کتاب نی نوای الهی نویسنده: پل توئیچل ترجمه : مهیار جلالیانی , انتشارات: امیر قلم
معرفی کتاب نی نوای الهی اثر پل توئیچل
راز قدرت تخیل یا همان قابلیت الهی روح که می توان از آن در جهت متحول ساختن زندگی بهره گرفت، در دستان شماست . هفت قانون معنوی بنیانی را فرا گیرید و با کمک آنها آینده آینده خود را در هماهنگی با روح جهان شمول الهی و در جهت بالاترین منافع متصوره برای همگان
اکنکار در زمان انقلاب فرهنگی در دهه ۱۹۶۰، زمانی که فرهنگ جدید، مشوق حکمت رازورانه باستانی شد، پدید آمد. اکنکار از ریشههای قــوی تــاریـخی برخوردار است. آنچه پال تـوئـیـچـل انجام داد، روزآمد کردن تعالیم باستانی با توجه به جهان جدید بود. دانشمندان معتقدند که اکنکار صورتبندی جدیدی از عــقـــایـــد و اعــمـــال بـــاســتـــانـــی ســنــت راداسوامی با واژه جدید اک است. این ترکیب جالب حکمت بـاسـتـانـی و واژهپـردازی جـدیـد، مـا را به مـــقـــــایـــســـــه اکـــنـــکــــار بــــا حــکــمــــت الـهـــی مــادام بـــلاواتــســکـی فرامیخواند.
آشنایی با نویسنده کتاب " پل توئیچل"
پل توئیچل (جان پل توئیچل) یا پال توئیچل (جان پال توئیچل) (به انگلیسی: Paul Twitchell) (زادهٔ ۲۲ اکتبر ۱۹۰۸ - درگذشتهٔ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۱) نویسنده و مؤلف معنویِ آمریکایی و بنیانگذار گروه اکنکار بود. او توسط اعضای آن گروه بهعنوان ماهانتا یا استاد زندهٔ اکنکار در زمان خود پذیرفته شد. او توسعهٔ این گروه را تا زمان مرگش ادامه داد. نام معنوی او که اِکیستها (دانشآموزان اکنکار) به آن اعتقاد دارند پدار زاسک است.
نقش توئیچل در اکنکار
بعضی از مردم معتقدند که این ایدهٔ گیل بودهاست که توئیچل برخی از آموزشهای معنوی خود را به یک مذهب جدید، یعنی اکنکار تغییر دهد. اگرچه، توئیچل سه کتاب برجستهٔ خود در مورد اکنکار را چندین سال قبل از ملاقات با گیل نوشت. آنچه به نظر درست میرسد آن چیزی است که پل در زندگینامهٔ خود (کتابی با عنوان در روحم من آزاد هستم) میگوید؛ گویی تشویقهای گیل جرقهای برای او بود تا به وسیلهٔ نوشتههایش کار بیشتری را به انجام برساند. منتقدان میگویند که در ابتدا توئیچل مدعی شد که آموزههایش جدید بودند، اما او در نهایت به آنها بهعنوان یک علم باستانی که قبل از همه نظامهای اعتقادی و دینی وجود داشتهاست اشاره کرد. اگرچه، این تفسیر بر اساس توضیحاتی است که پل قبل از اینکه رسماً اکنکار را آغاز کند آن را ارائه داده بود -یعنی همان زمانیکه فلسفهاش را (که خود آن را داستان بیانتها و معلق مینامید) ترویج میداد. این فلسفه در حقیقت یک چشمانداز خارج از گود بر جامعه مدرن بود. آنها در واقع دیدگاهها و ایدههای خود او بودند. اگرچه هنگامی که او اکنکار را در اکتبر ۱۹۶۵ آغاز کرد همیشه از آن بهعنوان آموزش باستانی یاد میکرد. در واقع او در کتابش با عنوان «اکنکار: کلید اسرار» مثالهای بسیاری از تعالیم تاریخی را در کتاب خود مطرح نمودهاست، در حالی که همچنین تجارب شخصی خود با معلمش، استاد اکنکار، ریبازار تارز را توضیح میداد. پس از اینکه طریقت مذکوربنا نهاده شد، توئیچل یک سری کتاب، و مطالعات شخصی اش را به چاپ رسانید، و در همان زمان به بهطور فعال در سراسر جهان سخنرانی میکرد. او هزاران نامه به شاگردان مینوشت و به نوشتن مقالات برای مجلات مشغول بود. در مدت کوتاهی پس از شروع اکنکار یک سری مقالات نوشت که توجه برخی از منتقدان را به خود جلب کرد. در یکی از این مجموعهها که در آن از پل بهعنوان "مردی که با خدا حرف میزند " اشاره شده، او در مورد خود و گوروهای دیگرمزاح میکند. او میگوید در زمانی که استطاعت مالی نداشته این کتاب را در ازای چاپ رساله اکنکار خود نوشتهاست در آن ستون او پند و اندرزهای معنوی ارائه داده و ادعا میکرد که با خدا در مورد مشکلات کسانی که به او مینویسند ارتباط دارد. او همچنین پیشبینیهای دربارهٔ وقایع آینده داشت که ازجمله در این باره که جنگ ویتنام در سال ۱۹۶۸ تمام میشود و لیندون جانسون بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده برای بار دوم انتخاب میشود. بسیاری از جوابهای او با کلمات «من صحبت کردهام» خاتمه پیدا میکرد.
پال توئیچل بهعنوان یک نویسنده
توئیچل چندین کتاب و برنامههای آموزشی دربارهٔ اکنکار نوشت، سخنرانیهای عمومی در سراسر جهان انجام داد و همچنین هزاران نامه نوشت. برخی از منتقدان ادعا میکنند که نامهای که پال توئیچل به کرپال سینگ فرستاد با عنوان کتاب دندان ببر به چاپ رسید. این سوء تفاهم با توضیحات عمومی کرپال سینگ آغاز شد. به نظر میرسد احتمالاً سینگ قبل از این توضیحات حتی کتاب را نخوانده باشد چون به نظر میرسد که او آن را با کتاب دیگری به نام گفتگو با استاد که از تجربیات اولیه توئیچل تشکیل شده بود اشتباه گرفتهاست. سینگ ادعا میکند که او دندان ببر را به توئیچل در سطوح درونی القا کردهاست و سپس آن را مورد انتقاد قرار داد چون آن به جای تجارب معنوی واقعی از تجاربی در رؤیا ساخته شده بود. همه این توضیحات، اگر چه، به دلیل اشتباه گرفتن او با کتاب دیگری فقط یک سوء تفاهم بودند، چرا که هیچیک از نظرات او با آنچه در کتاب دندان ببر آمده بود متناسب نبود. بعدها، منتقدان ادعا کردند که کرپال سینگ انتقادات خود از «نیش ببر» را به توئیچل گفت اما پال آن را نپذیرفت و همین باعث فاصله گرفتن پال از کرپال سینگ شد. اگرچه، این نیز یک سری از سوء تفاهمات است. حتی دیوید لین باور خویش را در مورد آنچه در دندادن ببر ادعا شده بود پس گرفت چرا که یادداشتهای خود او نشان میدهد که توئیچل و سینگ پس از سال ۱۹۶۳ رابطه دوستانه طولانی داشتند، زمانی که رویداد دندان ببر قرار بود اتفاق بیفتد. توئیچل به زندگینامهنویسی با نام براد استیگر گفت که او انتظار داشت که دندان ببر بحثبرانگیز باشد، و اظهار داشت که این کتاب پایه و اساس تعالیم ادیان ارتدکس، فلسفه و مفاهیم متافیزیکی را تکان خواهد داد. «توئیچل حتی ادعا کرد که مطلع شده که پاپ کتاب را دیدهاست و بسیار آشفته شده و شاید آن را محکوم کند.»
دیدگاه خود را بنویسید