معرفی کتاب جرئت رویاپردازی (چگونه محمد بن راشد رویایش را تحقق بخشید؟) اثر رائد برفاوی : در کتاب" جرئت رویاپردازی " نویسنده تجربهٔ خود از همراهی با حاکم دوبی و مطالعهٔ شیوهٔ زمامداری محمد بن راشد را به رشتهٔ تحریر در آورده است. این کتاب را مریم نفیسی راد ترجمه و انتشارات نسل نو اندیش منتشر و روانه بازار کرده است.
محصولات مرتبط
در کتاب جرئت رویاپردازی نویسنده تجربهٔ خود را از همراهی و مطالعهٔ شیوهٔ زمامداری محمد بن راشد، حاکم دبی، به رشتهٔ تحریر در آورده است. نویسنده در این کتاب کوشیده شخصیت پر جرئت و رویاپرداز محمد بن راشد را تحلیل کند و در خلال بررسی این واقعیت که دبی فقط در چند دهه به یکی از شهرهای تراز اول جهان تبدیل شده است، پاسخ کاملی به این پرسش بدهد که: چگونه محمد بن راشد از مدتها پیش، تحقق یافتن رویاها را در یک محیط عربی ممکن کرد؟
مقدمهای از کمال رئوف
از اینجانب خواسته شد تا قسمتهایی از کتاب را که در آن اصطلاحات حقوقی به کار رفته است، با زبان حقوقی کشور خودمان تطبیق و مقارنه بنمایم. همین امر موجب شد تا بهدلیل جذابیت مطالب آن، سایر بخشهای کتاب را نیز مطالعه کنم. هیچوقت فکر نمیکردم یک نویسندۀ عرب، آنهم یک روزنامهنگار حرفهای، با ترجمة بسیار روان، دقیق و حرفهای مریم نفیسیراد، بتواند تا این حد بر من اثر بگذارد؛ آنچنانکه نتوانم برای لحظهای کتاب را رها کنم و به کار دیگری مشغول شوم.
باید بگویم که خواندن این کتاب برای تمام دانشآموزان، دانشجویان، استادان دانشگاه، کسبه و تجار، مدیران و مربیان، صاحبمنصبان و وزرا، وکلا و قضات دادگستری و حتی نمایندگان مجلس و مشاوران دلسوز نظام، بسیار ضروری است تا بدانند که چگونه میتوان با نگرشی مثبت به حوادث سخت و دشواریهای زندگی در منطقهای حساس و خطرناک و دارای موقعیت ناملایم و خشن جغرافیایی، نگریست و سوار بر بال فرشتۀ رؤیا شد و با اتکا به قدرت لایزال الهی و تأسی از شعائر پرمغز اسلامی، ناممکنها را ممکن کرد و در دل کویری لمیزرع، بهشتی زیبا به وجود آورد تا سالانه میلیونها انسان به آن جذب شوند و موجبات رشد اقتصادی و توسعۀ پایدار کشور را فراهم سازند.
آری این کتاب نهتنها تأثیرات مثبتاندیشی و ایمان به خدا را در پیشبرد اهداف سازندۀ زندگی خود و جامعه به ما میآموزد، بلکه نور امید را در ذهن و جان ما روشن میدارد تا بتوان با اتحاد و همدلی موجب شکوفایی استعدادها و بالندگی در کشور شد.
این کتاب فقط یک روانشناسی موفقیت در کسبوکار یا زندگی شخصی نیست، بلکه تاریخچۀ پیشرفت کشوری کوچک با ملتی بزرگ است که میتواند در تمام عرصههای علمی، فرهنگی و اقتصادی مورد مطالعه و پیروی قرار بگیرد.
از انتشارات محترم نسل نواندیش بهدلیل دعوت به مطالعۀ این کتاب بسیار مفید و ارزشمند، بینهایت سپاسگزارم.
کمال رئوف
وکیل پایهیک دادگستری، مدرس دانشگاه پیام نور، رئیس و مدرس مدرسۀ عالی حقوق دانشگاه آزاد اسلامی و دادستان انتظامی سابق وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانوادة قوۀ قضاییه.
پیشگفتار
گویی بر باد تسلط دارد...
اولاً اجازه دهید در ابتدا بگویم که كل این کتاب دربارة رؤیاپردازی نیست؛ زیرا در این صورت دیگر کتاب قابلاعتمادی نخواهد بود. درواقع اساس این کتاب، رؤیاپردازی و جرئت داشتن برای تحقق بخشیدن به رؤیاهایمان است و رؤیاهای واقعی ما چیزی نیست جز اعمال ما که با آن نام خود را در تمدن مینویسیم تا بگوییم: «ما اینجا هستیم... رؤیاپردازی میکنیم و به آن جامۀ عمل میپوشانیم. ما اینجا در حاشیۀ دنیا نیستیم، بلکه در خط مقدمِ آن هستیم.»
ثانیاً اجازه دهید از شما دربارۀ رؤیاهای عرب بپرسم که سؤالی است که هیچکس نپرسیده است. متأسفانه بیش از دو قرن است که جز پاسخ این سؤال، نه شنیده و نه خواندهایم: «چگونه میتوانیم به جهان پیشرفته بپیوندیم؟» و من باور دارم که مشکل همینجا بود؛ در ذاتِ خودِ سؤال. وقتی بالاترین آرزویتان پیوستن است پس شما میخواهید به پشت آن برسید یا با آن همجوار شوید و البته بیشترِ پاسخها به این سوال بدبینانه بودند؛ طوری که منجر به شک در توانایی اعراب میشد که آیا اصلاً قادر به برخاستن از اشتباههای خود هستند؟ و اما خوشبینانهترین پاسخها براساس اصل پیشرفتِ گامبهگام بود، در اینجا خود را ملزم خواهید یافت که آهسته یا سریع گام بردارید و فرقی نمیکند چگونه درنهایت دو موردِ پاسخهای بدبینانه و اصل گام به گام شما را به واقعیت میکشانند و شما را سر تا پا گروگان مشکلات و اسیر بحرانها، در جادهای طولانی با انواع تنبیهها و دستاندازهایش میکند. حرکت نمیکنید مگر اینکه هزاران مانع پیشِروی خود مییابید؛ پس مجبور میشوید به نقطۀ آغاز برگردید.
از آنجا که ذات پیوستن به دیگران، تغییرناپذیر است، حتی اگر به جای گام برداشتن، بدوید، اتفاق مؤثری نمیافتد زیرا در این صورت هم دویدن عملی است که روی زمین رخ میدهد و هنگام دویدن وقتی به جلو نگاه میکنید، چشماندازی که به شما دیدگاهی نسبت به چیزهای نامرئی و پنهان بدهد نیست.
پس پیوستن عملی تقلیدی و تکراری است که خلاقیت و نوآوری در آن وجود ندارد و نتیجۀ حاصل از آن هم میتواند شامل هم خطا و هم موفقیت باشد. در قضیة عرب، خطا کابوس من است؛ زیرا به معنای ماندن در همان دایره است و آن زمان که مابین راه رفتن و دویدن سرگردان بودیم، سایر کشورها داشتند میپریدند، دورتر و دورتر میشدند و شکاف بیشتر و بیشتر میشد، بهگونهای که ناتوانی اعراب در مشارکتِ در تمدن، معمایی حلناشدنی به نظر میرسید.
بهطور خلاصه، داستان ما در سیاست، اقتصاد، علم و فناوری همین بود.
ثالثاً اجازه دهید یکباردیگر در اینجا دربارۀ دیدگاه خود از یک مرد رؤیاپرداز و صاحب بینش و چشمانداز در جهان عرب بگویم که ایدۀ پیوستن را نمیپذیرد، مگر اینکه رؤیا به فرهنگ تبدیل شود؛ فرهنگی که به زبانی نوشته شده است که قبلاً از آن بیخبر بودیم. او به راه رفتن یا دویدن رضایت نمیدهد و جز موفقیت هیچچیز را نمیشناسد. درواقع فرهنگِ رؤیاهایی است که پرواز میکنند، دیگر در ملأعام به جلو نگاه نمیکنیم تا برسیم؛ زیرا گسترة در پروازْ، چشم را به تماشای از بالا سوق میدهد، جایی که بین ما و دیگران فاصلهای نیست. وقتی پرواز میکنیم، فاصله را کوتاه میکنیم، زمان را کاهش میدهیم و سدها و موانع ناپدید میشوند و راهی دیگر پیشرویِ ما باز میشود که به پیروزی، برد و سبقت اشاره میکند. فرد شمارۀ یک و واژگانی است که همه میشناسیدش و صاحبِ این واژگانِ آشنا را میشناسید... اجازه بدهید اینجا دربارۀ شیخ محمد بن راشد آل مکتوم بنویسم.
وقتی به تماشای پرتاب کاوشگر امید در ژوئیه 2020 نشستم، از شگفتی بیمار شدم؛ بله، گاهی اوقات شگفتی بیماریزا است. صحنه چنان شوکهکننده بود که کنجکاویام را بهشدت برانگیخت، همان کنجکاویای که تو را وادار میکند سؤالاتی بپرسی و مانند خوره به جانت میافتد و از تو میخواهد که این کتاب را بخوانی یا با یکی از دوستانت وارد گفتوگو شوی یا دربارۀ آنچه در اطراف خودت اتفاق میافتد، ژرفاندیشی کنی: امارات چه چیزی دارد که آن را واجد شرایط انجام این کار میکند، درحالیکه بسیاری از اعراب حتی تلاش خود را برای پیوستن متوقف کردهاند؟ آینده چه چیزی را برایمان پنهان کرده است؟ و رؤیاهای رهبری مانند محمد بن راشد ما را به کجا خواهد برد؟ اعراب چگونه میتوانند از تجربۀ امارات بهره ببرند؟... و سؤالات دیگری که در ذهنم طرح شدند و بلافاصله تصمیم گرفتم این اثر را بنویسم تا التیام یابم.
تصاویر زیادی از جلوی چشم گذشتند، و من با دیدنشان شگفت زده شدم. آنگاه هنگامی که احساس کردم درمان یافتهام و توانایی نفس کشیدن دارم، دوباره پایِ نوشتن این مقدمه نشستم و کاوشگر نیز با موفقیت در مدار خود به دور مریخ قرار گرفت و این مصادف شد با جشنِ پنجاهمین سالگرد تأسیس امارات متحده و شیخ محمد گفت: «پنجاه سال قبل از صحرای سیح السدیره آغاز کردیم و پنجاه سال جدید را از صحرای مریخ آغاز میکنیم.» و ما باید بارها و بارها به معنای این سخن بیندیشیم، اما برای درک ابعاد رؤیای اماراتی، به یک قوۀ تخیل خلّاق و هوش توقفناپذیر و بلندپروازانه نیازمندیم.
محمد بن راشد بهسادگی رؤیاها را در یک محیط عربی فعال کرد؛ عربی که مدتها پیش از رؤیاپردازی دست کشیده بود. او همۀ ما را به دوران کودکی خود بازگرداند، جایی که دنیا با تمام وسعتش درون مشت کوچک ما قرار داشت.
کدامیک از ما در کودکی رؤیای پرواز نداشته است؟ پرواز تعبیر ناخودآگاهِ ما از برتری یا میل به کوتاه کردن زمان و پرش به سن بالاتر و دورۀ بعدی زندگانی بود. پرواز حاوی لذتی پنهانی است که ما در اوج گرفتن و تماشای زمین از بالا به دستش میآوریم و کیهان بزرگ و عظیم را به موجودات بینهایت کوچک تبدیل میکنیم تا بتوانیم درکشان کنیم و در یک آگاهی پاک که بهتازگی دربارۀ هستی کسب کردهایم ذخیرهاش کنیم. آگاهیای که هنوز از هرآنچه بر زمین ساخته شده است و مانع رؤیاپردازی میشود، مملو نشده است؛ زیرا درواقع همان آگاهی ما را بر آن میدارد تا بارها و بارها قبل از اقدام فکر کنیم. کودک با قدمهای آهسته و حسابشده راه نمیرود و حرکت نمیکند؛ درحقيقت او میپرد.
برشی از کتاب
شورا از حاکمیت حمایت کرده و ارکان آن را تثبیت میکند و در بین رهبران امارات انزجار آشکاری از ایدۀ «حاکم معصوم» وجود دارد که بسیاری از کشورها را به بنبست کشانده است. هیچ حاکم خودرأیی وجود ندارد که جز بدبختی برای مردم خود و شاید حتی برای کل جهان به ارمغان نیاورد. حاکم معصوم معتقد است که اشتباه نمیکند و هرچه میبیند درست است، وارد ماجراهای دیوانهوار میشود و اطراف خود را با گروهی چاپلوس محاصره میکند و این در جامعه بازتاب مییابد؛ طوری که ترس، دروغ، رشوه و سایر موارد منفی بیداد میکنند که منجر به رنجش بشر میشود. بخش بزرگی از پروژۀ جنبش عرب در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم مبتنی بر انتقاد از ایدۀ استبداد و حکومت مطلقه بود. و اشکال پیچیدهای در اندیشۀ سیاسی عرب به وجود آمد که تلاش میکرد از دام استبداد-استعمار خارج شود؛ حاکم معصوم ممکن است به پروژههای دیوانهوار خود در استعمار منتهی شود و ازاینرو، شیخ محمد بن راشد در کتاب چشمانداز من انتقادی کوبنده از اندیشۀ حاکم معصوم که نصیحت نمیشنود و پند نمیگیرد مینماید. «بنابراین او، خود و ملتش را بیشک بهسوی پرتگاه و قهقرا سوق میدهد.»
مشکل حاکم معصوم این است که رؤیاپرداز نیست، قوۀ تخیل ندارد، افزودۀ نویی ندارد؛ بنابراین، هرآنچه براساس چشمانداز خود یا به گفتۀ اطرافیانش انجام داده، حداکثری است که میتوان به آن فکر کرد و رسید.
برشی از کتاب
ما اکنون حولوحوش سالهای آغازین هزاره میچرخیم تا با شگفتی به سخنان شیخ محمد در سال 2006 گوش دهیم، درحالیکه او از ما یکسری سؤال میپرسد: بزرگترین بازار جهان برای صادرات مجدد خودروهای راست فرمان کجاست؟ در کجای خاورمیانه هشت زمین گلف وجود دارد؟ بلندترین برج اداری خاورمیانه و اروپا کجاست؟ بزرگترین مرکز مالی خاورمیانه کجاست؟ بزرگترین بازار آزاد گمرکی در فرودگاههای خاورمیانه و پنجمین بازار ازنظر وسعت در جهان کجاست؟ بزرگترین فرودگاه خاورمیانه ازنظر ترافیک هوایی کجاست؟ بزرگترین شرکت هواپیمایی در خطوط بینالمللی کجاست؟ بزرگترین بازار تجارتِ صادراتِ مجدد در جهان کجاست؟ بزرگترین کارخانۀ مستقل ذوب آلومینیومِ جهان در کجا قرار دارد؟ بزرگترین رویداد فناوری اطلاعات در خاورمیانه کجاست؟ بزرگترین منطقۀ آزاد خاورمیانه کجاست؟ بزرگترین شهر رسانهای خاورمیانه کجاست؟ بیشترین نرخ رشد اقتصادی سالانه در ده سال گذشته کجا بوده است؟ بزرگترین اسکلۀ خشک خاورمیانه کجاست؟ مجللترین و مرتفعترین هتل دنیا کجاست؟ بزرگترین جزایر مصنوعی جهان کجا هستند؟ بزرگترین بندر جهان که ساخته بشر است کجاست؟ از چهار ساختمانی که از کرۀ ماه قابلدیدن است، دو تای آن کجاست؟ و شیخ محمد ما را به حال خود رها نمیکند که فکر کنیم چگونه تمام اینها در سالهای اندک تأسیس شد و نمیگذارد از نعمتِ لذتبخش دستاوردها و زندگی در لحظات گذشته لذت ببریم؛ زیراکه شگفتی هرگز دنیایش را ارضا نکرد و بههمیندلیل است که او دو سؤال برای آینده مطرح میکند: انتظار دارید بلندترین آسمانخراش جهان در کجا ساخته شود؟ و انتظار دارید بزرگترین مرکز خرید دنیا در کجا ساخته شود؟
اما چرا شیخ محمد سؤالاتی میپرسد که معلوم است از قبل به آنها پاسخ داده شده است؟ تنها دلیل آن، شگفتزده کردن در زمان حاضر و آینده نیست، بلکه دلیل آن اولین معشوقۀ شیخ محمد، «دبی»، است.
گفتوگوهای امپراتور مغولی، گوبلای خان، با معروفترین جهانگرد، مارکوپولو، را در کتاب شهرهای خیالیِ رماننویس ایتالیایی، ایتالو کالوینو، به یاد دارم. پولو در داستان تلاش میکند تا امپراتور مغولی را که در خاور دور (شرق) زندگی میکند، با شهرهایی که وجود ندارند، هیجانزده کند؛ زیرا او از نشانههایی صحبت میکند که ازطریق آنها، میفهمیم شهر کامل است: «در خیابانها که گشت میزنید، اینگونه به نظر میآید که خیابانها مانند صفحاتِ مکتوب هستند، زیرا خود شهر گویای تمام آنچه باید درمورد آن فکر کنید است و باعث میشود آنچه را که میگوید تکرار کنید.»
گردشگر در خیابانهای دبی، از خیابانها، برجها، جادهها و قوانین ترافیکی سازماندهیشده در آن، شگفتزده نمیشود، خندههای مردم و احساس امنیت قوی او را متوقف نمیکند و تحتتأثیر درجۀ آرامش و صلح مشهود در چهرۀ انسان یا تمایل واقعی برای همکاری و دراز کردن دست برای یاریرسانی در آن قرار نمیگیرد. او همۀ این چیزها و چیزهای دیگر را دوست دارد. اما مهمتر از همه، این است که وقتی به دبی از نزدیک نگاه میکنیم، خود را درمقابل «خیابانهایی که انگار صفحات نوشتهشدهاند» میبینیم.
برشی از یک کتاب:
شیخ محمد میگوید: «عامل اصلی که پس از فروپاشی تجارت مروارید، دبی را از بحران خفقانی که آن را فراگرفت خارج کرد، در آن زمان طلا و همچنین نفت نبود و هیچ مادۀ دیگری نیز نبود، بلکه چشمانداز آیندهنگرانه بود که حاکمان دبی مطرح کردند و اصرار داشتند که آن را به واقعیت تبدیل کنند.»
در سال 2006، شیخ محمد بهطور مفصل درمورد «روح دبی» یا «امتیاز همزیستی» در بین همۀ مردم در امارت، لبخند مردم در خیابانها، صمیمیت و مدارا و امنیت در همهجا و ابتکار، منزلت زن، پذیرا بودن دیگران، احترام به مذاهب، نژادها و ملیتهای مختلف در بین همه صحبت کرد... او تحتتأثیر حس و تفکر عرب مسلمان بود و همواره به مدل قرطبه اشاره میکند و پس از مقایسههای طولانی بین دو مدل دبی و قرطبه، میگوید: «دبی افزودنی عرب به جهان است که از روح قرطبه در عدالت و همزیستی بین نژادها و گوناگونی الهام گرفته شده است.» شهر، همانطور که قبلاً اشاره کردم، هرآنچه را که درمورد آن فکر میکنید به شما میگوید. شیخ محمد جزیرهای را طراحی کرد و آن را در وسط دریا بهشکل نخل ساخت، نه بهصورت دایره، آنطور که نقشۀ اولیۀ جزیره بود. شیخ محمد میگوید: «این یک پروژۀ عظیم است و بزرگترین جزیرۀ مصنوعی و ساختۀ دست بشر است که ما اثر انگشت خودمان را در آن میخواهیم؛ نمیخواهیم مثل بقیه باشد. و من به آنها پیشنهاد دادم (منظور از آنها شرکت پیمانکار در جهت ساختوساز و گروه اجرایی پروژه است) که بهشکل یک نخل باشد، زیرا میراث ماست و اثر انگشت ماست و نقش منحصربهفردی در زندگیمان دارد. امروزه جزیرۀ نخل بهدلیل منحصربهفرد بودن و متمایز بودن شکل و وسعت زیاد آن، نهتنها ازنظر محلی، بلکه از اینکه از فضا نیز دیده میشود، یکی از دیدنیهای اصلی است؛ زیرا حاصل یک نوآوری است و هیچکس نتوانسته در این مورد از ما پیشی بگیرد.»
برشی از کتاب:
تجربۀ اماراتی حاصل نگاه، مطالعه و برنامهریزی است و آنطور که برخی معتقدند، از روی شانس یا بر پایۀ ثروت نفت ساخته نشده و از زوال و پسرفت سایرین بهرهای نبرده است. شیخ محمد میگوید: «میگویند شانس به دبی رو کرد، شرایط مساعد را برای آن ایجاد کرد و همهچیز به نفع آن تغییر کرد. من میگویم که وقتی میخواهند تلاش شما را کوچکنمایی کنند، موفقیتتان را به شانس نسبت میدهند. داستان دولت امارات و دبی با داستانی پر از کار، سختکوشی، همت و تلاش و مقاومت دربرابر سختترین شرایط غنی شده است. خانههای ما چند دهۀ پیش بدون آب و برق بود و خیابانهایمان پوشیده با جادههای خاکی مثل تلماسه بود که باد مدام ذرات خاک را جابهجا میکرد، مدارس ما زیر درختان و سایۀ درختان دایر میشد و بندر ما یک اسکلۀ کوچک در یک خور کمعمق بود و فرودگاه ما تا اوایل دهۀ شصت، یک باند خاکی بود.»
برشی از کتاب
پس از چند سال، این کشورها روابط خود را با بازارهای مختلف جهانی گسترش دادند تا دوباره از ضعف دبی و شرط باخت مجدد و سقوط آن صحبت کنند، اما امارت از تجدید کردن خود دست برنداشت. دوباره پیروز شد و در آغاز هزارۀ جدید استوارتر و متنوعتر شد و با ظهور قوی خود همه را شگفتزده کرد، زیرا پس از حادثۀ برجهای مرکز تجاری جهانی و گسترش پدیدۀ «اسلامهراسی»، درهای خود را برای جذب تجربیات و افراد خبرۀ عربی و اسلامی مهاجرانِ از غرب باز کرد.
دبی با چشمانداز محمد بن راشد، عناصر کار و زندگی شایسته را برای این افراد و خانوادههایشان فراهم کرد. در آن زمان، بهتازگی شهرهای تجاری متخصص در اینترنت، رسانه، مالی، سلامت و غیره را راهاندازی کرده بود و سپس املاک خود را در اختیار مالکیت خارجی قرار داد و در زیرساختها، هواپیما (هوانوردی) و گردشگری سرمایهگذاری کرد. آن چیزی را که میخواست داشت؛ زیرا طی چند سال از یک مرکز منطقهای به یک مرکز جهانی پررونق، متفاوت، کمنظیر و بانشاط تبدیل شد.
پس از طولانیترین مرحلۀ بهبود مستمری که دبی شاهد آن بود، حدود هشت سال به روند صعودی ادامه داد، جهان دچار بحران مالی شد و تأثیر این زلزلۀ مالی در دبی و نهادهای آن زیاد بود و از منطقههای اطراف تا خارج ادامه داشت. بهطوریکه صداهایی از اینجاوآنجا به گوش میرسید که از مرگ ستارۀ درخشندۀ دبی صحبت میکند و اینکه امارت درخشش خود را از دست داد و به خوابی عمیق فرورفت.
در تیتر یکی از روزنامههای عربی آمده بود: «این امارت خیال بود.» گزارشهای منفی بسیاری نیز از غرب دربارۀ اقتصاد امارات و دبی منتشر شد، تا جایی که به نظر میرسید تلاش میکنند این تجربۀ عربی ـ اسلامی را که موفق شد جای پایی در اقتصاد جهانی باز کند تضعیف کنند.
در طول هفتهها در سال 2008، برخی از آن گزارشها از بدهی کلان دبی که به مبلغ صدوهفتادمیلیارد دلار میرسید صحبت میکردند؛ رقمی که بیننده فکر میکند ممکن است بر آیندۀ رشد اقتصادی امارت تأثیر بگذارد و واقعیت این است که این گزارشها قصد داشتند تن بینندهها را بلرزاند و به وجهه کشور هم لطمه وارد کنند و جو را متشنج کنند.
اول اینکه، این بدهی در صورت صحیح بودن ارقام آن، جز مبلغ اندک معدودی به دولت محلی نبوده و مابقی تعهدات شرکتهایی بوده است که در حوزههای نفت، هوانوردی، صنعت، املاک، تجارت و غیره فعالیت میکنند. بنابراین، اکثریت بدهیهای فوقالذکر بدهیهای صرفاً تجاری بوده که ازطریق تضمین کسبوکار، مولد بودن و داشتن سابقۀ تجاری، جریانهای مالی و سودآوری این شرکتها قرض گرفته شده است: قرض گرفتن طبیعی است و قرض نگرفتن عادی نیست، هرکس در دنیای تجارت که پروژهها را اجرا میکند و معاملات را توسعه میدهد، صرفاً با پول خودش کار نمیکند، حتی یک تاجر عادی هم این کار را میکند و این یک امر رایج است.
دوم اینکه، این بدهی در صورتی که، مجدداً ذکر میکنم، اعداد آن صحیح باشد، نه با هدف بهرهبرداری از پروژهها بهدلیل تزلزل یا در نظر نگرفتن هزینههای مالی برای تداوم آن قرض گرفته شده است، بلکه با هدف راهاندازی پروژههای جدید با امکان اقتصادی و بازدهی سرمایهگذاری و برای به دست آوردن سود بیشتر و توسعۀ بیشتر، وام گرفته شد. خوبی این بدهی که با سود کم ایجاد شد این است که بخش عمدهای از آن به پروژههای تولیدی و خدماتی در داخل کشور اختصاص داده شد که برای همه قابلمشاهده است و در اقتصاد ملی که از آغاز هزاره با سرعت روبهرشدی افزایش یافت سرمایهگذاری شد.
درخصوص بدهی دولت، علیرغم کوچک بودن، بخشی از آن برای بهبود زیرساختها و ارتقای رقابتپذیری و فضای سرمایهگذاری استفاده شد، درحالیکه قسمت دیگر در پروژههای مولد به کار گرفته شد؛ با اشاره به اینکه شرکتهای دولتی در امارات از همتایان خود متمایز هستند و بسیاری از کشورهای جهان بر مبنای تجاری صرف مدیریت میشوند.
در میان بالا گرفتن صداها و آن گزارشهای منفی و هجمهها، از شیخ محمد پرسیدم: «چرا اعلیحضرت پروژهها و ساختن بناهای مهم در امارت را ادامه میدهند و قراردادهای میلیاردی برای هواپیما منعقد میکنند، آنهم در زمانیکه ما و جهان درحالحاضر در بحران هستیم. و در زمانیکه صداها بلند میشود که رؤیای دبی به پایان رسیده است؟» او در پاسخ به من جملهای را گفت که به یک رویکرد و مدل کاری تبدیل شد: «در بحرانها باید چالشها را به فرصت تبدیل کنیم.» وی همچنین افزود: «همیشه باید برای آینده آماده باشیم.» چراکه بحرانها هرچقدر هم که طول بکشند باید پایان یابند. و «اینجا شما در جایگاه برتر هستید؛ زیرا در آمادگی و مجهز بودن بر دیگران پیشی گرفتهاید.»
در کمتر از چند سال، دبی دوباره به درخشش خود بازگشت و همۀ منتقدانش از ترس اینکه فرصتسوزی کنند در دبی سرمایهگذاری کردند و این کار تا سال 2020 ادامه داشت، تا اینکه دنیا دچار مشکل گسترش یک بیماری همهگیر شد که جهان و منطقۀ ما را تحتتأثیر قرار داد و حرکت میلیاردها نفر را فلج کرد. و مجدداً صداهای بدبینانه و حسود و منفی را بلند کردند و یکبار دیگر از پایان ستاره شدن دبی صحبت کردند، انگار تاریخ را نخوانده یا از درسهای پیشین عبرت نگرفتهاند.
این خسارتها در سطح جهانی، منطقهای و محلی کم نبود و کشورها و مردم جهان خسارت تیلیاردی متحمل شدند و دبی قویتر از آنچه بود بازگشت؛ زیرا شهری است که زندگی را دوست دارد و موفقیت را دوست دارد... زیرا شهری است در امارات متحدۀ عربی و صاحب معجزۀ تاریخی است... پس به صداهای ناسازگار گوش ندهید، زیرا آنها راه موفقیت را سد میکنند.
دیدگاه خود را بنویسید