کتاب دایی جان ناپلئون قطع (پالتویی) | اثر ایرج پزشکزاد | ناشر : انتشارات فرهنگ معاصر
معرفی کتاب دایی جان ناپلئون اثر ایرج پزشکزاد
دایی جان ناپلئون شاهکار طنزی است درباره ی افکار و عقاید جامعه ی ایران قدیم که به زیبایی هرچه تمام توسط ایرج پزشکزاد نگاشته شده است. رمان در حقیقت داستانی عاشقانه است، داستان عشق خالصانه و پاک راوی جوان به دختر عمویش لیلی، که دائما با رفتار های خنده دار و فتنه انگیز دیگر اعضای خانواده به خطر می افتد. از طرفی هجوی اجتماعی نیز هست. هجو این باور عمومی ایرانیان که خارجی ها و بیگانه ها( به خصوص انگلیسی ها) را عامل تمام بدبختی ها و مصیبت ها و اتفاقات در ایران می دانند. اثری که خواندنش بسیار لذت بخش است، طوری که دوست ندارید به آخرش برسید. کتاب در سال انتشارش عنوان پرفروش ترین کتاب سال را از آن خود کرد. مجموعه ای تلویزیونی به کارگردان ناصر تقوایی نیز بر اساس آن ساخته شده است. این کتاب به زبان های متعددی ترجمه شده و همواره محبوب و پرخواننده بوده است.
😃 بخش هایی از متن کتاب " دایی جان ناپلئون "
جسم آدم توی کارخانه ننه آدم بزرگ می شود و روح آدم توی کارخانه دنیا.
اسدالله میرزا: فعلن درس اولتو گوش کن ! به زنا که میرسی نشون بده مشتری هستی ، طالب جنسی ، خریداری ! بعد برو با خیال راحت بخواب . بیلیط سانفرانسیسکو رو رزرو کردی .خودشون میان سراغت که باهام برید سانفرانسیسکو ! سعید :عمو اسدالله ...من .. اسدالله میرزا : یمانه و عمو اسدالله ! باز میخوای بگی قلبت به خاطره یه عشق آسمونی می تپه ؟؟ خب بذار بتپه ! انقد از این مزخرفاتو بگو تا دختره رو ببرن ، بشینی به یادش آه بکشی ! سعید : مگه عشق نباید همینجوری باشه ؟ پس این چیزا که تو کتابا می نویسن چیه ؟ اسدالله میرزا : ممنت ! واقعن ممنت ! تو با این قدت هنوز هیچی حالیت نیست.کدوم کتابا ؟ کتاب اینه که من دارم درست میدم .درس دوم ! همیشه یه بهانه جلو پایه طرف بذار که به همون بهانه بیاد سراغت . سعید : خب اگه نیومد چی ؟ اسدالله میرزا :ممنت ! تو باید یه جوری بازی کنی که اون نفهمه .درس سومم بهت بدم یا زیادیت میشه ؟ درس سوم اینه که هیچوقت اینجوری قیافه نجیب به خودت نگیر ! زنا تا ببینن که قیافه نجیب و سر به زیر داری حتی اگه قمرالملوک وزیری باشی ، میگن واخ که چه صدای یخی !!! اگه کلارک گیبل باشی ، میگن واخ که چه خوشگل بی نمکی ! -«من یک روز گرم تابستان، دقیقا یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. تلخی ها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود، شاید اینطور نمی شد.
وقتی خاطر یکی را می خواهی... آن وقتی که نمی بینیش توی دلت پنداری یخ می بنده... وقتی می بینیش یک هورمی تو این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای او می خواهی، پنداری حاتم طائی شدی...
.حالا چرا زنت عاشق عبدالقادر شد؟! چون من با ظرافت با زنم حرف میزدم، عبدالقادر با زمختی و خشونت. من روزی یه بار حموم میرفتم، عبدالقادر ماهی یه بار. من با نهار حتی پیازچه هم نمیخوردم، عبدالقادر یک کیلو یک کیلو سیر و ترب سیاه میخورد. من شعر سعدی میخوندم، عبدالقادر آروغ میزد. اونوقت به چشم زنم من بیهوش بودم، عبدالقادر باهوش. من زمخت بودم عبدل قادر ظریف. فقط به گمونم عبدالقادر مسافر خوبی بود، دست به سفرش محشر بود. یه پاش اینجا بود یه پاش سانفرانسیسکو!
آشنایی با نویسنده کتاب " ایرج پزشکزاد "
ایرج پزشکزاد متولد سال ۱۳۰۶ در تهران و در گذشته ۲۲ دیماه سال ۱۴۰۰ در لس انجلس است و 94 سال عمر کرد , ایرج پزشکزاد نویسنده و طنزپرداز مشهور و محبوب معاصر بود و او را بیشتر به خاطر خلق رمان داییجان ناپلئون و شخصیتی به همین نام شناخته میشود. در سال ۱۳۵۵ مجموعهٔ تلویزیونی داییجان ناپلئون توسط ناصر تقوایی برگرفته از این رمان ساخته شد. کتاب دایی جان ناپلئون در سال ۱۹۹۶ میلادی توسط دیک دیویس به زبان انگلیسی ترجمه شدهاست.
ایرج خان پزشکزاد اصالتی تهرانی داشت و به اصطلاح بچه تهرون بود , پدرش حسن پزشکزاد یک پزشک و مادرش شاهزاده فکری ارشاد دختر مؤیدالممالک فکری ارشاد بود. معزدیوان فکری نیز دایی او بود. خلاصه در یک خانواده آدم حسابی به دنیا اومده بود و خودشم یک آدم حسابی تمام عیار بود , ایرج خان پس از تحصیل در ایران و فرانسه در رشتهٔ حقوق دانشآموخته شد و به مدت پنج سال در ایران به قضاوت در دادگستری مشغول بود. پس از آن به خدمت در وزارت امور خارجه ایران ادامه داد و آخرین سمتش مدیرکل روابط فرهنگی بود.
وی کار نویسندگی را در اوایل دهه ۱۳۳۰ با نوشتن داستانهای کوتاه برای مجلهها و برگردان نوشتههای ولتر، مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد. او هنگام کار در وزارت امور خارجه، نویسنده ستون طنز «آسمون ریسمون» در مجله فردوسی نیز بود.
پزشکزاد دربارهٔ خود میگوید:
از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم. بعد از فارغالتحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه درآمدم و به عنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کار کردم. بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به طوری که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامهنگاری و قلم زنی و نوشتن اراجیف مشغول شدم.
پزشکزاد موفق به دریافت جایزه بیتا در سال ۲۰۱۴ شده بود.
مشهورترین آثار ایرج پزشکزاد
- حاج ممجعفر در پاریس (۱۳۳۳) (خاطرات)
- ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید (۱۳۳۷) (رمان)
- بوبول (۱۳۳۸) (طنزیات اجتماعی)
- آسمون ریسمون[۱۴] (۱۳۴۲) (طنزیات ادبی)
- داییجان ناپلئون (۱۳۴۹) (رمان)
- ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد (۱۳۵۲) (نمایشنامه)
- انترناسیونال بچهپرروها (۱۳۶۳) (طنر اجتماعی)
- شهر فرنگ از همه رنگ (احتمالاً ۱۳۷۲)[۱۵] (طنزیات اجتماعی)
- خانوادهٔ نیکاختر (۱۳۸۰) (رمان)
- رستمصولتان (۱۳۸۴) (طنزیات اجتماعی)
- گلگشت خاطرات (۱۳۸۶) (طنزیات اجتماعی)
- پسر حاجی باباجان (۱۳۸۷) (نمایشنامه)
- به یاد یار و دیار (۱۳۹۱) (خاطرات)
- صندوق لعنت (۱۳۹۴) (نمایشنامه)
- بلیط خانعمو (نمایشنامه)
دیدگاه خود را بنویسید