"جاماندگان" رمانی به قلم "تام پروتا" است که با ترجمه محمدرضا حمیدی از سوی نشر میلکان منتشر وروانه بازار شده است.
وقتی گذشته با حال مرتبط نیست حرکت رو به جلو چه معنایی خواهد داشت؟ ناگهان میلیون ها نفر به طرز عجیبی ناپدید میشوند؛ هیچ کس نمی داند چطور این اتفاق افتاده و دلیل آن چیست جهان و به خصوص مردم شهر میپلتن - که این اتفاق عروج گونه در آن رخ داده - دچار فروپاشی روانی شده اند. کوین گاروی، شهردار این شهر کوچک آمریکایی در تلاش است تا دوباره امید را به مردم وحشت زده ی شهر بازگرداند اما خانواده ی کوین بعد از این واقعه از هم پاشیده همسرش خانه را ترک کرده و به گروهی پیوسته که سوگند سکوت خورده اند و هیچ حرفی نمی زنند؛ پسرش دانشگاه را رها کرده و مرید شخصی به نام وین مقدس شده؛ فقط دخترش کنارش مانده، اما او هم دیگر آن دختر شیرین و دانش آموز ممتاز سابق نیست. خود کوین هم درگیر رابطه با زنی شده که تمام خانواده اش جزو ناپدید شده ها هستند. نام پروتا در این کتاب با تمرکز بر بازماندگان و چگونگی دست و پنجه نرم کردن آنها با فقدانی غیر قابل توجیه پرسشهایی فلسفی درباره ی معنای زندگی و سوگ مطرح می کند و نشان میدهد حتی وقتی همه چیز بی معنی میشود باید همچنان به دنبال راهی برای ادامه ی زندگی بود. جاماندگان کتابی است که در آن بیشک ردی از خودتان یا کسی که برای تان عزیز است، خواهید یافت.
او داشت یاد میگرفت که نباید سر بی درد را دستمال ببندی و باید از ارتباط بی جهت با آدمهایی که رهاشان کرده ای خودداری کنی داشت یاد می گرفت که نباید دندان لق را زبان بزنی ولی اگر مجبور باشی با نبود عزیزانت کنار بیایی معنی اش این نیست که دیگر دوستشان نداری تو همچنان عاشق آنهایی اما در این موقعیت عشق دیگر آن عنصر نجات بخش نیست. شاید حالا دیگر عشق درد مزمن دیگری است در سندرم اندام خیالی تان
برگرفته از متن کتاب
دیدگاه خود را بنویسید