ماهی سیاه کوچولو یکی از داستانهای کودکان، نوشته صمد بهرنگی نویسندهٔ ایرانی است. او این داستان را در زمستان سال ۱۳۴۶ نوشت و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. قصه ماهی سیاه کوچولو در مورد ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر میکند و سفری دور و دراز را با تجربههای متفاوت برای رسیدن به رهایی آغاز میکند.ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. همچنین جایزه ۶ امین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و دیپلم افتخار جایزهٔ دوسالانه براتیسلاوای چکاسلواکی برای تصویرگری کتاب کودک را در سال ۱۹۶۹ دریافت کردهاست. این کتاب به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شدهاست.
محصولات مرتبط
معرفی کتاب ماهی سیاه کوچولو شاهکار صمد بهرنگی
کتاب ماهی سیاه کوچولو، محدودیتهای ذهن جوانی را شرح میدهد که شجاعتش را روزها و ذره ذره جمع میکند تا دل به دریا بزند.
گروهی معتقدند که داستان ماهی سیاه کوچولو فقط برای کودکان نوشته شده است. در حالیکه برخی دیگر معتقدند که این کتاب بیشتر از اینکه یک داستان کودکانه باشد، داستانی است پر از نمادهای سیاسی و اجتماعی. در این کتاب شخصیت ماهی در واقع نماد یک موجود آزادیخواه است. موجودی که اگرچه در جویبار زندگی میکند و راهش برای به دریا رسیدن باز است، اما محدودیتهای ذهنیاش هرگز به او اجازهی پیشرفت کردن نمیدهند. این داستان تا روزی ادامه دارد که ماهی سیاه کوچولو بالاخره شجاعت پیدا میکند و تصمیم به ترک آن جویبار میگیرد. این نقطه، نقطهی شروع و اوج داستان ماهی سیاه کوچولو است.
گرچه قصهی ماهی سیاه کوچولو میتواند فراتر از درک کودکانه، خوانده و تحلیل شود. نشر جامهدران کتاب ماهی سیاه کوچولو را منتشر کرد و این کتاب برندهی جایزهی کتاب برگزیدهی داستانهای کودکان در سال 1347 شد.
نویسندهی کتاب صمد بهرنگی با زبان کودکانه پیچیدگیهای یک تصمیم بزرگ را شرح میدهد و با استفاده از نمادها، موانع پیش روی این تصمیم بزرگ را توصیف میکند. بهرنگی در این کتاب به خوانندگانش نشان میدهد که هرگز نباید کسی که موجب آگاهی شما شده است را فراموش کنید. او قدرت عشق به همنوع و نوعدوستی را را در قصهاش روایت میکند. نکتهی مهم دیگری که بهرنگی در قصهی ماهی سیاه کوچولو اشارهی ظریفی به آن میکند، بیتفاوتی جامعه است. در این کتاب دوازده هزار بچه ماهی داستان ماهی سیاه کوچولو را میشنوند، اما کمی بعد همهشان شب بخیر میگویند و به خواب میروند!
کتاب ماهی سیاه کوچولو در زمان انتشار به عنوان یک داستان سیاسی مورد توجه قرار گرفت، موضوع این کتاب به ایدههای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بسیار نزدیک بود، به همین دلیل این گروه تا مدته کتاب ماهی سیاه کوچولو را به عنوان مانیفست حزب معرفی میکردند.
شخصیت پردازی در ماهی سیاه کوچولو
داستان ماهی سیاه کوچولو یک داستان قهرمان محور است. به این معنا که تمام شخصیتهای جانبی این داستان برای حمایت شخصیت اصلی (قهرمان) شکل گرفتهاند. هرکدام از شخصیتهای این داستان را میتوان نماد یک گروه اجتماعی دانست. خود ماهی سیاه کوچولو هم نماد نسل جوان انقلابی و روشن فکر است. پیام داستان صمد بهرنگی هم در شخصیت «ماهی سیاه کوچولو» نهفته است. ماهی سیاه کوچولو شخصیتی متفکر و کنجکاو دارد، و این کنجکاوی و شجاعتش باعث میشود برای پیشروی در مسیر پرپیچ و خم مقابلش آماده باشد.
نویسندهی «ماهی سیاه کوچولو» را بیشتر بشناسیم
صمد بهرنگی دوم تیرماه سال 1318 در تبریز متولد شد. او تحصیلاتش را در تبریز تکمیل کرد و در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تبریز فارغالتحصیل شد. بهرنگی بعد از فارغالتحصیلی شروع به ترجمه و تدریس کرد. او برای تدریس به شهرها و روستاهای اطراف آذربایجان رفت و در مدارس آنجا مشغول به تدریس شد.
آموزش و فرهنگ از دغدغههای اصلی صمد بهرنگی بودند. صمد بهرنگی برای انتشار کتاب «کتابهای پاره پاره» در سال 1343 دورانی تحت تعقیب پلیس بود، ولی در این زمان هم با اسم مستعار کتابهایی برای کودکان مینوشت.
صمد بهرنگی برای نوشتن کتاب «الفبای فارسی به آذری»، که به واسطهی جلال آلاحمد به انجمن پیکار با بیسوادی پیشنهاد شد، مورد تقدیر قرار گرفت. اما چون صمد حاضر نبود هیچ تغییری در متن کتاب بهوجود بیاورد، از دستمزدی بزرگ چشمپوشی کرد.
ترجمه، یکی دیگر از حوزههای فعالیت صمد بهرنگی بود. او تنها به ترجمه فارسی به انگلیسی یا برعکس اکتفا نمیکرد. چون به زبان آذری و ترکی آذربایجانی هم مسلط بود و علاقهی زیادی به حوزهی شعر داشت، اشعار بزرگانی را به آذری و ترکی آذربایجانی ترجمه کرد. بزرگانی مثل مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، احمد شاملو و نیما یوشیج.
صمد بهرنگی اولین داستانش را در به نام «عادت» در سال 1339 منتشر کرد، «تلخون» دومین داستانی بود که از او منتشر شد. بهرنگی داستان ماهی سیاه کوچولو را در مرداد سال 1346 نوشت. این کتاب را انتشارات کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان در همان سال و با تصویرگری فرشید مثقالی چاپ کرد.
صمد بهرنگی بعد از نوشتن کتاب ماهی سیاه کوچولو، در شهریور ماه همان سال در رود ارس غرق شد. عدهای از اندیشمندان مانند جلال آل احمد معتقدند که مرگ بهرنگی تصادفی نبوده است و او به دست رژیم ستمگر شاه کشته شده است.
در سال 1394 و همزمان با سالگرد چهلمین سال درگذشت صمد بهرنگی، نمایشگاهی با عنوان «چند روایت از یک انسان که با امواج ارس به دریا پیوست» در تهران برگزار شد. در این نمایشگاه حدود ده مجسمه از صمد بهرنگی به همراه مجموعهای از طرح جلدهای صمد بهرنگی، پوسترها، نامهها و اسنادی مربوط به زندگی او به نمایش گذاشته شد.
اقتباس سینمایی «ماهی سیاه کوچولو»
در سال 1394 مجید اسماعیلی پارسا فیلم ماهی سیاه کوچولو را با فیلمنامهای از علی طالبآبادی کارگردانی کرده است. فیلم ماهی سیاه کوچولو داستان زنی به نام شهرزاد است که در دههی شصت و در اوج مبارزات چریکی نیروهای چپ برای گرفتن انتقام مرگ شوهرش تلاش میکند. مصطفی زمانی، مریلا زارعی، همایون ارشادی و جمشید گرگین بازیگران این فیلم هستند.
در بخشی از کتاب میخوانید
ناگهان صدای زیر قورباغهای او را از جا پراند. قورباغه لب برکه، روی سنگی نشسته بود؛ جست زد توی آب و آمد پیش ماهی و گفت: « من اینجام، فرمایش؟»
ماهی گفت:« سلام، خانمبزرگ!»
قورباغه گفت:« حالا چه وقت خودنماییست، موجود بی اصل و نسب! بچهگیر آوردهیی و داری حرفهای گنده گنده میزنی! من دیگر آنقدرها عمر کردهام که بفهمم دنیا همین برکهست. بهتر است بروی دنبال کارت و بچههای مرا از راه به در نبری.»
ماهی کوچولو گفت:« صدتا از این عمرها هم که بکنی، بازهم بک قورباغهی نادان و درمانده بیشترنیستی.»
قورباغه عصبانی شد و جست زد طرف ماهی سیاه کوچولو، ماهی تکان تندی خورد و مثل برق در رفت و لای و لجن و کرمهای ته برکه را بهم زد.
نخ سفیدی میدیدی. یکجا تختهسنگ بزرگی از کوه جدا شده بود و افتاده بود ته دره، و آب را دو قسمت کرده بود. مارمولک درشتی، به اندازهی کف دست، شکمش را به سنگ چسبانده بود. از گرمی آفتاب لذت میبرد و نگاه میکرد به خرچنگ گردو درشتی که نشسته بود روی شنهای ته آب، آنجا که عمق آب کمتر بود، و داشت قورباغهای را که شکار کرده بود،میخورد.
ماهی کوچولو ناگهان چشمش افتاد به خرچنگ و ترسید؛ از دور سلامی کرد. خرچنگ چپ چپ به او نگاهی کرد و گفت:« چه ماهی با ادبی! بیا جلو کوچولو، بیا!»
بیوگرافی صمد بهرنگی
صمد بهرنگی ۲ تیر سال ۱۳۱۸ در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانوادهای تهیدست به دنیا آمد.
پدرش عزت و مادرش سارا نام داشتند و وی دارای دو برادر و سه خواهر بود. پدرش کارگری فصلی بود که اغلب به شغل زهتابی زندگی را میگذراند.
صمد بهرنگی پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت و خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغالتحصیل شد.
از مهر همان سال و در حالیکه تنها 18 سال داشت آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه پایان تحصیلات ادامه داد.
بهرنگی در 19 سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون را که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر کرد و این روند با بینام در ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از بهرنگی مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی»، توفیق و ... به چاپ رسید البته با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... .
بهرنگی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
در سال 1341 صمد از دبیرستان به جرم بیان سخنهای ناخوشایند، در دفتر دبیرستان و بین دبیران اخراج و به دبستان انتقال یافت. یک سال بعد و در پی افزایش فعالیتهای فرهنگی، با پاپوش رئیس وقت فرهنگ آذربایجان به کار صمد به دادگاه کشیده شد که متعاقبا تبرئه شد.
در سال 1342 کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد.
اما صمد بهرنگی با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و پیشنهاد پول کلانی را نپذیرفت و کتاب را پس گرفت و باعث برانگیختن خشم و کینه عوامل ذینفع در چاپ کتاب شد.
سال 1343 همراه بود با تحت تعقیب قرار گرفتن صمد بهرنگی به خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» و صدور کیفرخواست از سوی دادستانی عادی ۱۰۵ ارتش یکم تبریز و سپس صدور حکم تعلیق از خدمت به مدت ٦ ماه.
در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و صمد به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه 40 مصادف بود با دستگیری و اعدام تعدادی از نزدیکان صمد به دست رژیم شاه و شرکت او در اعتصابات دانشجویی.
صمد بهرنگی در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض به نظام حاکم را در دانش آموزانش پرورش دهد.
در این دوران ساواک به برخی از فعالیتهای بهرنگی حساس شد. تهدیدها آغاز شد و چندین بار در طول دوران زندگی خود مورد توبیخ و جریمه و حتی تبعید قرار گرفت.
صمد بهرنگی در 9 شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و جسدش را ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
حدود یک ماه قبل از مرگ صمد بهرنگی، کتاب ماهی سیاه کوچولو چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرار گرفت.
برخی از آثار صمد بهرنگی:
قصهها:
- بینام - ۱۳۴۴
- اولدوز و کلاغها - پاییز ۱۳۴۵
- اولدوز و عروسک سخنگو - پاییز ۱۳۴۶
- کچل کفتر باز - آذر ۱۳۴۶
- پسرک لبو فروش - آذر ۱۳۴۶
- افسانه محبت - زمستان۱۳۴۶
- ماهی سیاه کوچولو - تهران، مرداد ۱۳۴۷
- پیرزن و جوجه طلاییاش - ۱۳۴۷
- یک هلو هزار هلو - بهار ۱۳۴۸
- ۲۴ ساعت در خواب و بیداری - بهار ۱۳۴۸
- کوراوغلو و کچل حمزه - بهار ۱۳۴۸
- تلخون و چند قصه دیگر - ۱۳۴۲
- کلاغها، عروسکها و آدمها
- آه !ما الاغها
- افسانه های آذربایجان ترکی
کتاب و مقالهها:
- کند و کاو در مسائل تربیتی ایران - تابستان ۱۳۴۴
- الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
- اهمیت ادبیات کودک
- مجموعه مقالهها - تیر ۱۳۴۸
- فولکلور و شعر
- افسانههای آذربایجان(ترجمه فارسی) - جلد ۱ - اردیبهشت ۱۳۴۴
- افسانههای آذربایجان (ترجمه فارسی) - جلد ۲ - تهران، اردیبهشت ۱۳۴۷
- تاپما جالار، قوشما جالار (مثلها و چیستانها) - بهار ۱۳۴۵
- پاره پاره (مجموعه شعر از چند شاعر) - تیر ۱۳۴۲
- مجموعه مقالهها
- انشا و نامهنگاری برای کلاسهای ۲ و ۳ دبستان
- آذربایجان در جنبش مشروطه
ترجمهها:
- ما الاغها! - عزیز نسین - پاییز ۱۳۴۴
- دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
- خرابکار (قصههایی از چند نویسنده ترک زبان) - تیر ۱۳۴۸
- کلاغ سیاهه - مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان) خرداد ۱۳۴۸
دیدگاه خود را بنویسید