معرفی کتاب سپیددندان اثر جک لندن: کتاب سپیددندان، رمانی نوشته ی جک لندن است که اولین بار در سال 1906 منتشر شد. سپیددندان، نیمه سگ و نیمه گرگی است که تنها بازمانده از خانواده ی خود به حساب می آید. او در جهان پر از انزوای خود، خیلی زود یاد می گیرد که باید از قانون خشن مناطق شمالی پیروی کند: بکش یا کشته شو. اما هیچ چیز در زندگی سپیددندان نمی تواند او را برای مواجهه با صاحب بی رحمی آماده کند که او را به قاتلی سنگدل تبدیل می کند. بیشتر داستان این رمان از نقطه نظر حیوانات نوشته شده که به لندن اجازه می دهد در مسائلی همچون این که حیوانات دنیای خود و انسان ها را چگونه درک می کنند، کاوش کند. سپیددندان بر غرایز خود، و همچنین بر قدرت و اراده اش برای بقا تکیه می کند و درنهایت، با انسان ها به نوعی به صلح می رسد.
بخش هایی از متن کتاب سپیددندان
البته در همین سورتمه ی کوچک، مقداری وسایل و آذوقه نیز گذاشته بودند. توله گرگ، پیشتر دیده بود که سگ ها را به سورتمه می بندند، بنابراین هنگامی که خودش را برای نخستین بار به آن بستند، بی تابی و وحشیگری نکرد. قلاده ای دوجداره با خزه ی نرم دور گردن سپیددندان بستند و دو تسمه چرمی را هم به چرم دیگری متصل کردند که بر سینه و پشت حیوان قرار داشت، بند بلندی به چرم سینه بسته بودند که برای کشیدن سورتمه مورد استفاده قرار می گرفت. شش سگ دیگر، با توله گرگ به سورتمه بسته شدند که نه یا ده ماه از عمر آن ها می گذشت، ولی سپیددندان بیشتر از هشت ماه نداشت.
او روی پلکان کلبه ی چوبی نشسته و به سورتمه کش خیره شده بود، سورتمه کش نیز با نگاه مأیوسان ای حرفش را تصدیق کرد. هر دو نگاهی به سپیددندان انداختند که به انتهای زنجیر محکمش بسته شده بود و با حالتی وحشیانه می غرید و موهای اندامش را راست کرده بود. او سعی می کرد خودش را از زنجیر خلاص کند و به سگ های دیگر حمله کند. سگ ها از دست مت کتک زیادی خورده بودند و می دانستند باید سپیددندان را به حال خود بگذارند، از این رو همگی در فاصله ی دوری از سپیددندان خوابیده بودند و به او کاری نداشتند.
ویدن اسکات گفت: «این گربه رام نمی شه.» مت با حالت اعتراض گفت: «من چیز زیادی از اون نمی دونم. شاید خون سگ توی رگ هاش باشه، ولی از چیزی مطمئنم.» مرد سورتمه کش مکثی کرد، سرش را به علامت تأیید تکان داد و نگاهی به کوهی از پوست های گوزن انداخت که روی هم جمع کرده بودند. اسکات با لحن جدی گفت: «هرچی می دونی بگو، زود باش.» مرد سورتمه کش با دستش اشاره ای به سپیددندان کرد و گفت: «سگ یا گرگ هیچ فرقی نداره، اون قبلا رام و اهلی بوده.»
دیدگاه خود را بنویسید