این کتاب درباره سرنوشت شگفت انگیز جوانی است که تمدن انسانی را نورافشانی کرد و امروز پس از ۲۵ قرن نخستین اعلامیه حقوق بشر به نام او شناخته شده و گفته شده که سر در سازمان ملل به کلام او آذین بسته است. این بزرگ مرد کسی جز کورش نیست. کورش برخلاف همه توطنه هایی که برای قتل او انجام گرفت به شیوه معجزه آسایی نجات یافت و به زندگی خود ادامه داد گویی خداوند او را به عنوان ذخیره یی برای تمدن ایران و همه بشریت در نظر گرفته بود. کورش بر سنگ نبشته یی می نویسد: «همه انسانها صرف نظر از جنسیت ،دین آیین نژاد و زادگاهشان آزاد از هرگونه استثمار و بردگی هستند بر طبق داستان حیرت انگیزی که هرودوت مورخ یونانی ثبت کرده است.
به محض تولد کورش از ماندانا آژیدهای پدربزرگ کورش فرمان می دهد نواده اش را به قتل رسانند اما کسی را که فرمان قتل کورش را دریافت کرده بود از کشتن آن نوزاد خودداری می کند و آن کودک را به زن و مرد روستایی میسپارد تا او را بزرگ کنند و بدین گونه کورش از مرگ حتمی نجات می یابد لکن پس از مدتی آژیدهاک در می یابد نواده اش کشته نشده اما دیگر برای نابودی او دیر شده بود و زمانی که کورش به سالهای جوانی پای نهاد با تکیه بر انصاف و درایت و صلح دوستی پدربزرگ خویش را برکنار کرد و دولت هخامنشی را بنیاد نهاد.
دیدگاه خود را بنویسید