تاریخ تمدن (به زبان اصلی : The Story of Civilization) نام مجموعه کتابی ۱۱ جلدی در ۱۳ مجلد است که ویل دورانت بههمراه همسرش آریل دورانت دربارهٔ تاریخ زندگی انسان از دوران پیش از تاریخ تا پایان سدهٔ هجدهم نوشتهاند.
در ۶ جلد نخست این مجموعه نام ویل دورانت بهعنوان نویسنده آمدهاست و آریل دورانت ویراستار است، ولی در جلدهای بعدی هر دو نویسنده هستند
معرفی کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت
.
ویل دورانت در این اثر بهجای پرداختن به جنبهای خاص از تاریخ، نگاهی تحلیلی به جوانب مختلف تاریخ بشریت دارد. او در پیشگفتار جلد نخست این مجموعه، در این باره چنین بیان داشتهاست: «... مدت مدیدی است که من به این عقیده رسیدهام که طریقهٔ نوشتن تاریخ به شکل قسمتهای مجزا از یکدیگر، که من آن را ترتیب طولی نام میدهم (مانند تاریخ اقتصادی، تاریخ سیاسی، تاریخ مذهبی، تاریخ فلسفه، تاریخ ادبیات، تاریخ علوم، تاریخ موسیقی، و تاریخ هنر)، حق وحدت زندگانی بشری را ادا نمیکند، و تاریخ در عین حال که بهصورت طولی نوشته میشود باید متفرعاتی هم داشتهباشد، و جنبهٔ ترکیبی و تحلیلی هر دو باید مراعات شود؛ تاریخ وقتی به صورت کمال مطلوب نزدیک خواهد شد که مورخ، برای هر دورهٔ تاریخی، صورت کاملی از سازمانها و حوادث و طرق زندگی را که از مجموع آنها فرهنگ یک ملت ساخته میشود رسم کند...»
جلدهای یازدهگانه، فصول و عناوین کتاب
جلد اول: مشرق زمین، گهوارهٔ تمدن (۱۹۳۵)
- شکلگیری تمدن
- عوامل کلی تمدن
- عوامل سیاسی تمدن
- عوامل اخلاقی تمدن
- عوامل عقلی و روحی تمدن
- ماقبل تاریخ و آغاز مدنیت
- خاور نزدیک
- سومر
- مصر
- بابل
- آشور
- اختلاط نژادها
- قوم یهود
- پارس
- خاور دور
- عصر فیلسوفان
- عصر شاعران
- عصر هنرمندان
- مردم و دولت
- انقلاب و تجدید حیات
- ژاپن
- بنیادگذاران ژاپن
- مبانی سیاسی و اخلاقی
- اندیشه و هنر در ژاپن باستان
- ژاپن نو
جلد دوم: یونان باستان (۱۹۳۹)
این جلد یونان باستان و عصر هلنیستی خاور نزدیک را تا فتح روم پوشش میدهد.
- مقدمه اژهای: ۳۵۰۰ تا ۱۰۰۰ قبل از میلاد مسیح
- استان کرت
- قبل از آگاممنون
- عصر قهرمانانه
- شکلگیری یونان: ۱۰۰۰ تا ۴۸۰ قبل از میلاد مسیح
- اسپارتا
- آتن
- مهاجرت بزرگ
- یونان در غرب
- خدایان یونان
- فرهنگ مشترک یونان در اوایل
- مبارزه برای آزادی
"تحقق خودمختاری در جهان چیز جدیدی بود. زندگی بدون پادشاه هنوز جرأت و جسارت جوامع بزرگ را نداشت. این حس استقلال فردی و جمعی، محرک قدرتمندی برای هر بنگاه یونانی بود. این آزادی آنها بود که آنها را به موفقیتهای باورنکردنی در هنر و حروف، در علم و فلسفه الهام میداد." (صفحه ۲۳۳)
- عصر طلایی: ۴۸۰ تا ۳۹۹ قبل از میلاد مسیح
- پریکلس و آزمایش دموکراتیک
- کار و ثروت در آتن
- اخلاق و رفتار آتنیها
- هنر یونان پریکلسی
- پیشرفت آموزش
- تعارض فلسفه و دین
- ادبیات عصر طلایی
- خودفروپاشی یونان
جلد سوم: سزار و مسیح (۱۹۴۴)
جلد چهارم: عصر ایمان (۱۹۵۰)
جلد پنجم: رنسانس (۱۹۵۳)
جلد ششم: اصلاح دین (۱۹۵۷)
جلد هفتم: آغاز عصر خرد (۱۹۶۱)
از آغاز سلطنت الیزابت یکم تا آغاز انقلاب کبیر فرانسه
جلد هشتم: عصر لویی چهاردهم (۱۹۶۳)
جلد نهم: عصر ولتر (۱۹۶۵)
جلد دهم: روسو و انقلاب (۱۹۶۷)
جلد یازدهم: عصر ناپلئون (۱۹۷۵)
ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: William James Durant) (متولد ۵ نوامبر ۱۸۸۵ – مرگ ۷ نوامبر ۱۹۸۱)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسندهٔ آمریکایی بود.
ویلیام یک تابستان بهعنوان خبرنگار مبتدی برای نیویورک جورنال کار کرد ولی خود را شایستهٔ این کار مهیج نیافت و به شغل آرام تدریس زبانهای لاتینی و فرانسوی و انگلیسی و تدریس هندسه در ستنهال کالج در شهر ساوث اورینج واقع در نیوجرزی مشغول شد (۱۹۱۱–۱۹۰۷). در سال ۱۹۰۹ به مدرسهٔ دینی آنجا وارد شد ولی در سال ۱۹۱۱ به عللی که در کتاب انتقال شرح دادهاست از آنجا بیرون رفت. از این مدرسهٔ دینی به یک جهش، به حلقهٔ رادیکالترین طرفداران اصلاحات در نیویورک پیوست و در مدرسهٔ فرر مدرن مدیر و معلم و مگردید (۱۹۱۳–۱۹۱۱) و این آزمایشی بود در آموزش و پرورش مبتنی بر آزادی. در سال ۱۹۱۲، به خرج آلدن فریدمن، که با او دوست شده و توسعهٔ افق نظر او را به عهده گرفتهبود، اروپا را از کیلارنی ایرلند تا یالتا پیمود. در سال ۱۹۱۳ وارد دانشگاه کلمبیا شد و زیرنظر مورگن و کالکینس در زیستشناسی و زیر نظر وودبریج و دیوئی در فلسفه آموزش دید. در ۱۹۱۷ دکترایش را گرفت و یک سال به تدریس فلسفه در آن دانشگاه مشغول شد. در ۱۹۲۱ به مدرسهٔ لیبرتمپل سازمان داد و آن را به مرکز پیشرفتهٔ جوانان تبدیل کرد. با موفقیتِ کتاب تاریخ فلسفه، کار تدریس را رها کرد و در سال ۱۹۲۷ متقاعد شد تا تمام عمر خود را وقف نوشتن تاریخ تمدن کند.
مهمترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی ۱۱(۱۳جلددرایران) جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشتهاست. ویل دورانت در این کتاب توانستهاست با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توینبی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورَد.
برخلاف دیگر تاریخنگاران، که تنها تمرکزشان بر روی وقایع تاریخی و سیر تمدن بشری بود، وی در اثر خود به عوامل تمدنساز در طول تاریخ نیز توجه میکند. در این باره نقلقولی دارد که چنین است: «تمدن رودی است با دو ساحل»∗. این نقلقول بهطور ضمنی به این مسئله اشاره دارد که تاریخنگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانهٔ در جریانِ تاریخ نمودهاند که معمولاً پرآشوب و پرهیاهوست و اجازهٔ برداشتها و تفاسیر صحیح را نمیدهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها) میتوانند به اندازهٔ خودِ متن تاریخ مهم باشند. بهنظر او، همهٔ مردمانی که در طول تاریخ خانه و مجسمه ساختند و شعر سراییدهاند هم در شکلگیری تمدن نقش داشتند. ویل دورانت در کتاب درسهایی از تاریخ، که در سالهای آخر زندگی خود نوشت، میگوید که تاریخ ملتها را باید با توجه به پدیدههای علمی جدید نوشت.
از جمله آثار شناختهشدهٔ وی در ایران میتوان به دو اثر دیگر، یعنی تاریخ فلسفه و لذات فلسفه، برگردان دکتر عباس زریاب خویی اشاره کرد. (کتاب تاریخ تمدن او در ایران در ۱۱ جلد از سوی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیدهاست)
وی با اینکه میخواست کشیش شود اما در دانشگاه بیشتر علوم، از زیستشناسی گرفته تا تعلیم و تربیت را تجربه کرد. اما بالاخره بعد از خواندن کتاب اخلاقِ اسپینوزا به سراغ فلسفه رفت، آن رشته را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد و کتابهای فلسفی زیادی تألیف کرد.
هنری توماس در کتاب بزرگان فلسفه یک فصل را به او اختصاص داده و نوشتهاست: «بزرگترین کار او در فلسفه این بود که افکار پیچیدهٔ فلسفی را به زبان ساده بیان کرد. او فلسفه را، که دور از دسترس مردم عادی بود، به خانههای آنها برد و آن را برای همه قابل فهم کرد.»
اما همهٔ اینها دورانت را راضی نکرد تا اینکه به قول خودش برای «ارضای حس کنجکاوی» سر از تاریخ درآورده و در زمان استادیِ دانشگاه کالیفرنیا کتاب تاریخ فلسفهاش را نوشت که فیلسوفان و منتقدان دانشگاه او و کتابش را تحسین کردند.
بعد از آن بود که دورانت تصمیم به نوشتن تاریخ تمدن جهان گرفت. همسرش آریل (که قبلاً یکی از شاگردانش بود) با همراهی کردنش در سفرها، به او در نوشتن این کتاب کمک کرد.
او برای نوشتن هر فصل از کتاب به گوشهای از دنیا سفر میکرد؛ از مصر و ایران تا سیبری و ژاپن. مقصد او برای نوشتن جلد اول کتاب تاریخ تمدن با عنوان «مشرقزمین، گهوارهٔ تمدن» بود. بعد چاپ جلد اول، سفرهای دور دنیایش شروع شد که ۵۰ سال ادامه یافت. در نهایت، در ۱۹۷۵، نوشتن تمامی ۳۰ جلد کتابش و همچنین سفرهایش به اتمام رسیدهاست.
تمدن را میتوان، به شکل کلی آن، عبارت از نظمی اجتماعی دانست که در نتیجة وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن چهار رکن و عنصر اساسی میتوان تشخیص داد، که عبارتند از: پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی، و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد، چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار میافتد و انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه ی وسایل بهبود زندگی سوق میدهد.
اهمیت عوامل و اوضاع و احوال اقتصادی بیشتر است. ممکن است ملتی از تشکیلات سیاسی محکم برخوردار و مالک روحیة اخلاقی عالی باشد، و حتی مانند هندیشمردگان امریکا بهره ای از ذوق صنعتی داشته باشد، ولی هرگاه زندگی او از مرحلة شکار تجاوز نکند و امید زیستن او بر پایة لرزان و غیرثابت تعقیب صید متکی باشد، هرگز نخواهد توانست از سدی که دو عالم تمدن و بربریت را از یکدیگر جدا میسازد عبور کند. ممکن است در یک اجتماع ایلی و قبیله ای- مثل بدویان عربستان به شکل استثنایی، افراد نیرومند و باهوشی یافت شود که صاحب مزایای اخلاقی، از قبیل شجاعت و نجابت و کرم، باشند، ولی هرگاه در این اجتماع خمیرمایة نخستین فرهنگ و تمدن، که تأمین خوراک است، وجود نداشته باشد، تمام هوشها باید به مصرف موفقیت در شکار برسد، یا در راه حیلههای تجارتی به کار افتد، و هرگز از این حد تجاوز نمیکند و ظرافت و نازککاری، و به طور خلاصه هنرهای عالی، که معرف تمدن است، از آن میان به ظهور نمی رس
دیدگاه خود را بنویسید