«محدودیت صفر» شاهکاری از «جو ویتالی» است که با ترجمه «محمدرضا غلامی» توسط نشر آتیسا منتشر شده است. این کتاب بسیار جذاب و متقاعدکننده میتواند بشریت را بیدار کند و قدرت چهار عبارت ساده را برای متحول کردن زندگی شما آشکار میکند. همهچیز در این کتاب بر اساس عشق است و نویسندهای که عشق را گسترش میدهد آن را نوشته است. باید از این کتاب ده نسخه تهیه کنید، یکی برای خودتان و نه نسخه برای هدیه دادن. این کتاب به همین خوبی است» این جملاتی است که دبی فورد، نویسندهی کتابهای انگیزشی دربارهی کتاب محدودیت صفر گفته است، کتابی که میخواهد قدرت درون شما را بیرون بکشد و محدودیتهایتان را به صفر برساند.
جو ویتالی (به انگلیسی: Joseph Vitale؛ متولد ۱۲ دسامبر ۱۹۵۳) نویسنده، موسیقیدان، سخنران و معلم معنوی اهل ایالات متحده ی آمریکا در شهر نیلز در اوهایو متولد شد و در دبیرستان مک کینلی تحصیل کرد. به عنوان بازمانده سو رفتارهای خانگی، جو در سنین جوانی به کتاب خوانی علاقهمند شد. او کتاب را منبع آرامش و خرد میداند. جو ویتالی به دلیل حضورش در فیلم راز و نوشتن کتابهای عامل جاذب و محدودیت صفر شناخته میشود. هنگامیکه در خیابانهای دالاس کارتن خواب بود همواره مشتاق و علاقهمند خواندن کتاب بود. کتابهای متافیزیک و تفکر مثبت او را به سمت استفاده از قانون جذب برای رشد و ترقی سوق دادند. ویتالی در حال حاضر در کنار همسرش نریسا ادن در استین تگزاس زندگی میکند
محصولات مرتبط
محدودیت صفر داستان آشنایی جو ویتالی با یک استاد معنوی به نام ایهالیا کالاهولن است. ویتالی در این کتاب داستان آشنایی خودش با این مرد و پاکسازی به شیوهی بومیان را بیان میکند و دید جدیدی به خوانندهاش میدهد که به کمک آن خواهد توانست ظرفیتهایش را از نو شناسایی کند و دست از افکار منفی بردارد. محدودیت صفر از این حرف میزند که همهچیز در درون شماست و نگاه شما به هر چیزی است که نسبت آن با شما را معین میکند. او در کتاب از جذب ثروت و موفقیت حرف میزند و معتقد است اگر به هواپونوپونو ایمان داشته باشید معجزات زیادی به سمت زندگی شما خواهند آمد و همهچیز شکل جدیدی خواهد گرفت.
دربارهی کتاب محدودیت صفر
کتاب محدودیت صفر اولین بار در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. این کتاب همانطور که از نامش پیداست از روشهایی که بومیان هاوایی برای رسیدن به آرامش، ثروت و بیش از آن از آنها استفاده میکردند الهام گرفتهشده است. جو ویتالی در این کتاب شما را با هواپونوپونو آشنا میکند و اثرات به کار بردن این روش پاکسازی را بیان میکند.
این کتاب در ۱۶ فصل مختلف نوشتهشده است و نویسنده در آغاز ذهن مخاطبانش را برای پذیرش آنچه میخواهد بگوید آماده میکند و سپس راز عشق و قدردانی را با آنها در میان میگذارد. کتاب محدودیت صفر از زمان انتشار تاکنون بارها و بارها تجدید چاپ شده و به چندین و چند زبان مختلف هم برگردانده شده است.
جو ویتالی نویسندهی کتاب محدودیت صفر
جوزف ویتالی که نامش را جو ویتالی هم نوشتهاند، نویسنده و معلم معنوی مشهور آمریکایی متولد سال ۱۹۵۳ در ایالت اوهایو است. او دوران کالج را در شهر کنت و در دانشگاه ایالتی کنت گذراند و سپس بهعنوان کپی رایتر در شهر هیوستون در ایالت تگزاس مشغول به کار شد. او از همان دوران نوجوانی به خواندن کتاب علاقهی زیادی داشت و به دنبال راهی برای رسیدن به آرامش روحی بود.
اولین کتابش با نام «ذن و هنر نوشتن» را هم در سال ۱۹۸۴ منتشر کرد. پس از آن او هرچه بیشتر دربارهی مسائل معنوی مطالعه کرد و به برگزاری رویدادهای مختلف و سخنرانی در مکانهای مختلف پرداخت. او در فیلم راز راندا برن ظاهر شد و از آن زمان بود که شهرت زیادی به دست آورد. جو ویتالی کتاب «فاکتور جذب» را در سال ۲۰۰۵ نوشت و دو سال بعد هم محدودیت صفر را منتشر کرد. آخرین کتاب او عبارت پنجم هواوپونوپونو نام دارد.
در بخشی از کتاب محدودیت صفر میخوانیم:
پاکسازی کمک میکند تا روحتان را از اسارت درآورید و رها و آزادش کنید.
دکتر ایهالیاکالاهولن
عصر یک روز دوشنبه دکتر هولن تصمیم گرفت بیرون غذا بخورد. آخر هر هفته در شهر کوچک ما همه در تلاشاند تا توریستها را به اینطرف و آنطرف ببرند و روز دوشنبه را تجدیدقوا کنند. فقط یک غذاخوری بود که فکر میکردم باز باشد، غذاخوری برگر بارن که همبرگر هم سرو میکرد؛ اما حتی اسم آنجا را هم نیاوردم، چون میدانستم که دکتر هولن فقط غذای سالم میخورد. از طرفی خودم هم با تغییر سبک زندگیام و عادات جدید غذا خوردنم جرأت نمیکردم حتی در حوالی رستوران فست فود رانندگی کنم؛ اما در آخر آنجا را به او معرفی کردم. او که کاملاً هیجانزده به نظر میرسید گفت: «به نظرم برگر فوقالعاده است!»
پرسیدم: «مطمئنی؟!»
«بله من برگر خوب را دوست دارم.»
ما تا آنجا رانندگی کردیم، سپس ماشین را پاک کردیم و به داخل رفتیم و نشستیم. در منوی غذا، غذاهای سالم انگشت شماری بود.
دکتر هولن این طور سفارش داد: «من دو برابر گوشت با دو برابر پنیر و نان سفید میخواهم».
نزدیک بود از تعجب شاخ دربیاورم، چنین غذایی را فقط کسی سفارش میداد که میخواهد درجا سکتهی قلبی کند. گوشت؟ پنیر؟ نان سفید؟ حتی نمیتوانستم تصورش را هم بکنم. باورم نمیشد که خودم هم همان غذا را سفارش دادم. خب با خودم فکر کردم اگر برای یک استاد معنوی خوب است برای من هم خوب خواهد بود!
از او پرسیدم: «نگران پنیر و گوشت و نان نیستی؟»
گفت: «نه اصلاً! من هرروز صبح برای صبحانه هاتداگ سرد میخورم و واقعاً از آن لذت میبرم.»
واقعاً؟
او گفت: «غذا برایت خطرناک نیست، بلکه فکری که در مورد غذا میکنی مضر است.»
این حرف را قبلاً هم شنیده بودم اما هرگز باورش نکرده بودم. همیشه فکر میکردم که قدرت ماده بیشتر از فکر است، اما شاید در اشتباه بودم.
دیدگاه خود را بنویسید