اورِیا، دختر آدمیزادی که پادشاه خونآشامهای شبزاد به فرزندخواندگی قبول کرده، سعی دارد جای پایش را در دنیایی که برای کشتن او طراحی شده محکم کند. تنها شانسش برای اینکه به چیزی بیشتر از طعمه تبدیل شود، شرکت در کِژاری است: تورنمنتی افسانهای که توسط شخص الههی مرگ برگزار میشود. اما پیروز شدن در جمع بیرحمترین جنگجویانِ هر سه خاندان خونآشامها کار آسانی نخواهد بود. اوریا مجبور است برای زنده ماندن با رقیب مرموزی متحد شود. همه چیزِ رین خطرناک است. او خونآشامی بیرحم، قاتلی قهار و یکی از دشمنان تاجوتخت پدر اوست… و بزرگترین رقیب اوریا. ولی آنچه بیش از هر چیز دیگری اوریا را به وحشت میاندازد، جذابیت عجیبی است که رین برایش دارد. ولی کژاری جایی برای ترحم نیست. جنگ برای سلطه بر خاندان شب آغاز میشود و تمام چیزهایی را که اوریا تصور میکرد دربارهی خانهاش میداند، در هم میشکند. و درست است که رین احتمالاً او را بیشتر از هر کس دیگری درک میکند، ولی علاقهای که بینشان شکل گرفته میتواند در پادشاهیای که در آن هیچچیز مرگبارتر از عشق نیست، به سقوط او منجر شود.
دیدگاه خود را بنویسید