شازده کوچولو اثر جاودانهی آنتوان دو سنتاگزوپری نویسندهی فرانسوی است که با لحنی ساده و کودکانه جدیترین موضوعات انسانی مثل عشق، تنهایی، خودپسندی، قدرتطلبی را در مسیر قصه به چالش میکشد و حرفهای مهم آدمبزرگها را با لحن کودکانهی شازده کوچولو بازگو میکند. حرفهایی که حالا سالهاست لکنت کلام آدمها برای روشنکردن مقصودشان را باز میکند. نویسنده قبل از شروع قصه با تقدیمکردن کتاب به دوران کودکی دوستش لئون ورث، موقعی که پسربچه بود، تکلیفش را با آدمبزرگها و دنیایشان روشن میکند؛ دنیایی که جای خیالبافی و لمس واقعیتها با دیدهی درون، درش خالی است. آدمبزرگهایی که دنیایشان با عدد و رقم خالی از زیبایی شده و درکشان از دنیا با اعداد رقم میخورد: «اگر به آدمبزرگها بگویید یک خانهی قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجرههاش غرق شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند. باید حتما بهشان گفت: یک خانهی صد میلیون تومنی دیدم تا صداشان بلند بشود که وای چه قشنگ!»
دیدگاه خود را بنویسید