رمان آنا کارنینا یا به تلفظ صحیح‌تر آنا کارِنینا به انگلیسی (Anna Karenina و به روسی: Анна Каренина)  شاهکاری است از لئو تولستوی، نویسندهٔ معروف روسی که فیلمی هم با همین نام به کارگردانی جو رایت در سال 2012 با اقتباس از این کتاب ساخته شده است. آنا کارنینا از مشهورترین کتاب‌های تاریخ ادبیات به شمار می رود  که در کنار کتاب جنگ و صلح نام لئو تولستوی را برای همیشه جاودان و ماندگار کرده است و به اعتقاد منتقدان جزء ۱۰ کتاب برتر تاریخ ادبیات روسیه و جزء ۱۰۰ کتاب برتر تاریخ قرار گرفته دارد. آنا کارنینا نخستین بار به‌صورت پاورقی از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ در گاهنامه‌ای به چاپ رسید. رمان آنا کارِنینا داستانی واقع‌گرا (رئالسیم جادویی) دارد و در هشت قسمت، با بیشتر از دوازده شخصیت اصلی، در در حدود 1200 صفحه و به‌طور معمول دوجلدی است. محتوای داستان به خیانت، ایمان، خانواده، ازدواج، جامعه اشرافی روسیه، آرزو و زندگی روستایی و شهری می‌پردازد. در این یادداشت با ما باشید با معرفی کامل این رمان زیبا و مقایسه  ترجمه های منتشر شده . . .


آشنایی با رمان آنا کارنینا اثر لئو تولستوی

همانطور که گفته شد سبک داستان رمان آنا کارنینا داستانی واقع گرا است و موضوعی خانوادگی و اجتماعی دارد و در محتوای داستان همچون خیانت، ایمان، خانواده، ازدواج، جامعه پادشاهی روسیه، آرزوها و تقابل بین زندگی روستایی و شهری پرداخته شده است.

این رمان با محوریت یک  ارتباط نامشروع و خارج از عرف بین آنا و افسر سواره نظام به نام ورونسکی شکل می گیرد و در این میان داستان زندگی لیون و کیتی و چالش های زندگی شان را نیز به تصویر می کشد.

بر خلاف نام و عنوان کتاب، " آنا کارنینا " تنها شخصیت اصلی کتاب نمی باشد بلکه در بخش ‌هایی از کتاب به آن پرداخته و بقیه کتاب درباره شخصیت های دیگر به خصوص لیون می باشد.

آنا کارنینا تاکنون الهام بخش آثار مختلف از جمله تئاتر، اپرا، فیلم، سریال، باله و نمایش رادیویی بوده است.

آنا کارنینا  در هشت قسمت با بیش از دوازده شخصیت اصلی دارد.

تاکنون ترجمه‌هایی متعددی از کتاب آنا کارنینا منتشر و روانه بازار شده است که معروفترین آن ها  را در ادامه خدمت شما معرفی خواهیم کرد.


آنا کارنینا,لئو توستوی


خلاصه رمان آنا کارنینا


خانواده اوبلونسکی مسکو با بی عفتی و خیانت از هم پاشیده شده است. پرنسس دریا الکساندروونا (دالی اوبلونسکی) متوجه رابطه شوهرش، پرنس استپان آرکادیویچ اوبلونسکی (استیوا اوبلونسکی) که یک اشراف زاده مسکویی و کارمند دولت است با یک زن دیگر شده است و او را تهدید کرده که ترکش خواهد کرد.

استیوا از کار خودش تا حدی پشیمان شده و فضای خانواده بسیار آشفته به نظر می رسد، به همین دلیل خواهر استیوا یعنی آنا کارنینا به خانه آن ها می آید. آنا زنی زیبا، با شخصیت و همسر کنت الکسی الکاندروویچ کارنین، یک مقام دولتی در سن پترزبورگ است و موفق می شود این زن و شوهر را با هم آشتی بدهد.

در همین حین خواهر هجده ساله دالی یعنی کیتی دو خواستگار دارد. خواستگار اول کنستانتین لوین است، دوست دوران کودکی استیوا و یک مالک احساساتی و آشفته که بر خلاف بسیاری از دوستانش زندگی در املاک وسیع خود در روستا را انتخاب کرده است و خواستگار دوم الکسی ورونسکی یک نظامی بی باک می باشد.

کیتی بر خلاف میل پدرش با مادرش هم عقیده است و به ورونسکی جواب مثبت می دهد اما در یک مهمانی متوجه می شود ورونسکی توجه خاصی به آنا دارد و علی رغم ابراز احساسات زیادش به کیتی چندان در ازدواج با او مصر نیست. کیتی از این مسئله بیمار می شود.

لوین بعد از رد کردن درخواستش توسط کیتی، بسیار افسرده به سوی املاک خود رهسپار می شود و آنا نیز که از احساسات ورونسکی نسبت به خودش آشفته شده با قطار به سن پترزبورگ بر می گردد اما ورونسکی نیز در همان قطار حضور دارد و عشقش را به آنا ابراز می کند.

آنا ابتدا درخواست ورونسکی را نمی پذیرد و نزد شوهرش و پسرش سیریوزا بر می گردد اما تسلیم عشق ورونسکی شده و رابطه عاشقانه آن ها آغاز می شود.

کارنین در یک مهمانی به رابطه آنا و ورونسکی شک می کند و همان شب به آنا اخطار می دهد که این مسئله ممکن است باعث ایجاد شایعاتی پشت سر آن ها شود اگرچه به اشتباه گمان می کرد آنا کاملا بی تقصیر است.

سرانجام در یک مسابقه اسب دوانی و پس از شکستن کمر اسب ورونسکی، کارنین که در طول مسابقه متوجه احساس شدید همسرش به ورونسکی شده از او توضیح می خواهد و آنا به عشقش نسبت به آن مرد اعتراف می کند.

کارنین شوکه می شود با این حال از آنا می خواهد برای جلوگیری از شایعات بیشتر رابطه اش را قطع کند و به زندگی شان ادامه دهند.

در مسکو، کیتی به دلیل شکست عشقی و رد کردن لوین بیمار شده و پزشکان توصیه کرده اند در یک مرکز درمانی بستری شود. او به همراه مادرش برای بهبود بیماری اش به یک اسپا آلمانی می رود و در آن جا پس از آشنا شدن با مادام استال و دختر خوانده اش وارنکا به فردی متدین و مذهبی تبدیل می شود، او همچنین با نیکولای، برادر لوین، که به دلیل بیماری در آن جا بستری شده دیدار می کند.

در املاک لوین، برادر ناتنی و روشنفکرش سرگئی، به ملاقات لوین می رود و از او به خاطر ترک پست خود در شورای اداری انتقاد می کند اما لوین می گوید که از این کار بیهوده استعفا داده و با دهقانان در املاک خود کار می کند.

او که از ازدواج با کیتی نا امید شده و قصد دارد با یک دختر دهقان ازدواج کند پس از ملاقات با دالی وسوسه می شود دوباره رابطه اش با کیتی را آغاز کند و سرانجام پس از این که در یک شب مهمانی از عشق کیتی نسبت به خودش مطلع می شود با او ازدواج می کند.

در سن پترزبورگ، کارنین با این که از رابطه همسرش و ورونسکی با خبر است درخواست طلاق آنا را رد می کند اما سرانجام پس از اطلاع از بارداری آنا از ورونسکی، به طلاق رضایت می دهد و برای این منظور وکیل می گیرد.

آنا هنگام تولد دخترش آنی، به شدت مریض می شود تا جایی که کارنین با این که از او ناراحت است به دیدارش آمده و او را به خاطر کارهایی که کرده می بخشد. ورونسکی از این بزرگواری کارنین به قدری خجالت زده می شود که تصمیم به خودکشی می گیرد اما موفق نمی شود.

آنا کارنینا حتی بعد از این بخشش شوهرش و وابستگی که بین کارنین و دخترش ایجاد می شود نمی تواند زندگی با او را تحمل کند و سرانجام همسر و پسرش را رها کرده و با ورونسکی به ایتالیا می رود.

در ایتالیا آن ها نمی توانند دوستانی هم طبقه خود پیدا کنند و ورونسکی که دیگر احساس سابق را به آنا ندارد به نقاشی پناه می برد. آن ها دوباره به روسیه باز می گردند اما جامعه به دلیل خیانت آنا کارنینا به همسرش او را محکوم می کند و این زوج انزوای اجتماعی را در پیش می گیرند.

با این حال آنا کارنینا یک بار شجاعت از خود نشان می دهد و برای جشن تولد پسرش به منزل کارنین می رود. او به مرور به ورونسکی حسادت می کند زیرا به راحتی می تواند در محافل اجتماعی شرکت کند اما خودش خانه نشین شده و مورد تحقیر مردم قرار گرفته است و از طرفی احساس می کند ورونسکی دیگر او را دوست ندارد.

این زوج سرانجام سن پترزبورگ را به مقصد املاک ورونسکی ترک می کنند.

زندگی زناشویی برای لوین شوکه کننده است به خصوص این که احساس می کند به صورت ناگهانی آزادی خود را از دست داده است، همین مسئله باعث می شود لوین و کیت اوایل ازدواج دچار فراز و فرودهایی شوند تا این که به لوین خبر می رسد برادرش نیکولای در بستر مرگ است.

کیتی اصرار می کند لوین را همراهی کند و لوین می پذیرد. اتفاقا حضور کیتی بیش از لوین برای نیکولای در حال مرگ مفید است و باعث می شود نیکولای در روزهای آخر زندگی اش آرامش داشته باشد. این مسئله تاثیر زیادی روی لوین می گذارد.

کیتی باردار می شود و دالی و خانواده اش نزد آن ها می روند. دالی تصمیم می گیرد به دیدار آنا نیز برود و در این ملاقات متوجه می شود آنا اگرچه به ظاهر بسیار خوشحال و سرزنده است و زندگی مجللی دارد اما در وضعیت روحی خوبی به سر نمی برد، داروهای آرام بخش مصرف می کند و هنوز منتظر طلاق است.

لوین و کیتی به مسکو نقل مکان می کنند و لوین به سرعت به زندگی شهری عادت می کند. استیوا، لوین را به دیدار ورونسکی و سپس آنا می برد که برای کاهش پوچی در زندگی اش حمایت یک دختر یتیم انگلیسی را به عهده گرفته است.

آنا لوین را مجذوب خود می کند. وقتی لوین از ملاقات خودش با آنا می گوید کیتی با او بحث می کند اما در نهایت با هم آشتی کرده و هر دو تایید می کنند که زندگی شهری تاثیر بدی روی اخلاقیات لوین گذاشته است.

کیتی زایمان می کند و پسری به دنیا می آورد اما لوین احساس خوبی به فرزندش ندارد، استیوا برای کاری به سن پترزبورگ بر می گردد و ار کارنین می خواهد که آنا را طلاق بدهد اما کارنین از این کار امتناع می کند.

سرانجام بعد از یک بحث شدید بین آنا و ورونسکی، آنا احساس می کند رابطه شان به پایان رسیده و از شدت اندوه فکر خودکشی به سرش می زند. او یک تلگراف و یادداشت عذرخواهی برای ورونسکی می فرستد و از او می خواهد فورا برگردد.

آنا در حالی که حال خوبی ندارد و در نا امیدی غرق شده به ایستگاه قطار می رود، او خود را به زیر قطار پرت می کند و می میرد.

دو ماه بعد کتاب سرگئی چاپ می شود که با استقبال چندانی مواجه نمی شود، او به همراه گروهی از داوطلبان روس از جمله ورونسکی در جنگ بین روسیه و ترک ها شرکت می کند.

استیوا مقامی که همیشه به دنبالش بود را به دست می آورد و کارنین حضانت دختر ورونسکی و آنا را به عهده می گیرد.

لوین به شدت درگیر فلسفه و یافتن معنای زندگی است تا این که با شنیدن حرف یک دهقان که می گوید هدف از زندگی پر کردن شکم نیست بلکه خدمت به خدا و نیکی کردن است به طور کامل متحول می شود. همان شب طوفان شدیدی رخ می دهد و لوین برای پیدا کردن همسر و پسرش که خارج از منزل هستند بیرون می زند و در این زمان است که متوجه عشق فراوانش به پسرش می شود.


شخصیت های اصلی کتاب آنا کارنینا

آنا کارنینا نویسنده:لئو تولستوی

  • آنا کارنینا؛ زن متاهل زیبا، باهوش، بی پروا و اشرافی اهل سن پترزبورگ که رابطه نا مشروعش او را به انزوای اجتماعی، بدبختی و سرانجام خودکشی سوق می دهد. او نویسنده کتاب های کودکانه و علاقه مند به هنر است. اعتقاد به عشق را می توان در محبتش به پسرش تا تلاش هایش برای آشتی دادن استیوا و دالی و استقبال گرم او از دالی مشاهده کرد.
  • کارنین؛ شوهر آنا که شخص عالی رتبه دولتی و از مهم ترین افراد سن پترزبورگ است. او مردی رسمی و متعهد به وظایف اما بی احساس است. شعر می خواند اما احساسات شاعرانه ندارد، تاریخ جهان می خواند اما بسیار تنگ نظر به نظر می رسد. کارنین اگرچه مسئولیت های پدری و همسری خود را انجام می دهد اما همیشه به فکر حفظ موقعیت خود است.
  • ورونسکی؛ یک افسر نظامی ثروتمند و پر شور که عشق او باعث می شود آنا شوهر و پسرش را ترک کند. تولستوی او را در ابتدا همانند قهرمانان رمانتیک توصیف کرده اما نقطه ای تاریک در هسته اصلی شخصیتش وجود دارد که برای خواننده ناشناخته می ماند. در نهایت او فردی هیولا صفت به نظر نمی رسد و حتی زمانی که با آنا سرد است رفتار بدی نسبت به او ندارد.
  • لوین؛ فردی که از نظر اجتماعی چندان جالب به نظر نمی رسد اما فردی روشنفکر و فلسفی است که صادق و سازنده عمل می کند و در کنار آنا به عنوان قهرمان داستان شناخته می شود. اگرچه عشق و زندگی آنا نوعی تراژدی است اما زندگی لوین به خوشبختی منتهی می شود. گفته شده خواستگاری لوین و کیتی از ازدواج خود تولستوی الگو برداری شده و رشد عمیق فکری اش در پایان داستان نشانه آغاز مرحله عمیقا مذهبی زندگی تولستوی می باشد که بعد از اتمام آنا کارنینا اتفاق اقتاده است.

معرفی ترجمه های کتاب آنا کارنینا

ترجمه بسیاری از رمان آنا کارنینا در ایران توسط ناشران مختلف منتشر شده و در بازار وجود دارد و همین مساله باعث سردرگمی مخاطب می شود ، لذا در این یادداشت قصد داریم تا بهترین ترجمه های این شاهکار ادبی را خدمت شما معرفی نماییم.

ترجمه هایی که در بازار وجود دارند و به راحتی می توانید به آنها دسترسی داشته باشید.عبارتند از:


1.  ترجمه سروش حبیبی – نشر نیلوفر - 1032 صفحه (دو جلدی)

کتاب آنا کارنینا ترجمه سروش حبیبی


2. ترجمه مشفق همدانی - 1150 صفحه- انتشارات امیر کبیر (تک جلدی)

کتاب آناکارنینا,ترجمه مشفق همدانی,انتشارات امیر کبیر


3.ترجمه فاراز سیمونیان-انتشارات گوتنبرگ - 864 صفحه (تک جلدی)

رمان آنا کارنینا اثر لئو تولستوی


4.ترجمه آرزو خلجی مقیم-انتشارات نیک فرجام-1264 صفحه (دو جلدی)

خرید کتاب آنا کارنینا بهترین ترجمه


5.ترجمه حمیدرضا آب آتش - انتشارات علمی فرهنگی - 1748 صفحه (دو جلدی)

آنا کارنینا ترجمه حمیدرضا آتش آب


6.ترجمه سودابه مبشر - انتشارات آتیسا-1060 صفحه (دو جلدی)

رمان آناکار نینا لئو تولستوی


7.ترجمه مهدی کریمی -  نشر پارسه -374 صفحه (نسخه خلاصه شده برای نوجوانان)

کتاب آنا کارنینا (رمان) ویژه کودک و نوجوان


فهرستی که مشاهده کردید، 7 ترجمه مختلف از کتاب آنا کارنینا است که بیشتر شناخته شده‌اند و به راحتی می توانید به آنها دسترسی داشته باشید. ترجمه‌های دیگری نیز از این کتاب وجود دارد که برخی دیگر منتشر نمی شود و برخی هم اصلا ارزش معرفی ندارند و قصد ما از ارائه یادداشت معرفی بهترین ترجمه های رمان آنا کارنینا است و مقایسه همه این ترجمه‌ها برای ما به علت حجم زیاد این کتاب تقریبا کار بسیار دشوار و زمان بر است ضمن اینکه همه این ترجمه‌ها از زبان اصلی کتاب که روسی هست ترجمه نشده اند و این عامل کار مقایسه منطقی و حرفه ای را عملا غیر ممکن می سازد .

ما در ارائه این یادداشت با استفاده از تجربه حدود 40 ساله  تیم دیجی کتاب در حوزه نشر کتاب و نظریات مخالبان و تجربیات آن ها از مطالعه ترجمه مختلف کتاب در این مطلب یاری جسته ایم.

در ترجمه هایی که خدمت شما معرفی کردیم فقط ترجمه های آقای سروش حبیبی و حمیدرضا آتش‌برآب از زبان اصلی کتاب (روسی) به فارسی برگردانده شده است و بقیه ترجمه یا از ترجمه های انگلیسی به فارسی ترجمه شده اند و برخی نیز کتابسازی بوده و با تغییرات در ترجمه های فارسی کتاب، منتشر شده اند که سعی کردیم آن را معرفی نکیم.

ترجمه سروش حبیبی معروف ترین و شناخته شده ترین ترجمه را  بین ترجمه های معرفی شده خدمت شما دارد و ترجمه آقای حمیدرضا آتش آب هم در رتبه بعدی قرار دارد و متاسفانه در سال 1400 این کتاب تجدید چاپ نشده و در بسیاری از سایت ها و کتابفروشی ها ناموجود است.در این بین ترجمه خانم آرزو خلجی مقیم هم ترجمه ای جدید و نوپایی از کتاب آنا کارنینا می باشد که از ترجمه کامل و روانتری نسبت بقیه ترجمه ها برخوردار است که اگر علاقه داشته باشید این کتاب رو متن بسیار روان مطالعه بفرمایید این نسخه رو برای شما پیشنهاد می کنیم.


معرفی فیلم آنا کارنینا

همانطور که اشاره کردیم فیلیمی نیز با همین نام (( آنا کارنینا)) با اقباس کامل از  این کتاب در سال 2017 ساخته شده و بر خلاف بسیاری از فیلم ها که روی کتاب ها ساخته می شوند و موفقیتی کسب نمی کنند .فیلم آنا کارنینا نیز به مانند کتابش بسیار موفق بود و طرفداران بسیاری را در جهان جذب خودش کرد. خالی از لطف نیست معرفی و نقد مختصری بر فیلم آنا کارنینا نیز داشته باشیم.


مشخصات فیلم آناکارنینا :

نام فیلم:  آنا کارنینا Anna Karenina (2012)

ژانر: درام، عاشقانه

مدت زمان:  129دقیقه

کارگردان: Joe Wright

محصول کشور: انگلستان


بازیگران اصلی :

 Keira Knightley , Jude Law , Aaron Taylor-Johnson


 خلاصه فیلم  آناکارنینا:

داستان فیلم  به همانند داستان رمان ، در اواخر قرن نوزدهم و در طبقه مرفه روسیه اتفاق می افتد. آنا کارنینای اشراف زاده با کنت ورونسکی دولتمرد وارد یک رابطه عاشقانه  اما نامشروع و خارج از عرف می شود و این رابطه عاشقانه دردسرهای فراوانی دارد…

 

 درباره منتقد:

 

کیت اوتلی روانشناس شناختی است که تحقیقات خود را روی هیجانات و روانشناسی داستان انجام می دهد.

او همچنین نویسنده رمان است.

وی عضو انجمن سلطنتی کانادا و مدیر برنامه علوم شناختی دانشگاه تورنتو است.

آخرین رمان او تاریخ طبیعی (Viking Penguin, 1998)، و آخرین کتاب او هیجانات: یک تاریخچه کوتاه(Blackwell,2004) است.


 

نقد و معرفی فیلم آناکارنینا :

کتاب آنا کارنینا اثر لئو تولستوی یکی از بزرگ ترین رمان‌هایی می باشد که تا کنون نوشته شده است و مطمئنا تولستوی در آن یکی از مشهورترین جملات را بازگو می کند:

” همه خانواده های شاد شبیه هم هستند؛ و هر خانواده ای که شاد نیست، دلیل  منحصر به فرد خود را برای شاد نبودن دارد”

داستان از جایی آغاز می شود که رابطه فرازناشویی استیوا آبلونسکی ( این نقش توسط Matthew Macfadyen ایفا می شود) با معلم سرخانه فرزندانش توسط همسرش دالی (Kelly Macdonald) کشف می شود .

استیوا نامه ای به خواهر متاهل خود، آنا (Keira Knightley) می فرستند و از او می خواهد که بیاید و دالی را قانع کند تا او را ببخشد و مشکلاتی که در خانواده به وجود آمده است را مرتفع سازد.

اما زندگی آنا  نیز با پذیرفتن درخواست استیوا و رفتن او به مسکو دچار مشکل می شود.

او به وسیله قطار به سن پترز بورگ میرود ( قطار از نظر تولستوی، نماد مدرنیته است) و در ایستگاه قطار، کنت ورونسکی (Aron Taylor- Johnson) را ملاقات می کند که یک افسر سواره نظام جذاب است.

او به ایستگاه قطار آمده تا مادرش را که او هم از سن پترزبورگ آمده است را ملاقات کند.

چند روز بعد در مجلس رقصی که در آن همه منتظرند تا ورونسکی از خواهر 18 ساله دالی (Alicia Vikander) خواستگاری کند، آنا توجه او را به خود جلب کرده و به زودی با او وارد یک رابطه عاشقانه می شود.

آنا از او باردار شده و پسرش شریوزا  و همسرش الکسی کارنین (Jude Law) را ترک می کند.

همزمان با این رویدادها، داستان موازی وجود دارد که در آن کنستانتین لوین (Domhnall Glesson) که دوست چندین ساله استیوا است، به مسکو می آید و قصد دارد از کیتی خواستگاری کند.

کیتی او را رد می کند چون به ورونسکی علاقه دارد ولی در نیمه های داستان او را می پذیرد.

تولستوی بخشی از زندگی نامه خود را برای شخصیت لوین نوشته است.

او حتی در صحنه ای، لحظات حساس ابراز عشق به همسرش سوفیا را به تصویر می کشد.

درست همانطور که تولستوی از سوفیا می خواهد تا احساسات او  را بر طبق حروف اولیه کلماتی که میخواهد بگوید حدس بزند، در این کتاب و در این فیلم هم لوین از کیتی میخواهد تا چنین کاری را انجام دهد.

هم سوفیا و هم کیتی موفق می شوند و نشانه های صمیمیت در رابطه عاشقانه آن ها پدیدار می شود.

در بخش پایانی فیلم می بینیم که آنا از جانب بیشتر افرادی که می شناسد طرد می شود.

در نتیجه این طرد شدن، آنا دیگر نمی تواند احساسات خود را کنترل کند و این موضوع حتی روی رابطه اش با ورونسکی تاثیر گذاشته و باعث می شود با انداختن خود به زیر قطار اقدام به خودکشی نماید.

این فیلم که به کارگردانی جو رایت و بر اساس فیلمنامه ای از  تام استاپارد ساخته شده،  زیبا و در عین حال شگفت آور است.

فیلم به جای این که صحنه های معمولی از اتاق نشیمن را به نمایش بگذارد، صحنه تئاتری باشکوه و کمی مخروبه ، و در موقعیت هایی نیز صحنه هایی از ایستگاه قطار، اتاق خواب ها و مزارع گندم را به تصویر می کشد.

در این مورد استاپارد که یکی از بهترین نمایشنامه نویسان است، توضیح می دهد که اگر چه بسیاری از اعمال ما ممکن است به نظر خصوصی باشند اما گویی برای دیگران در یک صحنه تئاتر به نمایش در می آیند: تئاتر زندگی عمومی.

در گفتگوها و برداشت هاست که افراد به معانی می رسند که  موجب می شود برای دیگران و خودشان شناخته شوند.

حال این معانی خصوصی تجربه های فردی، چگونه با معانی عمومی تلفیق می شوند؟ آنا کارنینا به دنبال برای پاسخ به این سوال است.

بر اساس گفته زندگی نامه نویس هایی مانند ویلسون  (1988) ما می دانیم که تولستوی نوشتن رمان آنا کارنینا را در سال 1873 آغاز نموده است .

در ابتدا او سرعت بالایی در نوشتن آن داشت اما پس از آن 4 سال طول کشید تا کتاب را به اتمام برساند.

از ابتدا در ذهن تولستوی، تصویر زنی بود که تسلیم رابطه عاشقانه فرازناشویی می شود.

کیتی و لوین در آغاز در این کتاب وجود نداشتند و خیانت زنی به نام آنا – که از نظر تولستوی که فردی اخلاق گرا بود، منزجرکننده بود – (Wilson, p.270) منجر به سقوط او می شود.

اما تولستوی جنبه های دیگری را هم در نظر گرفت.

اگر چه او فردی اخلاق مدار بود اما مانند بیشتر نویسندگان، چندین و چند بار نوشته های خود را ویرایش کرده و تصمیم گرفت تا شخصیت اصلی کتابش را بشناسد و او را درک کند، به نحوی که آنا نیز برخی جنبه های زندگی شخصی تولستوی و روانشناختیات او را به نمایش می گذارد.

همین امر کمک می کند تا آنا کارنینا به یک رمان بسیار عالی و یک تراژدی واقعی تبدیل شود.

اما منظور استاپارد از این که آنا کارنینا به عنوان یک صحنه تئاتر عمومی برای خودش و مخاطبینش است و آنا هدف بحث های عمومی است چیست؟

یک احتمال این است که این موضوع  به مطالعات اروینگ گافمن که در سال 1959 نظریه ای در مورد نمایش زندگی اجتماعی مطرح کرد مربوط باشد.

بر اساس این نظریه هر یک از ما اجرای مخصوص به خودمان را در تئاتر زندگی داریم و واقعیت زندگی، در معنایی است که به صورت گروهی برای یکدیگر و خودمان در این اجراها به تمایش می گذاریم.

برخی از مفسران- برای مثال گلاندر (1970) گافمن را مورد تمسخر قرار دادند زیرا آن ها می گویند که در این مفهوم، او تمایز بین یک انسان معقول که شایستگی اش به واسه اعمالش درک می شود  با فرد حقه بازی که تنها بر اساس ظاهرش شناخته می شود را از بین برده است.

اما این سوء برداشت عمیقی از نظریه گافمن است که  دلالت بر انسان بودن دارد و ما را برای ایجاد جامعه ای مبتنی بر اخلاقیات که اعمال  و نگرش های ما را  به سوی یکدیگر هدایت می کنند سوق می دهد.

سوال مطرح شده توسط این فیلم  که تاثیر یک صحنه تئاتر روی جامعه را نشان می دهد می تواند این باشد: ” در قرن بیست و یکم ما چه نوع جامعه ای، با چه نوع اخلاقیاتی برای خود ساخته ایم؟”.

این تقریبا همان موضوعی است که فیلم استاپارد و جو رایت بر اساس نظریه گافمن، بر اساس آن ساخته شده است؛ زیرا آغاز زمانی که آنا تقریبا با طرد اجتماعی مواجه شد، هنگامی بود که تصمیم گرفت به تئاتر برود که در آن جا در پایان فیلم، در یک دور همی اجتماعی با آن مواجه شدو دوستان و آشنایان آنا به او بی محلی کردند.

البته می توان در مورد رویکرد گافمن مانند  گلاندر (1970) سوالی مطرح کرد و برای از بین بردن تمایز بین صداقت و بدبینی تاسف خورد اما انجام آن از بدبینی خود شخص نشات می گیرد.

باید این موضوع را در نظر بگیریم که گافمن بیان می کند: اگر در مورد نقش ها و روابط مختلفمان فکر کنیم، تا چه حد مشغول هر کدام از آن ها هستیم؟

در این رمان، تولستوی به دقت نشان داده است که چگونه وقتی آن ها برای اولین بار در ایستگاه قطار ملاقات می کنند، هیچ کدام درگیر رفتارهایی که دیگری انجام می دهد نیست .

آنا از ازدواج خود خسته شده است و ورونسکی مادر خود را پس از انجام وظایف خسته کننده اش ملاقات می کند.

در ایستگاه قطار، شکاف میان اعمال آن ها و درگیری هایی که دارند، موجب می شود در موقعیتی قرار گیرند که وارد رابطه ممنوعه ای شوند.

در مقاله ” سرگرمی در بازی ها” که در پاراگراف قبلی ذکر شد، گافمن (1961) این موضوع را شرح می دهد.

او می پرسد که چه چیزی باعث می شود که بازی ها برای ما سرگرم کننده باشند؟

این احتمال وجود دارد که این امر از آسان بودن و درگیر شدن کامل در یک نوع تعامل اجتماعی نشأت بگیرد.

با توجه به این موضوع، گافمن در مورد این امر صحبت می کند که چگونه ممکن است هیجانات صمیمانه در روابط را در مقایسه با تعاملات سطحی تر درک کنیم.

Scheff (2006) استدلال کرد که گافمن اهمیت درک هیجاناتی چون شادی و غم را به عنوان درگیری های عمیق در وجود ما مورد انتقاد قرار داده است.

هم درکتاب و هم در فیلم آناکارنینا، کیتی و لوین در تضاد با آنا و ورونسکی نشان داده شده اند زیرا روایت آن ها پر از مشغولیت با یکدیگر و نیز دوستان و آشنایان و دنیای کاریشان است.

این امر در نهایت منجر به نوع صحیحی از یک رابطه شاد می شود.

حداقل در غرب، شور و شوق جنسی به عنوان یک پارادایم از درگیری کامل در آنچه که انجام می شود به نظر می رسد. با این وجود آیا عشق پیروز می شود؟

این اقتباس از آناکارنینا با استراتژی گافمن این موضوع را در خلال فیلم به سطح آگاهی ما می آورد.