوایزی را نصیب او کرده‌اند.


اسفار کاتبان

نویسنده: ابوتراب خسروی

ناشر : نشر گمان

برنده‌ی جایزه‌ی مهرگان ادب در سال ۱۳۷۹ از جمله رمان های ایرانی پرفروش طاقچه در این سال‌ها بوده است. ابوتراب خسروی شش سال از عمر خود را صرف نوشتن این کتاب کرده است. در این کتاب، روایت خطی وجود ندارد. «اسفار کاتبان»، ترکیبی از خرده‌روایت‌هایی است که بدون در نظر گرفتن تقدم و تأخر زمانی درهم تنیده شده‌اند. روایت‌ها هیچ‌گاه کامل نمی‌شوند. روایت هر بار با روایت پیشین اختلاف دارد و خط روایت نیز هیچ‌گاه بسته نمی‌شود. این شیوه بسیار شبیه به شیوه‌ی روایت داستان‌های قرآنی است؛ در متن قرآن ابتدا در روایت نخست با کلیت داستان و نکات کلیدی آن مواج می‌شویم، در سوره‌های دیگری که داستان در آن‌ها پی گرفته می‌شود، با نگاه دقیق‌تری از قبل، جزئیات ماجرا پرداخته شده است.

اسفار کاتبان نیز این‌گونه است۱ . رمان، روایت دختری یهودی به‌نام اقلیما و پسری مسلمان به‌نام سعید را پی می‌گیرد که برای یک تحقیق مشترک با هم همکاری می‌کنند؛ تحقیقی با عنوان: «نقش قداست در بنیان جوامع: با بررسی نمونه‌های تاریخی» تحقیق‌شان به دوستی و سرانجام عشق میان آن دو می‌‌رسد. نزدیکان اقلیما که خود را محافظان دین یهود و خون جاری در امّت آن می‌دانند، این ارتباط را خطری برای دین خود می‌دانند و هر دو را مجبور به جدایی می‌کنند…


کتاب سال بلوا

نویسنده: عباس معروفی

ناشر : انتشارات ققنوس

داستان، اواخرِ سلطنت رضا شاه، بین وقایع شهریورِ هزار و سیصد و بیست، در هفت شب در شهر پُر تَنِش سنگسر اتفاق می‌افتد. راویِ شب‌های زوج، دانای کل (نویسنده) و راوی شب‌های فرد، «نوش‌آفرین» است؛ دخترِ سرهنگ‌ نیلوفری، دختری که از زورگویی‌ها، از سختی‌ها و از نگاه‌های هیزِ مردان در امان نیست و مدام باید مراقب باشد که مبادا مردی را تحریک کند. خانواده‌ی سرهنگ نیلوفری در شیراز زندگی می‌کردند، آن‌ها به امید ارتقاء شغل و انتقال به تهران، دارایی‌شان را می‌فروشند و به سنگسر می‌روند.

یاغی‌ها در کوه‌های سنگسر پنهان شده‌اند و امنیت جان و مال مردم را تهدید می‌کنند، «ملکومِ»آلمانی قصد دارد یک پل بزرگ از کوه «پیغمبران» به «کافرقلعه» بزند. «رزم‌آرا» قبله‌نمای جدیدی ساخته و خانه به خانه می‌گردد و مردم را در دین خود به شک می‌اندازد. سرهنگ‌ هرگز به‌ پایتخت‌ خوانده‌ نمی‌شود. از غُصه کور می‌شود و بعد از دو سال در پی رنج و اندوه می‌میرد. نو‌شا نیز به‌ جای‌ آن‌که‌ همسر ولی‌عهد و ملکه‌ی ایران‌ شود، به‌ ناچار همسر دکتر معصوم می‌شود. نوشا دل‌سپرده‌‌ی عشق‌ کوزه‌گری‌ غریب‌ به‌نام حسینا است، تمام وجودش را تقدیم او می‌کند و ازدواجش نتیجه‌ی شومی دارد.

سروان «خسروی» جانشین سرهنگ نیلوفری و فرمان‌دار نظامی شهر، تصمیم می‌گیرد برای خواباندن آشوب، چوبه‌ی داری برپا کند. همه مخالفند، معلم‌ها به رهبری حسینا اعتراض می‌کنند. سروان در پاسخ به اعتراض، کتابخانه‌ی شهر را به آتش می‌کشد. دکتر معصوم تا زمانی‌که پِی به راز نوشا نبرده، مخالف «دار» است اما بعد از آن، تلاش می‌کند طناب دار را بر گردن حسینا بیندازد.


رویای نیمه‌شب

نویسنده: مظفر سالاری

انتشارات کتابستان معرفت

رویای نیمه‌شب یک اثر عاشقانه با زمینه‌ای مذهبی و دومین رمان از مجموعه رمان های ایرانی پرفروش است. داستان دلدادگی جوانی پاک‌سیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب که در راه وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه می‌شود. شخصیت محوری داستان پسری به نام هاشم است که پدربزرگ او کفالتش را برعهده دارد. ابونعیمِ زرگر، تاجر بزرگ جواهرات است. ابوراجح حمامی دوستِ پدربزرگِ هاشم است که دختری به‌نام ریحانه دارد. هاشم عاشق ریحانه می‌شود و این موضوع پیش‌برنده‌ی داستان است. او می‌داند به خاطر شکافی که مذهب بین او و معشوقه‌اش به وجود آورده، هرگز امکان رسیدن به ریحانه برایش وجود ندارد، به همین خاطر جرأت ابراز عشق خود را ندارد.

حاکم حله سعی می‌کند با سرکوب شیعیان و ایجاد نفرت در بین طوائف سنی و شیعه نسبت به یکدیگر، جایگاه خود را محکم کند. در این زمان اصلی‌ترین اتفاق داستان برای ابو راجح حمامی رخ می‌دهد؛ اتفاقی که باعث دگر گونی اعتقادی در حله می‌شود…


کتاب معلم پیانو

نویسنده: چیستا یثربی

ناشر : کتاب کوله پشتی

«معلم پیانو» نوشته‌ی چیستا یثربی، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر است. کتاب معلم پیانو توسط نشر کوله‌پشتی منتشر شده و از جمله رمان های ایرانی پرفروش است.

شخصیت اصلی داستان، مرجان مفتخر، در گذشته نقاش زن مشهوری بوده است. پس از جدایی از همسرش، سرپرستی از تنها فرزند خود (کیمیا) را به عهده می‌گیرد و برای فراهم کردن محیطی آرام و دوستانه با دختر خود تلاش می‌کند. او نسبت به حرفه‌اش (‌نقاشی‌) احساس تنفر پیدا کرده و آن را کنار می‌گذارد.

دخترش از طریق اینترنت با شایان که معلم پیانو است، مکاتبه دارد. مادر از این رابطه با خبر می‌شود، پس از آشنایی با شایان، به او پیشنهاد می‌دهد تا برای تدریس پیانو در خانه‌شان حضور یابد.

در جریان این آشنایی، اتفاقاتی رخ می‌دهد که گذشته‌ی فراموش‌شده‌ی مرجان مفتخر را به یادش می‌آورد.


روی ماه خداوند را ببوس

نویسنده: مصطفی مستور

ناشر : نشر مرکز

«روی ماه خداوند را ببوس» نوشته‌ی «مصطفی مستور» نویسنده‌ی پرطرفدار معاصر و از رمان های ایرانی پرفروش است. داستان ِ زندگی مردی که درباره‌ی خودش و خدایی که تا چندی قبل می‌شناخته دچار شک و تردید می‌شود. شک به وجود خدا در دل هر انسانی می‌نشیند. مستور در «روی ماه خداوند را ببوس» این دغدغه را با توصیف لایه‌های شخصیت اصلی داستانش به خوبی به تصویر می‌کشد. یونس، دانشجوی مقطع دکتری جامعه‌شناسی است. او در حال تحقیق و جستجوی دلیل جامعه‌شناختی خودکشی یک استاد برجسته‌ی فیزیک است. مبهم بودن موضوع خودکشی و طولانی شدن تحقیقاتش بیشتر به تردیدهای او در مورد حضور خدا دامن می‌زند. از طرفی نامزدش، سایه نامی، دانشجوی کارشناسی ارشد الهیات است و او هم در تکاپوی تنظیم پایان‌نامه‌ی خود با موضوع مکالمه‌ی خداوند با حضرت موسی است.

در ادامه، شخصیت‌های دیگر به‌عنوان دوست، همکلاسی و… یکی‌یکی وارد می‌شوند که هرکدام به نوعی با این تردیدها روبه‌رو هستند. نویسنده به‌خوبی توانسته فضایی پرسش‌گونه و مبهم را در روایت داستان ایجاد کرده و به مخاطب منتقل کند.


کتاب بوف کور

نویسنده: صادق هدایت

ناشر : انتشارات صادق هدایت

«در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد»

شاید به جرأت بتوان گفت آشناترین عبارت‌ تاریخ ادبیات معاصر همین جمله‌ی آغازین «بوف‌کور» اثر صادق هدایت است. راوی ‌ـ‌که نقاش روی قلم‌دان است‌ـ در حالتی میان وهم و رؤیا، از سوراخ رف پستوی خانه‌اش، منظره‌ی نقاشی‌هایش را می‌بیند. دختری در لباس سیاه که شاخه‌ای گل نیلوفر آبی را به پیرمردی هدیه می‌دهد. پیرمرد چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشسته؛ میان او و دختر جوی آبی فاصله انداخته است. راوی از همان روز شیفته‌ی چشمان جادویی آن دختر می‌شود و در روشنایی نور، یک لحظه همه‌ی بدبختی‌های زندگی‌اش را می‌بیند. از آن روز، دو ماه و چهارده روز را به امید یافتن آن زن اثیری در اطراف خانه‌اش جست‌وجو می‌کند تا این‌که او را جلو درِ خانه‌اش می‌یابد…

داستان شامل دو بخش است. روایت اول، روایت راوی و زن اثیری، در تهران حدود ۱۳۰۰ اتفاق می‌افتد و روایت دوم راوی و لکاته، در شهر ری پیش از مغول می‌گذرد. روایاتی ساخته و پرداخته‌ی ذهن بیمار راوی که بین مرز واقعیت و خیال در نوسان است و مدام درهم می‌آمیزد.

«بوف کور» تاکنون به زبان‌های گوناگونی از جمله فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، سوئدی، اسپانیایی، عبری، چکی، مجارستانی، ترکی و ارمنی ترجمه شده است.