کتاب آواز سکوت ( صوفی مرد راه) نوشته اوشو (اشو) | به زبان اصلی: Singing Silence | مترجم میر جواد سید حسینی | انتشارات هومن
معرفی کتاب صوفی مرد راه: آواز سکوت
این کتاب به معرفی مکتب عرفانی "اوشو" یکی از مکاتب صوفیگری در هند اختصاص دارد که دربرگیرندهی عقاید شخصی به نام "باگوان شری را جنیش" معروف به "اشو" است؛ ضمن آن که در آغاز شرح مختصری در باب تفاوتهای مکتب عرفانی "اوشو" و اسلام فراهم آمده است. به تصریح مترجم: "عرفان اشویی که برخاسته از تجربههای عرفانی انسانی است ...، انسان را جایگزین خدا کرده و همهی تکاملها و دگرگونیها و بیحدنماییها و بیزمانی و بیصورتگری و ... را به پای انسان میچسباند ... آن چه در عرفان اشویی برای انسان مذهبی و الهی ترسیم میشود، خوف است و دغدغه و دلهره ... در عرفان اشویی، پیوسته سرگردانی بر انسان حاکم است، زیرا اشو معتقد است که شیطان قدرت گمراه کردن انسان را ندارد، خداوند هم قدرت هدایت انسان را ندارد ... در مکتب اشو، دانش مانع از شناخت است، یعنی علم طبیعی انسانی با شهود عرفانی تنافی آشکار دارد ... و بالاخره مراحل مراقبه در مکتب اشویی پنج مرحله است که بسیار ابتدایی و حتی دور از انتظار یک مکتب دینی است ...
این پنج مرحله عبارتاند از:
1- هنگام بیدار شدن از خواب، نفس عمیق بکشید.
2- کمتر بخورید.
3- تمرکز حواس داشته باشید.
4- خود را از دیدن و شنیدن و حرف زدن با کسان محروم نمایید.
5- افسردگی را از وجودتان بیرون کنید".
آشنایی با نویسنده کتاب " اشو"
اوشو از جمله سرگشتگانی بود که در میانه جوانی به سال 1953 آن هنگام که 21 بهار بیشتر از عمر وی سپری نگشته بود روشنی یافت و نور اشراق در دلش تابیدن گرفت و زان پس همه جد و جهدش بر آن شد تا آنچه را که یافته با دیگران سهیم شود. در پی برآوردم این اشتیاق در میانه دهه 1960 که او را پایه استادی دانشگاه جبال پور بخشیده بودند،سفری را به سرتاسر زادگاهش یعنی همان هند افسانه ای آغاز کرد و فن "مراقبه پویا" یا همان "دینامیک مدیتیشن" ره آورد او از این سفر بود.در خلال این دوران و در سخنانی که برای نوآمدگان و راهجویان ایراد میکرد از آیین ها و باور های دیرینه سالی که سخت در اندیشه هندیان ریشه داشت خرده گرفت و تازیانه نکوهش خود را بر سامانه باور های دروغین برگشود. در اوایل دهه 1970 مردمان را با مشربی که "نئو سانیاسین" اش نام نهاده بود آشنا کردو هزاران نفر از همه عالم به گرد او در پویا در آمدند تا سخنانش را بشنوند و آموزه هایش را فرا راه خویش کنند.
اشو خود را بسان پلی میدانست که میان درک خاور زمینیان از مراقبه و تمنای غربیان در عمل گرایی و دست یاری دادن به خویشتن فراز گشته بود. بینشی تازه که آمیزه ای از وجدو جذبه درون گرای گوتامه بودا و کشف لذتها و شور دنیای بیرونی زوربا را یکجا و در خود داشت.به دیری به زاویه نشستن و چشم فرو بستن از دنیا وگوشه عزلت طلبیدن در مرام او جایی نداشت.بل به تمام خواستار آن بود تا از مراقبه و مدیتیشن راهی به همه اعمال روزانه آدمیان گشاده کندو معنویت روان را از میانه آن طلب کرده بود.سخن را با کلامی از او که به سال 1990 جهان را ترک گفت به پایان میبریم:
"هرچه ظلمت و تاریکی ژرف تر باشد روشنایی سپیده دمان آشکارتر است و هر اندازه کابوس خواب زندگی را مهیب تر بیابی، لحظه بیداری ات نزدیکتر"
دیدگاه خود را بنویسید