معرفی کتاب بیماری خانواده میم اثر فائوستو پاراویدینو : نمایشنامه «بیماری خانواده میم» نوشته فائوستو پاراویدینو ایتالیایی با ساختار اجتماعی خود کوشیده است تا پرده از اتفاق هایی بردارد که انسان روزانه با آنها در ارتباط است اما آنچنان که باید به آنها توجه نمی کند با آنکه می داند در اجتماع و زندگی شخصی خود مسائل چگونه پیش می آیند..اکنون میتوانید این کتاب را با تخفیف ویژه, به صورت آنلاین از سایت دیجی کتاب خرید نمایید.جهت مشاهده معرفیاجمالی کتاب ها به همراه خلاصه، نقد, بررسی و بخش هایی از متن کتاب ها... به کافه دیجی کتاب مراجعه نمایید.
محصولات مرتبط
فائوستو پاراویدینو (انگلیسی: Fausto Paravidino؛ زادهٔ ۱۵ ژوئن ۱۹۷۶) یک نمایشنامهنویس، کارگردان نمایش، فیلمنامهنویس، مترجم، هنرپیشه و کارگردان فیلم اهل ایتالیا است.
وی در سال ۲۰۰۴ برندهٔ جایزهٔ نمایشنامهنویسی ویتوریو گاسمن شد. وی همچنین نامزد دریافت جایزهٔ دیوید دی دوناتلو و روبان نقرهای بود.
ائوستو پاراویدینو، نمایشنامه نویس، بازیگر، کارگردان و فیلمنامه نویس ایتالیایی، در سال ۱۹۷۶ در شهر جنوا متولد شد. دوران کودکی اش را در شهری به نام روکا گریمالدا در منطقه ى آلساندريای استان پیه مونته گذراند. سال ۱۹۹۰ کار خود را به عنوان بازیگر در نوجوانی آغاز کرد. در سن ۱۹ سالگی در مدرسه ی تئاتر استیبل جنوا برای دوره ی بازیگری ثبت نام کرد اما یک سال بعد آنجا را ترک کرد و به رم رفت تا در آنجا کارش را به عنوان نویسنده، کارگردان و همچنین بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ادامه دهد. اولین کمدی خود را با نام «قیچی مرغ» در سال ۱۹۹۶ نوشت و در سال ۱۹۹۸ نمایش «گابریل» را به طور مشترک با جامپیرو راپا نوشته و روی صحنه برد. در همان سال دو برادر» را نوشت که برای آن موفق به دریافت جایزهی «پیر ویتوریو توندلی» در سال ۱۹۹۹ و جایزه ی «اوبو» در سال ۲۰۰۱ شد. در سال ۲۰۰۰ «بادام زمینی» را برای تئاتر ملی لندن و «جنوا ۰۱» را برای تئاتر رویال کورت لندن نوشت همچنین در سال ۲۰۰۴ برای «طبیعت بی جان در یک خندق» موفق به دریافت جایزه ی «ویتوریو گاسمن» شد. از دیگر نوشته های او می توان به «خروج» ، «مورد ب» و «دفترچه ی خاطرات ماریاپیا» اشاره کرد.
که همه ی آنها در ایتالیا و اروپا روی صحنه رفته و جوایز متعدد از آن خود کرده اند. او همچنین متن هایی از شکسپیر و پینتر را ان انگلیسی ترجمه کرده است، برای شبکه های رادیویی نوشته و می خودش و دیگر نویسنده ها را روی صحنه برده است. در سال ۲۰۰۵ اولین فیلم سینمایی اش را با نام «تگزاس» با همکاری ایریس فوسينيه کارلو اورلاندو نوشت و به عنوان بازیگر و کارگردان در آن حضور داشت. فیلم تگزاس در جشنواره ی ونیز در سال ۲۰۰۵ نمایش داده شد. در سال ۲۰۰۷ او در چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بازی کرد. آخرین کمدی او، دفترچه ی خاطرات ماریا پیا در سال ۲۰۱۱ در تئاتر رویال دراماتیک استکهلم روی صحنه رفت. همچنین «بیماری خانوادهی میم» که در سال ۲۰۰۰ نوشته شد و در همان سال هم برنده ی جایزهی
«کاندونی» شده بود، در سال ۲۰۱۱ در کمدی فرانسز در پاریس اجرا شد. او درحال حاضر در شهر رم ایتالیا زندگی می کند. از آخرین کارهای او می توان به یک متن کمدی به نام «همسایه ها» که برای تئاتر ملی برتانی فرانسه نوشته است اشاره کرد.
پرده ی اول نمایشنامه بیماری خانواده میم، نوشته ی فائوستو پاراویدینو را با ترجمه ی نیایش بهمنیه می خوانیم:
شخصیت های نمایشنامه بیماری خانواده میم:
خانواده میم
ماریا (دختری بین ۲۰ تا ۲۵ سال)
مارتا (خواهرش)
جائی (برادر کوچکترشان)
لوئیجی (پدرش)
وهمچنین
فابریتزیو (بین ۲۰ تا ۳۰ سال)
فولویو (همان سن)
دکتر
بخش هایی از متن کتاب ...
نمایشنامه فائوستو پاراویدینو
پرولوگ
دکتر تنها است..
دکتر: من کسی هستم که یک زمانی بهش می گفتن « پزشک محلی»، و حالا « پزشک عمومی» یا « پزشک خانواده» نامیده میشه. اما با توجه به طبیعت جایی که من در اون کار می کنم و جایی که این داستان اتفاق می افته، اگه اون طور که اغلب پیش میاد، بهم بگن « پزشک دهکده) یا حتا خیلی ساده تر «دکتر کریستوفولینی» ناراحت نمی شم.
تصور عمومی بر این باوره که وظیفه ی من معالجه کردن بیمارهاست و خود من هم برای مدت طولانی اینطور فکر می کردم، اما الان می تونم بگم این فکر فقط تا یک حدی درسته. در حقیقت من برای مراقبت کردن از بیمارها حضور دارم و «مراقبت کردن» می تونه هر معنی ای بده، و «بیمارها» هم می تونه هر کسی روشامل بشه. به هر حال این طبیعت شغلِ منه.
من برای شناخت بیماری ها، غلبه کردن یا محدود کردن دامنه ی آسیب رسانی اون ها آموزش دیدم و متخصص بیماریهای عفونی و گرمسیری هستم اما درعمل، بیشترین قسمت از شغل من اختصاص داره به قرض دادن گوش هایی برای شنیدن مشکلات و نگرانی های حتا از نوع بهداشتی- اونهایی که در زبان طنز- بیمار نامیده می شن و دادن پیشنهادهای درمانی از نوع راه حل های عمومی مثل: «یک پیاده روی حسابی برید»، یا «گریه کردن براتون خوبه»، یا «چرا بهش نمیگید که مشکل چیه؟» یا «به نظر من باید باهم آشتی کنید».
البته به ندرت پیش میاد که این راه حل ها عملی بشن، وخب این هم به ندرت پیش می آد که بیمارهای من داروهاشون رو به اون شکل و اندازه ای که من براشون تجویز می کنم مصرف کنن، به همین خاطر هم من دارم شروع می کنم برای خودم یک دستورالعمل تهیه کنم که بر اساس اون وظیفه ی من تنها این باشه: گوش کردن. بیماری یک نوع بی عدالتی بدون درمانه. مثل درد عشق، مرگ، نادانی فرزندها و پدرها و از دست دادن اموال. در مقابل همه ی این بی عدالتی ها، تنها چیزی که می تونه اون ها رو قابل تحمل کنه، اعتراف کردن پیش یک نفر دیگه ست، با این امید که این درد شخصی تبدیل به درد همه ی دنیا بشه. مریض داخل مطب من میشه، روبه روی من میشینه، من سرم رو بلند میکنم و می پرسم چه حسی دارید؟» یا «چی شده؟» یا « مشکل چیه؟». اون هم با اعتماد کامل به من می گه که چه چیزی ناراحتش کرده، هرچیزی که باشه؛ حتا گریه هم میکنه، من بهش گوش می دم، حرف ش رو هم قطع نمی کنم.
اگه خودش ازم چیزی نپرسه نظری نمیدم. هیچ راه حلی هم برای پیشنهاد دادن ندارم، اما اون برمی گرده خونه ش و حالش به بهتر شده. و اگه فرداش دوباره حالش بد باشه، من رو همون جای دیروز پیدا می کنه، و شغل من تا آخر داستان همین خواهد بود. من یک پزشک عمومی با تخصص بیماری های عفونی و گرمسیری هستم. وظیفه ی من شناخت بیماری هاست، از هرشکلی که باشه. چیزهایی که خواهید دید، بعضی از داستانهای من هستن.
دیدگاه خود را بنویسید