ریچل هالیس در این کتاب از رازهاى موفقیتش به عنوان یک زن، یک مادر شاغل، کارآفرین، ورزشکار و نویسنده مىگوید. راز موفقیت او در پذیرش واقعیاتى بود که همه ما دربارهشان به خودمان دروغ مىگوییم. او در کتابش درباره بیست دروغى مىگوید که زندگىهاى ما را در هم مىپیچد و افکارى غیر منطقى راجع به خودمان و اطرافیان به خورد مغزمان مىدهد. سبک نگارش کتاب با آن لحن طنز و گیرا، خواننده را با خود همراه مىکند. گاهى مطالب در عین سادگى به حدى جذاب است که احساس مىکنید در حال خواندن مطلب یکى از پستهاى اینستاگرام نویسنده هستید. موضوعات به شدت با روزمرگى ما گره خوردهاند و همین سادگى باعث شده تا خواننده با هالیس همگام شود.
خندهى از سر آشنایى یا گریهى همدردى، همه در گوشه گوشهى این دویست و خردهاى صفحه جا خوش کردهاند و منتظرند تا مخاطب را درگیر خودشان کنند. از سویى، در شروع کتاب بیم آن مىرود که هر لحظه مطالب سبک و سیاقِ کتب انگیزشىاى را بگیرد که نیمى از افراد جامعه از آن گریزانند. چرا که تنها حس خوب و انگیزه را بدون هیچ زیربناى عملى به مخاطب عرضه مىکنند. «تو خیلى خوبى، پس مىتوانى!» جمله کلیدى غالب این قبیل کتابها چنین است، اما ریچل هالیس پس از آنکه در هر فصل، با ذکر تجربیاتى از زندگى خود، دروغى را موشکافى مىکند، در انتهاى همان فصل حداقل سه روش مناسب براى در هم شکستن وجهه راستى نماى آن دروغ پیشنهاد مىکند. این روشها اغلب ساده و کاربردى هستند و هزینهاى براى مخاطب به همراه ندارند. در کل خودت باش دختر کتابى انگیزهبخش، دلچسب و دوست داشتنى است براى آنان که مىخواهند دست از باور کردن دروغها بکشند و تبدیل به خود واقعىشان شوند.
دیدگاه خود را بنویسید