«سپیده دم» شاهکاری از «بلوا پلین» نویسنده زن و سرشناس آمریکایی است که شاید در ایران چندان شناخته شده نباشد. این نویسنده یهودی که نود و پنج سال عمر کرد، بیست رمان در کارنامه ادبی اش دارد که در فهرست رمانهای پرفروش جهان قرار دارند. آثار پلین به بیست و دو زبان ترجمه شده است. توجه به یهودیان و جامعۀ یهودی از مهمترین چیزهایی است که این نویسنده، به آن پرداخته است.
داستان مربوط به دو خانواده کرافیلد و رایس است. در ابتدای داستان خانواده کرافیلد که صاحب فروشگاه های زنجیره ای هستند و یک پسر و یک دختر دارند، پسر هجده ساله شان (پیتر) را از دست می دهند. پیتر که از بدو تولد به یک بیماری ژنتیکی مبتلا بود، در هجده سالگی فوت میکند و البته در این میان از نتیجه آزمایشها مشخص میشود که پیتر فرزند واقعی آنها نبوده است. مارگارت (خانم کرافیلد) که بسیار غصه دار از دست دادن پیتر است، از آرتور (همسرش) میخواهد تا فرزند واقعیشان را پیدا کنند.
…خاطرات لورا به سه سالگی او بازمی گردد. اینجا جایی بود که لورا زندگی را شروع کرد، او حتی بدون آنکه از حرف عمه هایش سر دربیاورد برخی وقایع را قبول کرده بود. این که پدرش از کشوری که کره نامیده میشد به بهشت رفته، و مادرش از بیمارستان عازم بهشت شده است…
بخش هایی از متن کتاب . . .
یک زن و مرد روبروی میز دکتر نشسته اند. آنها به دیوار پشت سر دکتر جوان خیره شده اند. واقعا تعجب آور است، چطور ممکن است چنین دانشمندان محقق و برجسته ای این قدر جوان باشند؟ پشت سر دکتر در قفسه ای، کتب پزشکی با جلدهای قهوه ای و خاکستری مرتب چیده شده است. دکتر نگاه خود را از آنها برمی گرداند و به پنجره ای که برای منظره دل انگیز باغ پشتی بیمارستان همچون قابی به نظر می رسد، خیره می شود.
نسیم ملایم بهاری از سمت جنوب می وزد. از لابلای شکوفه های سفید و نورس درختان می گذرد و خش خش گوشنوازی ایجاد می کند. بعد نگاه دکتر متوجه بخش شرقی عمارت آجری رنگ بیمارستان می شود. در یکی از اتاقهای این قسمت، پسر این زوج با مرگ دست و پنجه نرم می کند. دکتر فکر کرد که او هجده سال بیشتر ندارد، طفلک برای مردن خیلی جوان است.
راستی در چنین بهار فرح بخشی، با این همه شکوفه های سرخ و سفید و سیزه های عطرآگین، مردن چه غم انگیز است..
دیدگاه خود را بنویسید