معرفی کتاب گزیده اشعار صائب تبریزی : صائب تبریزی بزرگ ترین غزل سرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه است. او در دربار صفوی به عنوان ملک الشعرایی رسید و به او شاه شاعر سبک هندی میگویند.صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد.او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران همر وزگارش به کار برده است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازیهای ظریف و معنیهای بیگانه و باریک در شعر وی دیده میشود. ابیات غزل وی، استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفتهاست. کتاب حاضر گزیده ای است از بهترین اشعار این شاعر نامی که توسط انتشارات نگاه آشنا در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. اکنون میتوانید این کتاب را با تخفیف ویژه, به صورت آنلاین از سایت دیجی کتاب خرید نمایید.جهت معرفی کامل کتاب ها به همراه خلاصه،نقد وبررسی و بخش هایی از کتاب ها... به کافه دیجی کتاب مراجعه نمایید.
محصولات مرتبط
اشارات به تبریز و اصفهان
صائب تبریزی در غزلیات خود به اصالت خود اشاره کردهاست:
ز خاک پاک تبریزست صائب مولد پاکم | از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم |
صائب از خاک پاک تبریزست | هست سعدی گر از گل شیراز |
مدرس تبریزی در ریحانة الادب، صائب را تبریزی الاصل و اصفهانی المولد و المنشأ و المدفن معرفی میکند.در اشعار او از اصفهان به عنوان وطن یاد شدهاست:
صائب از هند مجو عشرت اصفاهان را | فیض صبح وطن از شام غریبان مطلب |
او همچنین خاستگاه شعر خود را اصفهان میداند:
به جای لعل و گوهر از زمین اصفهان صائب | به ملک هند خواهد برد این اشعار رنگین را |
صائب تبریزی سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد.او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران همروزگارش به کار بردهاست. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمونسازیهای ظریف و معنیهای بیگانه و باریک در شعر وی دیده میشود. ابیات غزل وی، استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفتهاست.
صائب را شاعر تکبیتها نیز گفتهاند. از بیتهای مشهور اوست:
پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند | گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا | |
همچو کاغذباد گردون هر سبکمغزی که یافت | در تماشاگاه دوران میپراند بیشتر | |
اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست | اشک کباب موجب طغیان آتش است | |
به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک | چه غم ز مویشکافان خردهبین دارم | |
پر در مقام تجربت دوستان مباش | صائب غریب و بیکس و بییار میشوی | |
کلید قفل اجابت زبان خاموش است | قبول نیست دعا، تا دعا توانی کرد |
نمونه غزل پارسی
دل آزاده از طول امل بسیار میپیچد | که مصحف بر خود از شیرازه زنار میپیچد | |
کدامین بیادب زد حلقه بر این در گلستان را | که هر شاخ گلی بر خویشتن چون مار میپیچد | |
حجاب آب و گل گردیده سنگ راه یکتایی | وگرنه رشته تسبیح بر زنار میپیچد | |
به این بی ناخنی چون میخراشم سینه خود را | صدای تیشه فرهاد در کهسار میپیچد | |
نمیدانم چه میریزد ز کلک نامه پردازم | که هر سطری به خود از درد چون طومار میپیچد | |
از این بستانسرا با دست خالی میرود بیرون | سبکدستی که بر هر دامنی چون خار میپیچد | |
به دور چشم او انگشت زنهاری است هر مژگان | که از بیمار بد خو روز و شب غمخوار میپیچد | |
مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد | که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار میپیچد |
- یک نمونه دیگر
آب خضر و می شبانه یکیست | مستی و عمر جاودانه یکیست | |
بر دل ماست چشم، خوبان را | صد کماندار را نشانه یکیست | |
پیش آن چشمهای خوابآلود | نالهٔ عاشق و فسانه یکیست | |
پلهٔ دین و کفر چون میزان | دو نماید، ولی زبانه یکیست | |
گر هزار است بلبل این باغ | همه را نغمه و ترانه یکیست | |
پیش مرغ شکستهپر صائب | قفس و باغ و آشیانه یکیست |
نمونه غزل ترکی
مین دل محزونیله بیر تازه قربانیز هله | زخم تیر غمزه مستینله بیجانیز هله | |
اولمادان غم چکمه ریز دور زمانیندان سنین | ناله و آه ائتمه ده دل ایندی حیرانیز هله | |
لطف ائدرسن، گر چه سن اغیاره هر دم دوستیم | روز و شب بیز فرقتینله زار و نالانیز هله | |
عید وصلینه مشرف اولمادان اغیار دون | دستینی بوس ائیله دیک بیز اونلا شادانیز هله | |
دام دوزخ ایچره اغیار اولماسین اصلاً خلاص | صائبا بیز جنت دلداره مهمانیز هله |
دیدگاه خود را بنویسید