نویسندگان این کتاب میگویند رنج همگانی است. اینکه ما رنج می کشیم نه اشتباه وحشتناکی است و نه شکستی فردی درد و رنج برای ما و همه پیش می آید. جالش انسان چگونگی اجتناب از رنج نیست بلکه چگونه مواجه شدن با رنجی است که از زندگی ما جدانشدنی است و اینکه چگونه با تلاش مذبوحانه با هدف اجتناب از درد برای خودمان رنج اضافی ایجاد نکنیم شاید اعتیاد خطرناک ترین ابزاری باشد که ما برای فرار از رنج به کار گرفته ایم اما همان طور که بسیاری از ما دریافته ایم اعتیاد کارکردی ندارد
اکهارت تول مینویسد هر اعتیادی با درد شروع میشود و با درد پایان می یابد. اعتیاد هر نوع رفتاری مرتبط یا نامرتبط با مواد است که لذت یا رهایی موقتی به همراه دارد، رفتاری که فرد ولع دارد اما علی رغم عواقب منفی در پایان دادن به آن ناتوان است. همان طور که هزاران سال پیش بودا اشاره کرد تقریباً هر لذت انسانی می تواند شبیه به اعتیاد شود. برخی مرتاضان و برهمنها به حضور در مراسم هایی مثل رقص، آواز موسیقی نمایش شرح و از برخوانی موسیقی دستی سنج و دهل و نمایشهای تخیلی معتاد باقی میمانند و غیره نکته مهم این است که هیچ یک از این رفتارها به خودی خود الزاماً اعتیاد آور نیستند بلکه رابطه ما با آنها است که آن را اعتیاد تعریف میکند برای مثال فرد میتواند به عنوان یک عمل خلاقانه و حتی عبادت مذهبی برقصد یا آواز بخواند یا همان طور که یکی از نویسندگان این کتاب ولری مینویسد: «هنگامی که واقعه ای تروماتیک در زندگی ام رخ داد بیرون رفتم و تمام شب بدون مشروبات الكلى رقصيدم اعتیاد زمانی اتفاق می افتد که یک فعالیت به عنوان وسیله ای برای فرار از تجارب پریشانی مورد استفاده قرار میگیرد.
دیدگاه خود را بنویسید