معرفی کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی ؛ این اثر دربارهی خطاهای ذهنی انسان است که در موقعیتها و شرایط مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند. نویسنده بر این باور است با شناختن خطاهای ذهنی میتوان از تأثیر آنها بر زندگی و تصمیماتمان جلوگیری کنیم. او در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» انسان را به درست و بدون تعصب فکر کردن و اندیشیدن دعوت میکند و معتقد است اینگونه میتوان به موفقیت و کمال رسید.کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» بهعنوان پرفروشترین کتاب آلمان در سال ۲۰۱۳ انتخاب شد. این اثر پس از انتشار بهسرعت به چندین زبان دنیا ترجمه شد و مورد استقبال خوانندگان کتابهای روانشناسی و روانشناختی قرار گرفت. «رولف دوبلی» در این اثر با زبانی روان و ساده، رفتار انسان را کنکاش میکند و به او یادآور میشود که ممکن است بسیاری از تصمیمات شفاف و صادقانه گرفته نشوند. او در این کتاب، خطاهای رایج ذهن انسان را در ۹۹ فصل توضیح داده است که برای درک بیشتر آنها از داستانهایی واقعی استفاده کرده است،
محصولات مرتبط
کتاب هنر شفاف اندیشیدن با عنوان اصلی The art of thinking clearly کتابی در زمینه تصمیمگیری، شناخت و اشتباهها از جنبههای روانشناسی اثر رولف دوبلی است.
رولف دوبلی، نویسنده، رماننویس و کارآفرین سویسی است و فارغالتحصیل امبیاِی و دکترای فلسفهی اقتصاد از دانشگاه سنتگالن سویس است. رولف دوبلی به خاطر نوشتن کتاب هنر شفاف اندیشیدن بسیار معروف شد و کتابش به سرعت در صدر جدول کتابهای پرفروش آلمان قرار گرفت و به زبانهای متعددی ترجمه شد.
محتوای کتاب هنر شفاف اندیشدن
این کتاب شامل مواردی است که تحت عنوان خطاهای ذهنی شناخته می شود. در واقع ما در طول فرآیندهای مختلف ذهنی از جمله تصمیم گرفتن، انتخاب کردن و… دچار خطاهایی میشویم که بعضا حتی چیزی از آنها نمیدانیم.
رولف دوبلی، خود در مقدمه کتاب چنین مینویسد:
ناتوانی در شفاف اندیشی – یا به قول متخصصان «خطای شناختی» – یک انحراف اصولی از منطق است، انحراف از افکار و رفتار بهینه، عقلانی و مستدل. منظور من از «اصولی» خطاهای گاهبهگاه در تصمیمگیری نیست، بلکه منظور اشتباههای متداول و موانعی بر سر راه منطق ماست که دایما ما را گرفتار میکنند: الگوهایی که نسلهای گوناگون در قرون مختلف تکرار میکنند. مثلا دستبالا گرفتن اطلاعات خودمان خیلی متداولتر از دستکم گرفتنشان است. یا خطر از دست دادن یک چیز خیلی بیشتر ما را برانگیخته میکند تا امکان به دست آوردن یک چیز مشابه. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۱۵)
در نسخه کتاب هنر شفاف اندیشیدن ترجمه عادل فردوسیپور در مقدمه کتاب هنر شفاف اندیشیدن مینویسد:
رولف دوبلی در این کتاب میکوشد براساس مطالعات، تحقیقات و تجربیات شخصیاش عمدهی این خطاها را شناسایی، بازخوانی و معرفی کند. همانگونه که خود در مقدمهی کتابش ذکر میکند، فهرست خطاهایش کامل نیست و موارد دیگری را نیز میتوان به آن افزود. او براساس مشاهدات علمی، نتایج آماری، استدلالها و استنتاجهای منطقی (در حوزهی علوم اجتماعی)، با ذکر مثالها و نمونههای ملموس، جهانبینی خود را دربارهی خطاهای شناختی مطرح میکند.
کتابی که عادل فردوسی پور ترجمه کرده خوندنش یکم سخت هست و حتما باید با اصطلاحات روانشناسی آشنایی کامل داشته باشید ولی اگر دنبال ترجمه روان و ساده می گردید ما به شما ترجمه شهره شاهپوری رو پیشنهاد می کنیم که هر دو ترجمه در دیجی کتاب موجود است
این کتاب در ۹۹ بخش کوتاه تک تک خطاهایی که ذهن به شکل غیرعمدی و ناخودآگاه مرتکب میشود را به همراه مثالهای مختلف و عموما ساده و قابل درک بررسی میکند. برخی از فصلهای جالب این کتاب عبارتند از:
- چرا باید به قبرستانها سری بزنی؟ -خطای بقا
- آیا دانشگاه هاروارد شما را باهوشتر جلوه میدهد؟ -توهم بدن شناگر
- چرا ابرها را به شکلهای مختلف میبینی؟ -توهم دستهبندی
- چرا مرتب دانش و تواناییهایت را دستبالا میگیری؟ -اثر بیش اعتمادی
- کمتر از آن چیزی که تصور میکنی در اختیار توست. -توهم کنترل
- چرا آخرین شیرینی جعبه دهان تو را آب میاندازد؟ -خطای کمبود
- هرکسی در اوج، زیبا به نظر میرسد. -اثر هالهای
- بهتر تصمیم بگیر – کمتر تصمیم بگیر. -خستگی تصمیمگیری
- چرا باید کشتیهای خود را آتش بزنید؟ -ناتوانی در بستن درها
- چرا تصمیمهای سال جدید نتیجه نمیدهند؟ -اهمال
- کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را میبیند. -تغییر شکل حرفهای
- چرا نباید اخبار را دنبال کنی؟ -توهم اخبار
رولف دوبلی در قسمت دیگری از مقدمه خود مینویسد:
در واقع آروزی من کاملا ساده است: اگر ما بتوانیم بزرگترین خطاهای فکری را بشناسیم و از آنها در زندگی شخصی، شغلی یا در دولتمان پرهیز کنیم، ممکن است شاهد جهشی در موفقیت خود باشیم. نیازی به حیلههای جدید، طرحهای نوین، ابزار غیرضروری و کارهای طاقتفرسا نیست؛ تمام آنچه ما بدان نیاز داریم پرهیز از بیخردی است. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۱۶)
درباره کتاب هنر شفاف اندیشیدن
همه ما در طول روز همواره در حال تصمیمگیری، فکر کردن، انتخاب کردن، مقایسه کردن و… هستیم. یعنی کارهایی که توسط ذهن انجام میشود. اما آیا واقعا این کار را درست انجام میدهیم؟ آیا همیشه تصمیمات درستی میگیریم؟ آیا همیشه بهترین گزینه را انتخاب میکنیم و در مقایسه دچار خطا نمیشویم؟ این کتاب راهنمایی است که در تلاش دارد در این موارد، به ما کمک کند و در واقع دید شفافتری به ما بدهد.
امکان نداره که شما کتاب هنر شفاف اندیشیدن را بخوانید و بعد از آن نحوه فکر کردنتان تغییر نکند. و یا مثلا در تصمیمگیریتان تفاوتی ایجاد نشود و یا به طور کلی تغییری در نحوه فکر کردن شما حاصل نشود. اگر بعد از خواندن کتاب دقیقا مانند قبل از خواندن کتاب فکر میکنید، بدون شک چیزی در این بین درست نیست. شاید لازم است دوباره کتاب را بخوانید.
پیشنهاد ما برای استفاده حداکثری از کتاب هنر شفاف اندیشیدن این است که کتاب را به مرور زمان بخوانید. شاید جذاب و خواندنی بودن کتاب شما را در خود غرق کند و متوجه نشوید که حجم زیادی از کتاب را در یک نشست خواندهاید. به همان خاطر پیشنهاد میکنیم قبل از خواندن کتاب برنامهریزی کنید و سعی کنید در طول روز فقط یک یا دو فصل از کتاب را بخوانید و تلاش کنید در طول روز از مفاهیم آن استفاده کنید. یا حداقل به آن فکر کنید و ببینید در گذشته دچار آن شدهاید یا نه. من فکر میکنم شما هم هنگام فکر کردن به مطالب کتاب متوجه میشوید که خودتان هم در دام بسیاری از این خطاها افتادهاید و ممکن است لبخند به لب به این فکر کنید که چقدر بعضی از این موارد احمقانه هستند.
شاید بد نباشد به این نکته هم اشاره کنیم که: نباید از کتاب هنر شفاف اندیشیدن انتظار معجزه داشته باشید. فکر نکنید که بعد از خواندن همین یک کتاب تفکر شما به کلی دگرگون میشود. چهبسا همین نحوه فکر کردن هم خودش یک خطای ذهنی باشد!
نویسنده در این مورد میگوید:
این کتاب حاوی دستورالعمل نیست. در آن «هفت گام برای یک زندگی بیخطا» پیدا نخواهید کرد. خطاهای شناختی چنان در وجود ما رخنه کردهاند که نمیتوانیم به طور کامل از شرشان خلاص شویم. خاموش کردن آنها نیازمند ارادهی فوقبشری است. اما در واقع هدف اصلی ما این نیست. همهی خطاهای شناختی مهلک نیستند. حتا وجود برخی از آنها برای یک زندگی موفق ضروری است. هر چند ممکن است این کتاب کلید شادمانی را در خود نداشته باشد، دستکم میتواند مانند بیمهای در برابر ناخوشیهای خودخواسته عمل کند.
در انتها خواندن این کتاب را به همهی شما پیشنهاد میکنم. همهی ما لازم داریم که شفافتر فکر کنیم.
جملاتی از متن کتاب هنر شفاف اندیشیدن
۱-چرا باید به قبرستانها سری بزنی؟ -خطای بقا
پشتسر هر نویسندهی موفق میتوانی صد نویسندهی دیگر را پیدا کنی که کتابهایشان هرگز به فروش نمیرسد. پشتسر آنها هم صد نویسندهی دیگر هست که ناشری پیدا نکردهاند. پشتسر آنها هم باز صد نفر دیگر که دستنوشتههای ناتمامشان روی تاقچه خاک میخورد و پشتسر آنها هم باز صد نفر دیگر هست که رویای این را دارند که روزی کتابی بنویسند. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۱۷)
۴-اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است. -تایید اجتماعی
در مسیر یک کنسرت، سر یک چهارراه با گروهی از آدمها مواجه میشوی که همه به آسمان خیره شدهاند. بدون اینکه فکر کنی، تو هم به بالا زل میزنی. چرا؟ تایید اجتماعی. وسط کنسرت، زمانی که تکنواز اوج هنرنماییاش را به نمایش میگذارد، یک نفر شروع به کف زدن میکند و ناگهان همهی حضار با او همراه میشوند. تو هم همین طور. چرا؟ تایید اجتماعی. بعد از کنسرت به رختکن میروی تا کتت را برداری. میبینی مردم چگونه سکهای به عنوان انعام در بشقاب میگذارند، هرچند هزینهی خدمات در پول بلیط لحاظ شده. چه کار میکنی؟ احتمالا تو هم انعام میدهی. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۲۶)
۱۱-چرا یک نقشهی غلط را به نبود نقشه ترجیح میدهیم؟ -خطای در دسترس بودن
اگر چیزی به اندازهی کافی تکرار شود، ملکهی ذهن ما میشود. حتا اگر درست هم نباشد. رهبران نازی چندبار عبارت «مسئلهی یهود» را مطرح کردند تا بالاخره عموم مردم به عنوان یک مسئلهی جدی به آن نگاه کنند. کافی است کلمات «بشقاب پرنده»، «انرژی حیاتی» یا «کارما» را به اندازهی کافی تکرار کنی تا مردم باورشان کنند. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۴۸)
۳۲-چرا بدبختی بزرگتر از خوشبختی به نظر میرسد؟ -نفرت از زیان
اگر میخواهی کسی را در مورد موضوعی متقاعد کنی، بر مزایای آن تمرکز نکن، بلکه سعی کن به او نشان بدهی چگونه میتواند از مضرات آن رها شود. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۱۱۱)
۵۰-دروغهای کوچک شیرین. -ناهماهنگی شناختی
فرض کن ماشین تازهای خریدهای. اما بلافاصله از تصمیمت پشیمان شدهای. موتورش صدای جت در حال روشن شدن میدهد و توی صندلی راننده راحت نیستی. چه کار میکنی؟ پس دادن ماشین بهمعنای اعتراف به اشتباه خواهد بود (که تو این را نمیخواهی!) البته، فروشنده احتمالا راضی به پس دادن کل پول تو نخواهد بود. پس خودت را متقاعد خواهی کرد صدای بلند موتور و ناراحت بودن صندلی امکاناتی امنیتیاند که از خواب رفتن پشت فرمان جلوگیری خواهند کرد. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۱۶۵)
۵۷-اگر چیزی برای گفتن نداری، چیزی نگو. -تمایل به گزافهگویی
وقتی از دختر شایستهی اهل کارولینای جنوبی که تازه از دبیرستان فارغالتحصیل شده بود، پرسیدند چرا یکپنجم امریکاییها نمیتوانند کشور خود را روی نقشهی جهان پیدا کنند، در مقابل دوربینها پاسخ داد «بهشخصه فکر میکنم اهالی امریکا نمیتوانند این کار را بکنند چون کسانی در کشور ما هستند نقشه ندارند، و من فکر میکنم آموزش و پرورش ما مثل مثلا افریقای جنوبی یا عراق همهجا مثل مثلا و من فکر میکنم که آنها باید آموزش و پرورش ما در این جا یعنی امریکا باید به امریکا کمک کند، به افریقای جنوبی کمک کند و به عراق و کشورهای آسیاسس کمک کند، تا بتوانیم آیندهی خود را بسازیم!» این ویدیو، دیوانهوار در فضای مجازی منتشر شد. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۱۸۵)
۸۰-تفاوت ریسک و عدم قطعیت. -نفرت از عدم قطعیت
دو جعبه داریم. جعبهی الف جاوی صد توپ است، پنجاهتا قرمز و پنجاهتا مشکی. جعبهی ب هم صدتا توپ دارد، اما نمیدانی چندتایشان قرمزند و چندتایشان مشکی. اگر بدون نگاه کردن یکی از جعبهها را برداری و توپ قرمز از آن بیرون بیاوری، صد دلار برنده میشوی. کدام جعبه را انتخاب میکنی؟ الف یا ب؟ اکثر مردم جعبهی الف را انتخاب میکنند. (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۲۵۴)
۹۲-کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را میبیند. -تغییر شکل حرفهای
مردی وام میگیرد، شرکتی تاسیس میکند و کمی بعد از آن ورشکست میشود. گرفتار افسردگی میشود و خودکشی میکند. نظرت راجع به این داستان چیست؟ به عنوان یک تحلیلگر اقتصادی، میخواهی بدانی چرا ایدهی تجاری او موفق نبود؛ آیا او مدیر ضعیفی بود؟ آیا استراتژی غلط بود، بازار خیلی کوچک بود یا رقابت خیلی بزرگ؟ به عنوان بازاریاب، تصور میکنی کمپینها ضعیف سازماندهی شده بودند یا این که او در رسیدن به مخاطب هدف خود ناکام مانده بود. اگر تو کارشناس اقتصادی باشی، وام گرفتن را به عنوان ابزاری مناسب زیر سوال میبری. در مقام خبرنگار محلی، به پتانسیل داستان پی میبری: چهقدر خوششانس بود که خودش را کشت! در مقام نویسنده، به این فکر میکنی که این داستان چهطور میتوانست به یک تراژدی یونانی مبدل شود. در مقام بانکدار، باور داری در بخش وام خطایی صورت گرفته. در مقام جامعهشناس، شکست سرمایهداری را سرزنش میکنی. در مقام محافظهکار دینی، این اتفاق را مجازات الهی میبینی. در مقام روانپزشک، پایین بودن سطح سروتونین را تشخیص میدهی. کدام دیدگاه «درست» است؟ (کتاب هنر شفاف اندیشیدن – صفحه ۲۹۰)
دیدگاه خود را بنویسید