کتاب مجموعه آثار موریس مترلینگ شامل دو کتاب راز بزرگ و افکار مترلینک : این کتاب گزیده ای از دو اثر مستقل “موریس مترلینگ” با نام های “راز بزرگ” و “افکار مترلینگ” می باشد که نویسنده بخش هایی از آن ها را در این کتاب گنجانده است. “موریس پُلیدور ماری برنار مترلینگ” شاعر، نویسنده و فیلسوف بلژیکی است که توانایی شگرفی در خلق آثار خارق العاده دارد. کتاب های او به قدری پر مغز و غنی هستند که مخاطب برای خواندن و درک مفاهیم آن ها لازم است به قدر عادی سواد و مقداری هم ذوق کسب معرفت داشته باشد تا بتواند از معجزه ی نوشته های او بهره مند شود.
“راز بزرگ” سرشار از مفاهیم عارفانه است و درباره ی عظیم ترین و مرموزترین راز جهان یعنی خداوند صحبت می کند. برای مطالعه ی “راز بزرگ” باید تمام هوش و حواس تان را به کار گیرید و خودتان را به دنیایی بسپارید که نویسنده شما را به آن جا می برد. “افکار مترلینگ” نیز منبع کاملی از آموزه های زندگی و علوم غیبی است و درباره ی بشر و صدماتی که بعد از به وجود آمدنش به دنیا وارد کرده، صحبت می کند؛ صدماتی مانند ساخت بمب اتمی که جان بسیاری از هم نوعان خود را با آن به بازی گرفته است. به طور کلی “راز بزرگ افکار مترلینگ” دریچه هایی از علم و معرفت را به روی شما می گشاید که تا به امروز هیچ گونه درکی از آن ها نداشته اید.
مترلینک در سال ۱۸۶۲ در شهر خنت در قسمت فلاندر کشور بلژیک متولد شد. زبان آلمانی و فرانسه را در خانواده فراگرفت و در مدرسه زبان لاتین آموخت. وی تحصیلات مقدماتی را در مدرسه سن بارب به پایان برد و جهت فراگیری رشته حقوق، فلسفه و حشرهشناسی وارد دانشگاه گردید و مدارج آن را با موفقیت پشت سر نهاد و پس از فارغالتحصیلی به سال ۱۸۸۴ به عضویت کانون وکلای دادگستری شهر کان درآمد و بعد به ریاست این کانون رسید.
اما محیط آنجا نتوانست روح کاوشگر او را آرام سازد، لذا به سال ۱۸۸۷ به فرانسه رفت؛ ولی چند ماه پس از ورودش به فرانسه به علت مرگ پدر مجبور به ترک آنجا شد و دوباره به شهر کان مراجعت نمود. مرگ پدر اثر عجیبی در وی گذاشت و عاملی گشت که غور او را در فلسفه هستی و حیات زیاد کرد و از آن پس شروع به نوشتن نمایشنامه کرد که اولین اثرش با موفقیت همراه نبود. وی مجدداً به سال ۱۸۹۶ به پاریس رفت و در آنجا تحت تأثیر آثار بزرگان مکتب سمبولیسم قرار گرفت. وی به سال ۱۹۰۰ با زنی به نام جورجیات لیبلانک (Georgette Leblance) آشنا شد که حکایت مادی و معنوی این زن در وی اثر فراوان داشت. او دو بار جایزه ادبیات نمایشی فرهنگستان زبان و ادبیات فرانسه را به خود اختصاص داد و به سال ۱۹۱۱ جایزه نوبل ادبیات را دریافت نمود. اما به خاطر دلبستگی ملی، عضویت در فرهنگستان فرانسه را که به وی پیشنهاد شده بود نپذیرفت. مترلینک دراوج محبوبیت و شهرت به سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت و تا پایان جنگ جهانی دوم و اشغال بلژیک توسط هیتلر به سال ۱۹۴۰ در آمریکا ماند.
وی شاهکار نمایشنامهنویسی خود را به سال ۱۹۰۷ به نام پرنده آبی به قلم کشید که در کمترین مدت به چندین زبان ترجمه گشت. حال دیگر او در اوج شهرت بود و پادشاه بلژیک به وی لقب اشرافی کنت را داده بود و پادشاه انگلستان کاخی را برای وی در آنجا ساخت. او به شیوه سمبولیستها اشعار خود را میسرود و ترجمههایش جزو شاهکارهای جاویدان ادبیات فرانسه محسوب میگردد. مترلینک آثار زیادی از خود به جای گذاشتهاست. وی به سال ۱۹۴۹ در سن ۸۷ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت...
مشهورترین آثار موریس مترلینگ
دنیای پس از مرگ {یا دنیای دیگر}
- زندگی زنبور عسل
- مرگ
- صاحب خانهٔ ناشناس
- جادههای کوهستانی
- راز بزرگ
- قانون بزرگ
- قبل از سکوت بزرگ
- دروازهٔ بزرگ
- خدا و هستی
- بعد چهارم
- رستاخیز
- نابینایان
- موریانه
- گرمخانه
- ژاندارک Jeanne d’Arc (1948)
ذبیحالله حکیمالهی دشتی، (زادهٔ ۱۲۷۸ در سنندج - درگذشته ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در تهران)، از پرکارترین مترجمان تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران، روزنامهنگار، نویسنده و به گفتهٔ خودش قهرمان بوکس سبکوزن ایران بود.
او در مدرسهٔ آلیانس سنندج که فرانسویها آن را اداره میکردند شروع به درس خواندن کرد؛ پس از چندی با مأموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را نزد پزشکی که این زبان را بهخوبی میدانست فراگرفت. او در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهدهدار مخارج خانواده شد و به ناچار از تحصیل دست کشید. در سال ۱۳۰۱ شمسی همزمان با تأسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد.
در سال ۱۳۰۶ در حالی که در روزنامه کوشش کار میکرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدتها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به صورت پاورقی به چاپ میرسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنیها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجلهٔ ترقی، مجلهٔ تهران مصور، مجلهٔ روشنفکر، مجلهٔ سپید و سیاه، مجلهٔ امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنیها همکاری داشت. او دیر ازدواج کرد و دارای یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانواده علماء و روحانیون شهر سنندج بود.
در سال ۱۲۹۹ وقتی به تهران آمد میخواست در رشته دریانوردی تحصیل کند ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته میشود حدود ۱۲۰۰ عنوان داستان و مقاله و کتاب نوشتهاست.
وی در طول عمر خود به کشورهایی نظیر هند، شوروی و چندین کشور اروپایی سفر کرد.
ذبیحالله منصوری در ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در بیمارستان شریعتی در ۸۷ سالگی درگذشت. منصوری بیشتر از۶۰ سال نوشت و ترجمه کرد. محل دفن ذبیحالله منصوری در آرامگاه خانوادگی شماره ۵۹۶ بهشت زهرا است.
علیاکبر قاضیزاده دربارهٔ وضعیت معاش منصوری چنین میگوید.
اما نصیب خود او از این همه کار گذران یک زندگی زیر متوسط بود. تا سال ۵۲ در خانهای در خیابان امیریه زندگی میکرد که هیچکس از دوستان او آن خانه را ندیدهاست. بعد هم در کوی نویسندگان توانست آپارتمانی دست و پا کند که عاقبت در همین خانه هم درگذشت. بیشتر عمر او در بالاخانهای در یک ساختمان قدیمی در کوچه خواندنیها (اول فردوسی از جنوب، نرسیده به کوشک مصری) گذشت. با آنکه در اغلب مطبوعات مطرح زمان خود همکاری داشت و با اینکه کار قلمی او با رونق فروش آن مطبوعات نسبت مستقیم داشت، عاقبت به عنوان حروفچین و از سوی اتحادیه حروفچینان توانست بیمه شود. کارگران حروفچین هم منصوری را خوب میشناختند و هم او را دوست داشتند.
دیدگاه خود را بنویسید