در اين كتاب سير زمانى و خطىِ اشعارِ نصرت رحمانى بررسى شده است، تقريبآ همهى ويژگىهاىِ كمى و كيفىِ اشعار شاعر و تمامى جوانب و عملكردهاى شاعرانهى او را بررسى كردهايم: نحوهىِ سرايشِ اشعار، زبانِ شعرى، درونمايهها، تأثيرگيرى و تأثيرگذارىها، بافت و ساخت و شكل و در مجموع نواقص و حركت تكاملى كارهاى شاعر را موردِ توجه قرار دادهايم. اشعار شاعر را تا آنجا كه مقدور بوده است از لحاظ تاريخى از اولين كتاب (كوچ) تا آخرين (بيوهى سياه) به عنوان نمونه در كتاب ارائه كردهايم.
اين كتاب شامل سه قسمت است :
قسمت اول: وروديه (دربرگيرندهى تمامىِ جوانبِ كارى شاعر)
قسمت دوم: متن (دربرگيرندهى بهترين شعرهاى شاعر)
به نظر نگارندهى اين عبارات كتابى كه انتشارات نويد شيراز تحتِ عنوان عشق بر آستانه يا چند و چونى با نصرت رحمانى در ارديبهشت ماه 1388 چاپ كرد و اين كتاب شعر زمان، نصرت رحمانى، تجسّم و تجسّد اشعار و احوال اين شاعرِ گرانقدر است كه در تاريخ ادبيات معاصر، چنانكه افتد و دانى، به او عنايتى شده است :
«تلألؤ اين درخششها گهگاه به حدى بود كه برخى از منتقدين را دچار حقد و حسد مىساخت به طورى كه آنان را به دشمنى با
نصرت وامىداشت و چون بر اثر انتخابِ مردم نمىتوانستند در مقابلِ شعرِ نصرت موضعگيرى خصمانه كنند، ترجيح مىدادند كه دربارهى كتابهايش سكوت اختيار كنند…»
.از نقطه تا خط، مجموعه نقد و نظر، دربارهى نصرت رحمانى، به كوشش محمودنيكويه، ص 13.
نصرت رحمانی
نصرت رحمانی (زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۸ در تهران - درگذشته ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ در رشت) یکی از شاعران معاصر نوگرای ایران بود.دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در تهران به پایان رساند و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف و تلفن شد. او به کار در رادیو و روزنامهنگاری پرداخت؛ همچنین مسوول صفحات شعر مجله زن روز شد.در دههٔ چهل و پنجاه شمسی، نصرت رحمانی طرفداران زیادی در میان مردم به ویژه جوانان داشت. او اواخر عمر در شهر رشت زندگی میکرد.در همین شهر از دنیا رفت.
نیما یوشیج در مورد شعر نصرت رحمانی، او که آبروی عشق است اینگونه می گوید:
آقاى رحمانى
من شعرهاى شما را بارها در مطبوعات اين شهر خوانده ام. اول دفعه قطعه «شب تاب» را كه براى من خوانديد، من نسبت به احساسات لطيف شما تحريك شدم.
آن چيزهايى كه در زندگى هست و در شعر ديگران سايه اى از خود نشان مى دهد، در شعر شما بى پرده اند. اگر اين جرأت را ديگران نپسندند براى شما عيب نيست!
ولى من نمى خواهم براى اشعار شما مقدمه نوشته باشم، ديوان شعر وقتى كه مطالب قابل تفسير وتوضيح نداشت شايد چندان محتاج به مقدمه نباشد. خود اشعار مقدمه ورود وتأثير در فكر و روح ديگران است.
از اينكه اشعار شما به بهانه اوزانى آزاد، وزن را از دست نداده و دست به شلوغى نزده است، قابل اين است كه گفته شود: تجدد در شعرهاى شما با متانت انجام گرفته است! اگر در معنى تند رفته ايد، در اداى معنى دچار تندورى هايى كه ديگران شده اند نشده ايد!
اسفند ماه 33 ــ نيمايوشيج
دیدگاه خود را بنویسید