کتاب آفتاب در سایه (دو زبانه) اثر اشو | ترجمه عبدالعلی براتی انتشارات نسیم دانش
معرفی کتاب کتاب آفتاب در سایه یا الماس های اشو اثر اشو
کتاب آفتاب در سایه یا همان کتاب " الماسهای اشو" یک کتاب فوق العاده دیگر از اشو است که مانند دیگر کتاب های خارق العاده او از سطح یک کتاب معمولی فراترمی رود. ای کتاب در راستای همان مکتب خودشناسی اشو قرار دارد. این اثر به شما کمک میکند تا که در وهله اول خودتان را بهر بشناسید. در مرحله دوم بتوانید از سطح این خود شناسی فراتر روید و با درون خودتان آشتی کنید یا که به عبارتی با خودتان به صلح برسید.هرگز از خواندن این کتتاب غافل نشوید. این کتاب که در فارسی با عنوان الماسهای اشو به چاپ رسیده است، موضوعات مختلفی را دربرمی گیرد. مثل: مراقبه، ویژگیهای انسان، مفهوم زندگی، جهان هستی، عشق، پرورش و تربیت روح، عبادت، آگاهی و دانش، حقیقت، خلسه، و بصیرت .
این کتاب توسط "عبدالعلی براتی " به فارسی برگردانده شده است و نشر "نسیم دانش" نیز آنرا منتشر کرده است.
بخش هایی از متن کتاب . . .
1 - ژرف زندگی کن، از ته دل زندگی کن، یکپارچه با تمام وجود. به طوری که وقتی مرگ در زد، آماده باشی. آماده چون میوه ای رسیده برای فرو افتادن از درخت. تنها نسیمی ملایم می وزد و میوه فرو می افتد؛ گاه حتی بدون نسیمی، میوه به سبب سنگینی و رسیدگی از درخت می افتد. مرگ باید چنین باشد و این آمادگی باید با زندگی کردن فراهم آید. 2 - زندگی یک هدیه است؛ اما فقط تعداد اندکی از مردم این را می دانند. زیرا خدا بدون هیچ هیاهویی این هدیه را به ما بخشیده است. هدیه ی زندگی چنان بی سر و صدا به ما ارزانی شده که ما به ارزش آن پی نبرده ایم. و خدا منتظر تشکر نمی ماند. بخشندگی اش را آشکار نمی کند. حتی آهسته دم گوش ما نمی گوید که ((من به تو ارزشمندترین هدیه را بخشیده ام : زندگی، آگاهی، عشق.)) او به راستی می داند که چگونه ببخشد. این هنر هدیه دادن است: کسی که به او هدیه بخشیده شده نباید از آن آگاه شود وگرنه ممکن است کمی احساس حقارت و شرمندگی بکند. از این رو خدا به گونه ای پنهان هدیه می دهد تا دریافت کننده ی هدیه هیچگاه از آن باخبر نشود. اگر تو از هدیه ی زندگی آگاه شوی برای دریافت هدایایی بیشتر لایق می شوی.
آشنایی با نویسنده کتاب " اشو"
اوشو از جمله سرگشتگانی بود که در میانه جوانی به سال 1953 آن هنگام که 21 بهار بیشتر از عمر وی سپری نگشته بود روشنی یافت و نور اشراق در دلش تابیدن گرفت و زان پس همه جد و جهدش بر آن شد تا آنچه را که یافته با دیگران سهیم شود. در پی برآوردم این اشتیاق در میانه دهه 1960 که او را پایه استادی دانشگاه جبال پور بخشیده بودند،سفری را به سرتاسر زادگاهش یعنی همان هند افسانه ای آغاز کرد و فن "مراقبه پویا" یا همان "دینامیک مدیتیشن" ره آورد او از این سفر بود.در خلال این دوران و در سخنانی که برای نوآمدگان و راهجویان ایراد میکرد از آیین ها و باور های دیرینه سالی که سخت در اندیشه هندیان ریشه داشت خرده گرفت و تازیانه نکوهش خود را بر سامانه باور های دروغین برگشود. در اوایل دهه 1970 مردمان را با مشربی که "نئو سانیاسین" اش نام نهاده بود آشنا کردو هزاران نفر از همه عالم به گرد او در پویا در آمدند تا سخنانش را بشنوند و آموزه هایش را فرا راه خویش کنند.
اشو خود را بسان پلی میدانست که میان درک خاور زمینیان از مراقبه و تمنای غربیان در عمل گرایی و دست یاری دادن به خویشتن فراز گشته بود. بینشی تازه که آمیزه ای از وجدو جذبه درون گرای گوتامه بودا و کشف لذتها و شور دنیای بیرونی زوربا را یکجا و در خود داشت.به دیری به زاویه نشستن و چشم فرو بستن از دنیا وگوشه عزلت طلبیدن در مرام او جایی نداشت.بل به تمام خواستار آن بود تا از مراقبه و مدیتیشن راهی به همه اعمال روزانه آدمیان گشاده کندو معنویت روان را از میانه آن طلب کرده بود.سخن را با کلامی از او که به سال 1990 جهان را ترک گفت به پایان میبریم:
"هرچه ظلمت و تاریکی ژرف تر باشد روشنایی سپیده دمان آشکارتر است و هر اندازه کابوس خواب زندگی را مهیب تر بیابی، لحظه بیداری ات نزدیکتر"
دیدگاه خود را بنویسید