بیوگرافی اروهان پاموک
اورهان پاموک با نام کامل فریت اورهان پاموک به استانبولی Ferit Orhan Pamuk نویسنده و رماننویس اهل کشور ترکیه و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است. او نخستین ترکتباری است که این جایزه را دریافت کردهاست.پاموک در کشور ترکیه نویسندهای بسیار مشهور و نامدار است بر خلاف کشور ما که در بین نویسندگان ترکیه الیف شافاک نویسنده کتاب ملت عشق شهرت بسیاری کسب کرده اما در ترکیه اورهان پاموک بسیار معروف و محبوب تر است اما منتقدانی نیز دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت,در گذشته نیز عزیز نسین در کشور ما بسیار محبوب بوده است .کتاب های پاموک قبل از دریافت جایزه نوبل ادبیات به ۴۶ زبان و پس از آن به بیش از 60 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
اورهان پاموک در خانوادهای پر جمعیت و پولدار در محلهٔ نیشان تاشی شهر استانبول به دنیا آمد. او دروس متوسطه را در کالج آمریکایی رابرت در استانبول سپری کرد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به اصرار خانوادهٔ خود به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ معماری در دانشکدهٔ فنی استانبول مشغول شد، هرچند پس از مدتی این رشته را نیمهتمام رها کرد. او سپس در دانشگاه استانبول و در رشته روزنامهنگاری به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل شد. با این حال هرگز کار روزنامهنگاری نکرد.وی در سال ۱۹۸۲ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک دختر است که در سال 1991 به دنیا آمده است. پاموک اکنون به اتفاق خانواده اش در استانبول زندگی می کند.
پاموک اولین رمان خود یعنی جودت بیک و پسران را که حکایت خانوادهای متمول و پرتعداد است در سال ۱۹۸۲ نوشت که جوایز ملی ارهان کمال و کتاب سال را برایش به ارمغان آورد.پاموک بعد از انتشار رمان قلعه سفید کرسی تدریس ادبیات داستانی را در دانشگاه کلمبیا پذیرفت و به همراه همسرش از ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ مقیم نیویورک شد. این رمان تقریباً به همه زبانهای اروپایی ترجمه شد. او در این رمان رفاقت یک دانشمند عثمانی را با بردهای رومی روایت کردهاست.
اوج شهرت پاموک پس از منتشر شدن رمان نام من سرخ را در سال ۱۹۹۸ رخ می دهد و انبوهی از جوایز ادبی در کشورهای مختلف را برایش به ارمغان آورد.
پاموک در سال ۲۰۰۲ رمان برف را نوشت که خودش آن را اولین و آخرین رمان سیاسی در کارنامه کاریاش می داند. روزنامهٔ نیویورک تایمز امریکا در سال ۲۰۰۴ رمان برف را یکی از ده رمان برتر جهان معرفی کرد. پاموک سال ۲۰۰۳ کتابی با عنوان استانبول منتشر کرد که در واقع اتوبیوگرافی نویسنده است. بسیاری این کتاب را یکی از بهترین اتوبیوگرافیهای نویسندگان ادبی میدانند.
پاموک بعد از دریافت جایزه نوبل ادبیات رمانی با عنوان موزه معصومیت نوشت که به موضوع عشقهای ممنوعه در کشورهای اسلامی و خصوصاً کشورهای خاورمیانه میپردازد. اما ماجراهای این رمان نیز مانند اغلب رمانهای پاموک در شهر استانبول میگذرد.پاموک در گفتگویی مفصل با علیرضا غلامی که در سال ۱۳۸۹ در مجله نافه منتشر شد نسبت به عدم انتشار نسخه کامل این رمان در ایران ابراز تأسف نموده بود. رمان موزه معصومیت سرانجام سال ۱۳۹۴ با حذف بخشهای فراوانی از آن در ایران منتشر شد و در نهایت نوسط اداره فرهنگ و ارشاد صلب امتیاز شد.
در ابتدای سال ۲۰۱۶ جدیدترین اثر او زنی با موهای قرمز منتشر شد.
اورهان پاموک نیز به مانند الیف شافاک (نویسنده کتاب ملت عشق) اظهارات جنجالبرانگیزی در مورد کشتار کردهای ترکیه و نسلکشی ارمنیها ساکن ترکیه در سالهای ابتدایی جنگ جهانی اول داشت که با واکنش ملیگرایان ترکیه مواجه شد و در پی آن سال ۲۰۰۵ شکایتهایی از او صورتپذیرفت.پاموک در مصاحبهای با نشریه سوئیسی Das Magazin گفت «سی هزار کرد و یک میلیون ارمنی در این کشور کشته شدهاست. تقریباً هیچکس جرأت نمیکند اسمی از آن ببرد. اما من این کار را میکنم.»
چندی پیش اورهان پاموک به دعوت نشر چشمه به ایران سفر کرد و مراسمی نیز برای این نویسنده بزرگ گرفته شد که در حاشیه این مراسم به صورت رسمی اعلام شد که نشر چشمه ناشر کتاب های اورهان پاموک در ایران است. ۶ کتاب از کتابهای اورهان پاموک را عیناله غریب در این نشر ترجمه کرده است.
کتاب های منتشر شده اورهان پاموک
- جودت بیک و پسران، ۱۹۸۲
- خانه خاموش، ۱۹۸۳
- قلعه سفید، ۱۹۸۵
- کتاب سیاه، ۱۹۹۰
- چهره پنهان، ۱۹۹۲
- زندگی نو، ۱۹۹۴
- نام من سرخ، ۱۹۹۸
- رنگهای دیگر، ۱۹۹۹
- برف، ۲۰۰۲
- استانبول: شهر و خاطرهها، ۲۰۰۳
- چمدان پدرم، ۲۰۰۷
- موزه معصومیت، ۲۰۰۸
- چشماندازها، ۲۰۱۰
- با و بیتکلف، ۲۰۱۱
- داستان افتادن من از داستانم، ۲۰۱۳
- چیز غریبی در سرم، ۲۰۱۴
- زنی با موهای قرمز، ۲۰۱۶
جوایز کسب شده توسط اورهان پاموک
- جایزه صلح کتابفروشان آلمان، سال ۲۰۰۵.
- جایزه نوبل ادبیات، سال ۲۰۰۶.
- جایزه آیدین دوغان، سال ۲۰۱۵.
معرفی کتاب های معروف اورهان پاموک
اورهان پاموک، داستانهای زیادی برای روایت کردن دارد و تعداد زیادی از آنها را نیز روانهی بازار جهان کرده است اما ما در این مقاله رمان های معروف و پرطرفدار وی که تاکنون منتشر شده است می پردازیم.
آقای جودت و پسران
اورهان پاموک اولین رمان خود یعنی "جودت بیک و پسران" را در سال 1982 و سن 22 سالگی به رشته تحریر درآورده است.
این رمان درباره سه نسل از یک خانواده ثروتمند و تاجر ترکیه ای است و سه دوره از تاریخ ترکیه را شامل می شود که عبارتند از:
- سال های پایانی عثمانی
- روزگار آتاتورک
- اولین سال های دهه هفتاد و شکل گیری دیکتاتوری نظامیان در ترکیه
کتاب آقای جودت و پسران در سه بخش نوشته شده است.
- بخش اول با ماجراهای آقای جودت شروع می شود. او یک تاجر است که از کودکی کار کرده و توانسته است با سختی و تلاش زیاد به کار خودش رونق دهد. آقای جودت نامزد دارد و قرار است که به زودی ازدواج کند و در این هنگام برادرش نصرت، که در حال مرگ است از او می خواهد که پسرش ضیاء را پیش خود بیاورد و بزرگ کند.
- بخش دوم ۳۰ سال به جلو می رود. در این دوران ترکیه دوره جدیدی را طی می کند. اکنون آقای جودت صاحب فرزند شده و نوه هم دارد. او الان کارهای تجارت خود را به دست پسرانش داده است.
- رمان در بخش سوم هم ۴۰ سالی به جلو می رود. در این زمان ترکیه با کودتای نظامیان همراه است و رفیک، پسر آقای جودت قهرمان داستان است.
اورهان پاموک موفق شد برای نوشتن این کتاب جوایز ملی ارهان کمال و کتاب سال ترکیه را بدست آورد.
کتاب سیاه
این بار هم ماجرا در محلهی «نیشان تاشی» استانبول اتفاق میافتد. وکیل مدافعی سی و سه ساله به نام غالب، با همسرش رویا، زندگی معمولیای دارد تا این که او تصمیم میگیرد به دنبال پسر عموی گمشدهی خود، جلال سالک بگردد. در پیچ و خم این جست و جو، رمانی جنایی-پلیسی شکل میگیرد که برخلاف سایر آثار مربوط به این ژانر، پر است از گشت و گذار در دل فرهنگ، تاریخ و کوچههای استانبول. پر است از فلسفه و انسانشناسی و جامعهشناسی این شهر هزاران ساله. قصههایی که کنار یکدیگر مینشینند و حکایتهای غربی و شرقی را به یکدیگر میدوزند.
نام من سرخ
"نام من سرخ" در واقع معروف ترین اثر اورهان پاموک می باشد که سه جایزه خود را نیز بابت نوشتن این کتاب دریافت کرده است.
رمان نام من سرخ به انگلیسی (My Name Is Red) روایت کنندههای مختلفی دارد. در پنجاه و نه فصل کتاب، داستان گاه از زبان یک جسد، گاه از زبان قاتل و گاهی نیز از زبان غیر انسانها مثل سکه و خون و سگ روایت میشود. یکی از ویژگیهای نثر این کتاب آن است که در بسیاری مواقع روایت با لحنی طنز آلود بیان میشود اما این طنز، شوخی شخصیتهای داستان با خواننده است و در خود داستان و روایتها از آن استفاده نمیشود.
این داستان از آنجا آغاز میشود که پادشاه عثمانی هنرمندان کشورش را فرا خوانده و از آنها میخواهد که گرد هم آیند و فتوحات و افتخاراتش را در قالب یک کتاب به تصویر بکشند. اما شرط آن است که سبک تصویرگریهایشان به سبک نقاشان ونیزی باشد و به همین دلیل کار این هنرمندان دشوار است. از سوی دیگر بسیاری از اهالی مذهبی ترکیه سبک ونیزی را به جهت داشتن جزئیات بسیار، کفرآمیز میدانند. ترس، هیجان و آشوب از جایی آغاز میشود که یکی از نقاشان ناپدید شده و تنها نقاشی نیمه کارهی او سر نخی برای یافتنش است.
اورهان پاموک (Orhan Pamuk) اولین ترک زبانی که موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد، تحصیلات مقدماتی و متوسطه را با گرایش نقاشی در کالج آمریکایی گذراند. کتاب نام من سرخ هفتمین رمان اوست که علاوه بر تعداد بیشماری جوایز ملی، موفق به کسب جوایزی هم در فرانسه و ایتالیا و ایرلند شده است. نام من سرخ از زمان انتشارش تا به اکنون به 60 زبان ترجمه شده است.
در این کتاب مفاهیمی چون عشق، خشونت، حسادت و... بیان شده و فضاسازی بینظیری دارد به طوریکه گویی آن معماری و سرمای هوایی که در داستان آمده به چشم دیده و حس میکنید. یکی از انگیزههای پاموک برای نگارش این اثر بازآفرینی داستانهای ادبیات کلاسیک بوده است.
هر فصل از زبان یک نفر روایت میشود که لزوما همه انسان نیستند اما با این حال هیچگونه برتری انسان بر حیوان احساس نمیشود حتی بعضی از فصلها که راوی آن حیوان است برای شما جذابتر جلوه خواهد کرد.
در بخشی از کتاب نام من سرخ میخوانیم:
صدای حزین و دلنشین عود کولییی که از جلومون گذشت رو شنیده و دنبال صدای عود میرفتم یا فقط میخواستم از ترشی فروشه که دیگه واقعاً داشت کلافهام میکرد دور شم، نمیدونم. اگه از شهری که دوستش دارین سالها دور مونده باشین از پرسه تو خیابونا و کوچه پسکوچههاش روحتون که هیچی حتی جسمتون هم لذت میبره ولی خب بالاخره یه جایی پاهاتون از خستگی و سرما هم که شده کم میآره دیگه. سر بازار نعلبندا جلو مسجد سلیمانیه وایستاده بودم و بارش برف رو خلیج رو تماشا میکردم، برف رو گنبد خونههای رو به شمال داشت آروم آروم با باد سردی که از شرق میوزید یخ میبست، کشتی بزرگی که بادبونهای برافراشتهی نقرهای رنگی داشت داشت وارد بندر میشد و با تکونهایی که موج خلیج بهش میداد یه جوری بالا و پایین میشد که انگار داره به من سلام میده، نور رو به غروب خورشید که از لای شاخههای برف گرفتهی درختهای سرو و چنار رو سقف خونههای پلکونی رو به خلیج میافتاد سایه روشنی درست کرده بود که مثالش رو هیچ کجای دنیا ندیده بودم. این تصاویر با صدایی که از فریاد فروشندههای دورهگرد و جیغ و داد بچههایی که برف بازی میکردن و صدای اذانی که از منارهی مسجد بلند میشد میشنیدم میآمیخت و به من میفهموند که اینجا همون جاییه که تا آخر عمر دیگه نمیتونم ازش دل بکنم. از این فضا اونقدر دلگرم شده بودم که یه لحظه احساس کردم حالاست که چهرهی اون عزیز رو به یاد بیارم.
نماز رو تو مسجد سلیمانیه خوندم و راستهی خیابونی رو که پر بود از جمعیتی که نماز مغرب رو خونده بودن و داشتن برمیگشتن خونههاشون گرفتم و راه افتادم سمت خونه.
مو قرمز
پاموک در کتاب مو قرمز داستان بی نهایت متفاوتی را روایت می کند.
یک تکه از این کتاب برآمده از قصه ی رستم و سهرابِ فردوسی است و تکه ی دیگرش از ادیپوسِ شهریار سوفوکل. رمان درباره پسر فقیری است که پدرش به خاطر فعالیت های چپگرایانه اش در زندان نظامی ها بوده و حالا هم آن ها را رها کرده است.
پسر داستان مجبور است برای تامین پول کلاس هایش کار کند. کاری که به او پیشنهاد می شود وردستی یک چاه کنِ پیر است و…
اموک یک قصه پرداز کهن است. او میتواند مثل شمن یک قبیله شب ها خوانندگانش را گرد آتش جمع کند و با داستان هایش آنها را به عالم قصه ها ببرد. در حالیکه همه به دور آتش جمعند و زل زده اند به دهان او، پاموک در حال خواندن اوراد، با ریختن پودرهایی حاوی افسانه های کهن به درون آتش، کاری میکند زنی مو قرمز در میان شعله ها رخ بنمایاند.حال او قصد می کند گیسوی سرخ این زن موقرمز را ببافد. شروع میکند به خواندن افسانه ی ادیپ، گیس بعدی، داستان نبرد رستم و سهراب است. و گیس دیگر داستان پسرکی نوجوان که برای تامین مخارج تحصیل دستیار یک مقنی میشود.
پاموک این سه را چنان پیچ و تاب می دهد و در هم می بافد که واقعیت از افسانه قابل تشخیص نیست.
این اخرین گیس اما نه داستانی کهن که روایتی امروزی از شخصیت های خودمانی و آشنایی است که به دلیل نزدیکی فرهنگ ایران و ترکیه، کاملا ملموس و قابل درکند.
مقنی ای که در کار خود استاد است و با تمام وجود سعی میکند جای پدر نداشته ی پسر را پر کند. پسرکی که آمال و آرزوهایش موجب میشود به استاد خیانت کند. راهی که با افسانه ها گره خورده و تقدیری که بر برگ برگ داستان سایه افکنده. گویا پاموک قصد داشته بگوید: داستان ها هر قدر تکراری باشد، چیزی از ارزششان نمی کاهد. چه آنکه دست تقدیر از میانراهه های آشنایی به زندگی دست درازی میکند و نقشه ی هجومش در طی سالیان و قرن ها مدام تکرار میشود.
پاموک به زیرکی توانسته خواننده را اسیر داستان پردازی اش کند. کشش عجیب داستان شاید نه به دلیل همذات پنداری با راوی یا قضاوت او، بلکه به این دلیل است که نویسنده شما را تا یک سوم آخر کتاب میان زمین و آسمان نگه میدارد و در صفحات پایانی، همانطور که خواننده ی صاحب فراست به زیرکی در می یابد، ضربه ی پایانی را فرود می آورد تا موقرمزش قلبتان را به تپش بیاندازد.
اورهان پاموک درباره این کتاب و تاثیری که شاهنامه در نوشتن این کتاب بر او گذاشته با یک شبکه ترکیهای مصاحبه کرده است. در این ویدیو پاموک درباره این میگوید که ایرانیان به میراٍ گذشته خود چقدر وفادارند و تفاوتهای جامعه ترکیه با ایران را میگوید. تفاوتهایی که در میان سفرهایی که به ایران داشته در ذهنش شکل گرفتهاند.
بخش هایی از کتاب مو قرمز
این قضیه بسیار عجیب نیست؟ این که آدمی خرده ریزهایی را که بسیار دوست شان دارد و برایش ارزش مادی یا معنوی بسیاری دارند، داخل چاهی پنهان کند و بعد فراموش شان کند، نشانه ی چیست؟
ساعت ها بود که چیزی نخورده بودم، اما نه میلی به نان شیرمال داشتم، نه دونر و نه هیچ خوراکی دیگری. با خود گفتم: پس قاتل بودن چنین احساسی دارد!
« وقتی آدم دور از پدر، بی پدر، بزرگ میشه اونوقت کل عالم واسش هیچ مرکزیتی نداره، دیگه مرزی برای اون آدم نیست. برا همین احساس می کنه که هیچ محدودیتی نداره و می تونه هر کاری که دلش خواست بکنه در حالیکه بعد از مدتی می فهمه این خبرا نیست. خیلی از کارها هست که. اون از عهده ی انجامش بر نمیاد و اون وقت چی کار می کنه؟ شروع می کنه به گشتن دنبال یه معنا، یه مفهموم، یه مرکز، یه آدم که گاهی جلوش قد علم کنه و با صدای بلند سرش فریاد بکشه و بگه نه، نه، نه.»
به نظر من یه آدم مدرن آدمیه که از پدرش دور افتاده و تو یه جنگل درندشت به اسم شهر، گم شده و الان در به در دنبال پدرشه. البته اون هیچ وقت پدرش رو پیدا نمی کنه. خودش هم هیچوقت پیدا نمی شه. اصلا مدرن بودن یعنی گم شدن، یعنی یتیمی.
خانهی خاموش
پاموک در این داستان هم با تمام سادگیاش، درست مانند سایر کتابهای خود، از تاریخ اجتماعی و سیاسی ترکیه نمیگذرد. ماجرای سادهی پیرزنی به نام فاطیما که منتظر نوههایش است تا به عادت هر سال بیایند و به او سر بزنند، با جریانات و آشوبهای کشور ترکیه همسو میشود تا مواجههی مردم این کشور با مدرنیته را به تصویر بکشد. حتی نوههای پیرزن هم هر کدام نمادی از بخشی از مردم ترکیه هستند. تاریخ نگاری فاسد و شکست خورده، زنی حساس و چپگرا و سومی، در پی سودای زندگی مدرن آمریکایی.
قلعه ی سفید
قرن هفدهم میلادی است و دانشمندی ایتالیایی، در حال سفر از ونیز به ناپل، توسط نیروهای امپراطوری عثمانی، اسیر شده و به بردگی گرفته میشود. مردی ترک، به نام استاد که او نیز برای خود دانشمند سرشناسی است، او را میخرد و داستان تازه شروع میشود. این دو که با همکاری یکدیگر سعی دارند به خدمت سلطان بروند، بالاخره به مقصود میرسند و از او کمک میخواند تا بتوانند اسلحهی آهنین قدرتمند خود را بسازند. در این کتاب نیز پاموک، به مقابله و در بعضی موارد همراهی دو فرهنگ غربی و شرقی و نمایندگانشان پرداخته است.
اسرار کتاب سیاه
پاموک یکی از نویسندههایی است که به جمع کردن اشیا مربوط به کتابهایش و خاطره بازی با آنها علاقه دارد. ایده تاسیس موزه معصومیتش هم از سر همین علاقه آمده است. حالا درباره کتاب سیاهش هم تجربهای دیگر کرده. کتاب سیاه پاموک شهرتی جهانی برای او رقم زد. برای همین تصمیم گرفت درباره حس و حالش هنگام نوشتن کتاب سیاه بنویسد، عکس شخصیتهای داستانش را نشانمان دهد، بگوید چه شد که نامی خاص برای هر کدام از شخصیتهای داستانش انتخاب کرده و دستنوشتهها و یادداشتهایش را در این کتاب قرار دهد. این کتاب برای آشنایی بیشتر با فضای ذهنی پاموک مفید است. چرا که بیواسطه درباره خودش صحبت میکند و نه در پس لایههای داستانی.
دیدگاه خود را بنویسید