معرفی کتاب گل یا پوچ اثر شهره طباطبایی : کتاب گل یا پوچ نوشته شهره طباطبایی یک رمان عاشقانه در فضای روستایی و با لهجه و روایت همان مردمان است. این کتاب داستان عشقی آتشین است که مسیرش آنچنان که به نظر میرسد ساده نیست. روایت دوست داشتن و همراه بودن.خواندن کتاب گل یا پوچ را به علاقه مندان ادبیات و رمان های عاشقانه و مردم جنوب ایران بخصوص شیرازیهای عزیز توصیه می کنیم.اکنون میتوانید این کتاب را با تخفیف ویژه, به صورت آنلاین از سایت دیجی کتاب خرید نمایید.جهت معرفی کامل کتاب ها به همراه خلاصه،نقد وبررسی و بخش هایی از متن کتاب ها... به کافه دیجی کتاب مراجعه نمایید.
محصولات مرتبط
شهره طباطبایی متولد تیر ماه 1356 در شیراز و تحصیل کرده کارشناسی روانشناسی است. او از دوران نوجوانی به سرودن شعر و داستان نویسی علاقه مند بوده است.
شهره طباطبایی میگوید: "گاهی شعری می سرودم و گاهی داستانی کوتاه می نوشتم اما کار جدی داستان نویسی را از سال نود و چهار آغاز کردم که در همان سال کتاب "این زن آن مرد"، مجموعه ای از شش داستان کوتاه توسط نشر آرنا به چاپ رسید." رمان نخل حوا و گل یا پوچ آثار جدید این نویسنده می باشد که توط انتشارات چلچله منتشر شده است.
بخش هایی از متن کتاب :
نفسش پشت گردن ترنج را نوازش می کرد.
– پرسیدم حالا چرا مهمون تو؟
– چون این اولین پولیه که واقعا تونستم پس انداز کنم
سنگ دیگری قل خورد زیر تیغه. مهتاب جیغ کوتاهی کشید و نشست سر جایش
ترنج نیمرخ شد تا مهتاب بهتر صدایش را بشنود:
– اینهمه راه بریم برای دیدن یه فیلم در پیتی؟ خودم چهل پنجاه تا فیلم عالی و توپ روز دنیا رو تو خونه دارم . اگه بخوای می شینیم با هم نگاه می کنیم. پولتم الکی خرج نمی کنی.
– خیلی بی ذوقی . می خوام یه تنوعی باشه . بریم سینما و رستوران و از اینجور جاها
– ولی پیشنهاد مو بهتره ها. بهش فکر کن
مهتاب دیگر حرفی نزد و تا آخر مسیر ساکت نشست و آنجا هم بدون کلمه ای حرف سریع پایین پرید. بدعنق و عبوس به نظر می رسید.
لطافت آرام جلو آمد:
– خوب حالا نوبت مویه
ترنج غر زد:
– مؤ مسافر مگس وزن سوار نمی کنم.
زرین بی حوصله رو چرخاند و نفس را با اکراه بیرون فرستاد:
– لابد دوباره مو باید بیام.ها؟
ترنج کلاه را برداشت و موهایش را تکاند:
– نه تو هم زیادی چاقالو هستی. تیغه همش می شینه تو زمین وبیرون نمی یاد. بهتره دوباره مهتاب سوار بشه. وزنش برای این کار از همه تون مناسب تره
صنم نالید:
– مهتاب بیا بریم خونه. اینجا خیلی گرمه. حوصله ام سر رفته.ننه هم گفت زود برگردید چون مرغ حنایی کڑچ شده و میخواد تخم بذاره زیرش. دست تنها نمی تونه
مهتاب ابرو بالا انداخت و پشت چشم نازک کرد:
– دختر مگه نمی شنوی؟ اینجا کمک مو لازمه . تو اگه می خوای برو خونه ولی مو اینجا کار دارم
دیدگاه خود را بنویسید