معرفی کتاب دو نمایشنامه کمدی اثر ایتالو کنتیاین: کتاب حاضر نمایشنامه ای بسیار زیبا از نویسنده ایتالیایی که به در جهان به نمایشنامه های مدرنی که می نویسد معروف است و از زبان خاصی مبتنی بر بازی با شباهت آوایی یا نوشتاری واژگان استفاده می کند. طبیعی است که دو واژه ای که مثلا در زبان ایتالیایی از نظر آوایی مشابهند پس از ترجمه به فارسی این شباهت را از دست می دهند. بنابراین، ترجمه اثری با این ویژگی کار را برای مترجم هم دشوار و هم جذاب می کند، چراکه ضمن وفاداری به اثر و رساندن مفهوم اصلی باید به دنبال واژگانی در زبان فارسی بگردد تا این هم آوایی را حفظ کند. به خصوص که بسیاری از بار کمدی این نمایشنامه ها بر دوش این بازی با کلمات است و از سویی دیگر خصوصیات رفتاری، اخلاقی و فرهنگی شخصیت ها را هم نشان می دهد...اکنون میتوانید این کتاب را با تخفیف ویژه, به صورت آنلاین از سایت دیجی کتاب خرید نمایید.جهت مشاهده معرفیاجمالی کتاب ها به همراه خلاصه، نقد, بررسی و بخش هایی از متن کتاب ها... به کافه دیجی کتاب مراجعه نمایید.
محصولات مرتبط
بخش هایی از متن کتاب ....
پرده بالا می رود. بر اردو و برونیاده در صحنه اند. بر اردو روی کاناپه نشسته و كلاه از سر برداشته است. روزنامه را بر می دارد و نگاه می کند، در حالیکه برونیلده در حال آماده کردن فنجان چای برای پسرش است و به شدت مراقب است که لباس مهمانی که به تن دارد کثیف نشود.
براردو: [طعنه آمیز] شنیدی که خبرها رو توی روزنامه می نویسن! برونيلده: [ترش رو در حال آماده کردن چای] صفحه هاشو به هم نریز! میدونی که بابا خوشش نمیآد.
براردو: یادم رفت صفحه بخت آزمایی رو نگاه کنم. درست مثل دیروز برونيلده: (همچنان ترش رو) دیروز و امروز هم اون رو نخوند.
براردو: (طعنه آمیز) یعنی اگه با نوک انگشت هم ورقش بزنم باز هم صفحاتش به هم می ریزه؟
برونيلده: (كمی دلخور) تو همچنان اصرار داری خودتو به نفهمی بزنی؟ بابا روزنامه رو دست نخورده و تا نشده می خواد. اگه منم می خواستم مثل تو دنبال دلیلش باشم الان باید زیر پل می خوابیدم!
براردو: [طعنه آمیز] درواقع تو باید زیر پل باشی و من زیر کامیون!
اینجا تا وقتی که پدرت نخواد حتی برگ هم از جاش تكون نمی خوره!
برونيلده: (آمرانه) کیه که توی این خونه پول می آره؟
براردو: (دلخور) آه بیا! چرا این همه من کار کردم حساب نیست؟
برونيلده: (با لحن تحقیر آمیز) دربون شهرداری (درحالی که با سر و دست اشاره می کند) فهمیدی!
براردو: (طعنه آمیز) میشه یه چیزی بگم: احیانا پدرت پرنس جاری
انگلستان تشریف داره؟
برونيلده: (ترش) روا هاهاها چه بامزه… خوبه داری می بینی که همه ما داریم روی شونه های اون زندگی می کنیم! اما تو برای خودت فقط یه فکر بکر داشتی: ۱۹ سال و ۶ ماه و 1 روز کار و بعدش بازنشستگی
براردو: [جدی] من خواستم یه خیز بلند بردارم!
برونيلده: (طعنه آمیز) و الان مثلا ما خیلی خوشبخت ایم با اون خیز
بلندت!؟ “با پول تسویه دیگه رو پای خودم ام!” [با بی رحمی] گفتی: “به این میگن کاروبارا به این میگن آینده! از زباله است که کود درست میشه!” و همه پول تسویه ات رو توی پرورش کرم خاکی سرمایه گذاری کردی!
براردو: ولابد تقصیر منه که اونا بعد از چهار ماه یه کوره زباله سوزی راه انداختند؟ اما الان با حقوق بازنشستگی که خیالت راحته؟
برونيلده: (با خنده) اسمشو گذاشتی حقوق بازنشستگی؟ بگو کمک بلاعوض، بگو یارانه، صدقه….
براردو مگه تقصیر منه که بعد از چهار ماه پایه حقوقا به یک چهارم قبل
رسید!…
…
.
.
.
دیدگاه خود را بنویسید