رمان "هستی" اثری است از "فرهاد حسن زاده" که داستان یک دختر دوازده ساله ی اهل آبادان را به رشته ی تحریر درآورده است. اما چه چیز "هستی" را از سایر دخترها جدا کرده؟ روحیات غیرمتعارف او! "هستی" چهارچوب پذیر نیست و خلقیات او به دختران دیگر نمی ماند. او دلش می خواهد برود توی کوچه و با پسرها فوتبال بازی کند یا اینکه همراه دایی جمشید سوار موتور شود و راندن آن را از دایی اش یاد بگیرد. ارتباط میان "هستی" و پدرش خیلی صمیمانه نیست. پدر به دلیل رفتارهای غیرمتعارف او مرتب سرزنشش می کند و حالا که بخاطر شکسته شدن دست "هستی" در فوتبال، سفر کاری اش در کشتی اروند که راهی ژاپن بود را از دست داده، بیشتر هم از او عصبانی است. مادر "هستی" قرار است فرزند دیگری به دنیا بیاورد و پدر ناچار است که با "هستی" در بیمارستان بماند. اما همین اتفاق جان پدر را نجات می دهد، چرا که کشتی اروند مورد حمله ی نیروهای عراقی قرار گرفته و غرق شده است. از همینجا زمزمه های جنگ شدت می گیرد و با بمباران شدن خانه، مجبور می شوند که آنجا را به مقصد ماهشهر ترک کنند....
دیدگاه خود را بنویسید