رازهای موفقیت یک کسب و کار ایرانی ( یادداشت هایی کار آفرینانه برای موفقیت در کار و زندگی ) اثر غلامرضا جامعی (کارآفرین و بنیانگذار برند امیران ) ناشر نگاه نوین
کتابهای زیادی در حوزه موفقیت کسبوکارها نوشته شده است؛ اما موضوع مهمی که قبل از خواندن این کتابها باید به آن دقت کرد درک این موضوع است که موفقیت چیزی نیست که در طول یک شبانهروز به دست بیاید یا با یک کتاب همهچیز تغییر کند؛ اما استفاده از راهکارهایی که کتابهای خوب به ویژه کتابهای ایرانیان موفق ارائه میکنند میتواند برای رسیدن به اهداف بزرگ کاری و موفقیت تاثیر گذار باشد. با روند رشد تکنولوژی در سراسر جهان بسیاری از ایرانیان هم امروزه در کسب و کارهای نوپا فعال شدهاند و میخواهند از این طریق به موفقیتهای بزرگ کاری و فردی دست پیدا کنند؛ اما ممکن است در میانهی راه با مشکلات و ناامیدیهایی مواجه شده باشند و به دنبال راهحلهایی برای ادامه یا شروع این مسیر باشند. غلامرضا جامعی یکی از کارآفرینان موفق کشور در کتاب رازهای موفقیت یک کسب و کار ایرانی، یادداشتهایی کارآفرینانه برای موفقیت در زندگی و کار را به ایرانیان معرفی میکند.
درباره کتاب رازهای موفقیت یک کسب و کار ایرانی
کتاب رازهای موفقیت یک کسب کار ایرانی اثر غلامرضا جامعی در دسته کتابهای موفقیت در حوزه کسب و کار و کارآفرینی قرار میگیرد. غلامرضا جامعی کارآفرین و بنیانگذار برند امیران در این کتاب راهکارهایی را برای موفقیت در زندگی و کار ارائه میکند تا ایرانیانی که این کتاب را مطالعه میکنند بتوانند مسیر موفقیت در کسب و کار خود را درست انتخاب کنند. در حقیقت مخاطبان این کتاب افرادی هستند که میخواهند در زندگی و کار خود موفق باشند. غلامرضا جامعی برای نوشتن این کتاب از تجربیات خود که در مسیر کسب و کارش داشته بهره گرفته تا الهامبخش کسانی باشد که نیاز به تحول در مسیر کارآفرینی خود دارند. کتاب حاضر برای افرادی که در ابتدای راه کار آفرینی هستند نیز کاربردی است. نویسنده در مقدمه بیان میکند که خود او کسب و کارش را از صفر شروع کرده و همهی شرایط به گونهای بوده که او تصور میکرده شاید موفقیتی در این کار برای او نباشد؛ اما او به این استدلالها غلبه کرده و با پیش بردن منطق خود به نتیجهی موفقی رسیده است.
نگاهی به سرفصلهای کتاب رازهای موفقیت یک کسب و کار ایرانی
- رویاهای بزرگی که داشتم
- اهمیت چشم انداز
- وقتی از هدفگذاری حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم
- ذهنیت خلاقانه یک کارآفرین
- عاملی موثر به نام تمرکز
- درباره مدیریت
- مدیریت زمان و رضایت از زندگی
- بازاریابی در خدمت به مردم
- ارتباطاتی به ارزش موفقیت
- درباره هم تیمیها
- آیین مشتری مداری در این روزگار
- مثل یک قهرمان فکر کن
- تعادل یعنی همه چیز
- هوش مالی برای یک کارآفرین
- بهترین سرمایه گذاری شما
- دستی بگیر
- سه توصیه کلیدی در زندگی روزمره
در بخشی از کتاب رازهای موفقیت یک کسب و کار ایرانی میخوانیم
در زندگی دوستانی داشتهام که با تلاششان در زندگی به هر میزان ثروتی که فکر کنید. دستیافتهاند. به قدری ثروتمندند که نسلهای بعدیشان میتوانند به راحتی از این ثروت روزگار بگذرانند و این همه کفایتشان کند. اما وقتی با این دوستانم معاشرت کردهام. متاسفانه ضعفهای عمیقی در آنها دیدهام که تاثیر منفیاش را در زندگیشان به شکل قابل توجهی گذاشته است. یکی از آنها هر هفته سراغ روانپزشک میرفت تا چارهای برای افسردگي مزمنش بیاید. يا یکی دیگر اسیر مشکلات اخلاقی پسرش شده بود و به حدی از این ماجرا عاصی به نظر میرسید که یک بار به من گفت: «جامعی، حاضرم کل ثروتم را بدهم و پسرم را در وضعیت معقولی ببینم.» مدتها راجع به این قضیه فکر میکردم. این دوستانم افرادی خودساخته محسوب میشدند که به ایدههای مالیشان جامه عمل پوشانده بودند و زندگی افسانهای برای خانوادهشان فراهم کرده بودند. پس چگونه بود که از وضعیتشان احساس خوشبختی نمیکردند و در اغلب مواقع غم عالم را در چهرهشان میدیدی؟ سوال عمیقی بود که پاسخ دادن به آن برای کسانی که میخواهند در مسیر بهبود و پیشرفت دائمی حرکت کنند (از جمله خودم) میتوانست کلید پاسخ به آن را از خواندن مقاله یکی از اقتصاددانان جهان در مورد کشوری عربی به دست آوردم. آن اقتصاددان در مقالهاش نوشته بود که سیاستهای اقتصادی پیاده شده توسط دولت آن کشور عربی. وضعیت را به این صورت درآورده بود که بخشهایی از این کشور زندگی مدرنی را تجربه میکردند و بخشهایی از آن کشور همچنان اسیر زندگی بدوی بودند. با خودم فکر کردم این الگو را میشود در زندگی شخصی هم مشاهده کرد. من دوستانی داشتم که در حوزه کسب ثروت، موفقیتهای بسیار قابلتوجهی کسب کرده بودند؛ ولی از حوزههای دیگر، غافل مانده بودند و هزینه این غافل ماندن، هر روز بر زندگیشان تحمیل میشد.
خیلی از هم نسلیهای من، در دورهای، موفقیت مالی را ملاک اصلی موفقیتشان قرار دادند و تمام هم و غمشان را روی این گذاشتند که پولدار شوند. ولی وقتی به پول رسیدند، دیدند همچنان در بخشهایی از زندگیشان احساس کمبود دارند؛ مثلا نمیتوانند با خانوادهشان ارتباط برقرار کنند، یا با همسر و فرزندشان اختلافات عدیده دارند یا اسیر مسائلی حاشیهای و زیانآور شدهاند که هیچ گریزی از آن ندارند.
دیدگاه خود را بنویسید