«یوگنی زامیاتین» رمان «ما» را با الهام از کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» «فیودور داستایوفسکی» به رشته تحریر درآورد و در آن، ایدههای انبوه و بدیع داستایوفسکی را هرچه بیشتر بسط داد تا جهان پادآرمانشهری خودش را بسازد. «ما» در روزگار هزارسال بعد از انقلابی رخ میدهد که «دولت یگانه» را به روی قدرت آورد؛ روزگاری که بشر، عاقبت توانسته بر زمین چیره شود و آن را تحت سلطهی خود دربیاورد و هر عنصر زمینی و طبیعی را پس رانده و دور خود را حصار کشیده است تا از بیرون، از طبیعت (که آن را «دیگری» و بیگانه میداند)، گزندی به او نرسد. طبیعت وحشی و بیعنان در پس دیوار مانده است و برای خود رشد و نمو میکند و انسان، در داخل دیوار زندگی میکند. در دنیای «ما» انسانها دیگر از گوشت و خون نیستند، بلکه صرفا یکسری اعداد ریاضیوار هستند و اشکالی هندسی دارند. در خانههایی شیشهای زندگی میکنند و یکنواختی، نظم و هارمونی را ارج مینهند.
قهرمان داستان شخصی بهنام D-503 است که معمار ارشد سفینهی انتگرال است. سفینهای که «دولت یکتا» قصد دارد بهمنظور شناسایی دیگر گونههای زندگی در هستی به فضا پرتاب کند تا تمدن و فرهنگ برتر خود را به آنان برساند و آنها را در زیر سایهی خود شادمان کند.
D-503 چند مدت مانده به پرتاب انتگرال برای یافتن و سودرسانی به جوامع کمتر پیشرفته، تصمیم میگیرد افکار خود را در یاددشتهای روزانهاش ثبت کند. او از نظم و سرسپردگی ریاضیوار همهی عناصر در جامعهشان سخن میگوید و ادامه میدهد که چرخش یکنواخت چرخدندهها، رفتوآمد منظم کارمندان انتگرال و زندگی روزمرهی آدمیان، همه و همه زیبا است، چون از حکم عقل پیروی میکند. در آرمانشهرشان هر عنصر کارکردی ضروری و بهجا دارد.
ملاقات اتفاقی D-503 با زنی زیبا و مرموز اتفاقاتی ناشناخته و غریب را برایش رقم میزند و او بهناگاه دنیای خود را وارونه و ویران میبیند. زن با او از چیزی غریب و ناشناخته به نام «روح» صحبت میکند که انسان را قادر به خیالورزی میسازد. بیماریای که مدتها پیش ریشهکن شده است.
معروف است که جورج اورول ایدهی رمان معروف خود ۱۹۸۴ از رمان «ما» وام گرفته و آن را به شیوهی خود قوام بخشیده است. «ما» از زمان انتشار، نویسندهها و متفکران بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است و قدرت خیالپردازانهی بیبدیلش آن را به اثری مانا در عرصهی ادبیات روسیه تبدیل کرده است.
دیدگاه خود را بنویسید