معرفی کتاب" قهوه ی سرد آقای نویسنده" اثر "روزبه معین" : رمان قهوه سرد آقای نویسنده یکی از موفق ترین رمان های فارسی منتشر شده در کشور است که تاکنون نزدیک به نود بار توسط نشر نیماژ منتشر شده است که این تعداد چاپ برای یک رمان در ایران رکورد حساب می شود که توسط نویسنده جوان "روزبه معین " نگاشته شده است. موضوع رمان داستانی عاشقانه با مضمونی هیجانی و معمایی است و روایتی از زندگی پرفراز و نشیب یک نویسنده و دختر روزنامه نگار را بازگو می کند. اکنون میتوانید این رمان زیبا را با تخفیف ویژه, به صورت آنلاین از سایت دیجی کتاب خرید نمایید.جهت معرفی کامل کتاب ها به همراه خلاصه،نقد وبررسی و بخش هایی از کتاب ها... به کافه دیجی کتاب مراجعه نمایید.
محصولات مرتبط
روزبه معین (زاده ۳ مرداد ١٣٧٠ تهران)، نویسنده، رمان نویس، نمایش نامه نویس، و کارتونیست اهل ایران است. او فعالیت حرفه ای خود را با نوشتن نمایشنامه آغاز کرد و سپس به نوشتن رمان روی آورد.بنا بر اظهاراتش نوشتن را از دوران کودکی آغاز کرده و در دوران نوجوانی به کاریکاتور و کارتون علاقه مند شده که این هنر او را به سمت خلق چهره ها و شخصیت های مختلف هدایت کرده است. به گفته خودش همواره آدم تنهایی بوده و از تنهایی لذت می برد. معین لیسانس مهندسی شیمی از دانشگاه اراک دارد و تحصیلات متوسطه خود را دردبیرستان البرز به پایان رسانده است. چندی از نمایشنامه های شاخص این هنرمند در دوران دبیرستان و دانشگاه به روی صحنه رفته است. او در کنار نویسندگی در زمینه های مختلف هنری از جمله طراحی و شخصیت پردازی کارتونی (کاریکاتور)فعالیت می کند.وی همزمان با تحصیل در دانشگاه، دوره های تئاتر و نویسندگی را نیز گذراند. فعالیت حرفه ای خود را به عنوان نویسنده با نمایشنامه نویسی آغاز کرد. معین از سال ۱۳۹۲ شروع به نوشتن رمان قهوه ی سرد آقای نویسنده کرد و در سال ۱۳۹۶ آن را به چاپ رساند و خیلی سریع تبدیل به یک رمان پرفروش شد.اولین رمان روزبه معین به نام «قهوه ی سرد آقای نویسنده» در اردیبهشت ۱۳۹۶ منتشر شد و در جشن امضای اول آن در کمتر از دو ساعت چاپ اول کتاب به اتمام رسید و در جشن امضای دوم، با استقبال خوبی مواجه شد و مشتاقان قهوه ی سرد آقای نویسنده ۷ ساعت در انتظار خرید کتاب ماندند.همچنین این رمان در بیست روز اول چاپش به طور متوسط روزانه هزار جلد فروش داشت.
روزبه معین نویسنده جوانی است که نوشتن را از کودکی آغاز کرد و در اولین تجربه جدی رمان نویسی به سراغ نوشتن کتابی تحت عنوان "قهوه سرد آقای نویسنده" رفت. نویسنده جوان "قهوه سرد آقای نویسنده" از روش جالبی برای جذب مخاطب استفاده کرد و با انتشار بخش هایی از کتاب در صفحه اینستاگرامش، اشتیاق به چاپ رسیدن این اثر را بیشتر از پیش کرد و مخاطبانی که بخش هایی از این کتاب را در صفحه آقای بازیگر مطالعه کرده بودند با اشتیاق بیشتری منتظر چاپ این اثر بودند. این کتاب، داستانی عاشقانه با مضمونی هیجانی و معمایی دارد که روایتی از زندگی پرفراز و نشیب یک نویسنده و دختر روزنامه نگار است. "آرمان" نویسنده همان جوان عاشق پیشه داستان است که دلباخته دختری می شود که برای آموزش پیانو به خانه همسایه در رفت و آمد است. نویسنده داستان که دلباخته دختری است که 15 سال از او بزرگتر است اما عشق سن و سال سرش نمیشود و از هر راهی برای بیشتر دیدن دختر استفاده میکند. آرمان 10 ساله کتاب روزبه معین نت های موسیقی دختری را عاشق او شده بود دستکاری کرد اما سرانجام سال ها بعد همان نت های دستکاری شده به شاهکاری تبدیل شد که در یک کنسرت توسط معشوقه اش به اجرا درآمد و آنجا بود که آرمان با تمام وجودش دلش میخواست عشق دوران کودکی اش و اتفاقی که باعث دستکاری آن نت های موسیقی شده بود را فریاد بزند اما .....
پشت جلد کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده قسمتی از متن کتاب آمده است:
بهم گفت: «تا حالا شکار رفتی؟» گفتم «نه.» گفت: «من قبلا میرفتم، ولی دیگه نمیرم، آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود، خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم. من بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش، وقتی رسیدم بالای سرش هنوز جون داشت، نفس میکشید و با چشمهاش التماس میکرد، زیباییش مسخم کرده بود، حس کردم که میتونه دوست خوبی واسهم باشه، میتونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسهش درست کنم. اما خوب که فکر کردم فهمیدم که اینجوری اون گوزن واسه همیشه لنگ میزنه و هروقت من رو ببینه یاد بلایی میافته که سرش آوردم، از نگاهش فهمیدم بزرگترین لطفی که میتونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.» بعدش گفت: «تو هیچوقت نمیتونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی.»
قسمتهایی از متن کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده
موسیقی بیشک یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین هنرهاست، وقتی موسیقی در روح و جانت مینشینه، میتونی وارد عرصهی جدیدی از کشف زیباییهای دنیای هنر بشی و تازه متوجه میشی هرچیزی توی طبیعت آهنگ و موسیقی خاص خودش رو داره، حتا داستانها. (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۹)
عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافهی شلوغ میمونه، اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشمهات رو ببندی و از بقیهی صداها بگذری و اونها رو نشنوی، صدای خندهها، گریهها، به هم خوردن فنجونها… تو واسهم اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم. (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۱)
انتظار کشیدن ترسناکترین قسمت دوست داشتن واسه یه دختره، ترس از اینکه نیاد یا اینکه خیلی دیر بیاد، اما من فکر میکنم اگه یه روز به پسری علاقهمند بشم، خودم واسه به دست آوردنش تلاش میکنم، چرا؟ جواب خیلی سادهست، من اون رو دوست دارم و میخوام با کسی باشم که دوستش داشته باشم، دوست داشته شدن بهتنهایی واسه من کافی است. (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۲۳)
خطرناکتر از آدمهایی که هیچ کتابی نخوندن، آدمهایی هستن که فقط چندتا کتاب خوندن. (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۳۲)
در تیمارستان زمان بهسرعت میگذشت و با اینکه فقط چند روز بود که به اونجا رفته بودم اما بهاندازهی چند سال پیر شده بودم، چون گذر عمر توی جایی که دوستش نداری همیشه زجرآور و طاقتفرساست، هر ثانیهای که میگذره انگار ساعتهای زیادی رو از دست میدی و عقربهها تکههای وجودت رو با خودشون میبرن، و از این بابت زمان به سرعت میگذشت چون بیرون از آسایشگاه توطئهی وحشیانهای علیه من در حال انجام بود، ابی دوست گذشته و دشمن امروز من خاطراتم رو دزدیده بود و من در حالی که بین سیمهای خاردار، نردههای بلند و دیوونهها گیر کرده بودم، کاری از دستم ساخته نبود. (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۲۱)
رئیس گفت: «اینو خوب میدونم که هیچوقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوشهاش سنگینه، چون در غیر این صورت طرف داره به این فکر میکنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه میخواست راستش رو بگه قطعا همون اول میگفت.» (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۷۶)
مارال گفت: «هرکسی شاید یه آهنگ داشته باشه که مدتها نتونه اون رو گوش بده. یه آهنگ که گذشته رو واسهت تداعی میکنه و دلت نمیآد اون رو پاک کنی یا بندازیش دور، میذاری اون گوشه کنارها بمونه، گاهی آهنگها لبریز از خاطره میشن و حرمت پیدا میکنن. مثل بعضی از آدمها، درسته که شاید دیگه نتونی اونها رو ببینی و باهاشون حرف بزنی، اما از زندگیت پاک نمیشن، چون فراموششدنی نیستن، اونها همیشه یه جای امن گوشهی دلت دارن.» (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۹۱)
فکر می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده، زن، هنر و عشق، اما در عجب که تو را با چه شور و حالی آفریده، زنِ هنرمندِ عاشق! (کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۹۶)
دیدگاه خود را بنویسید