کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید | اثر ایرج پزشکزاد | ناشر : انتشارات فرهنگ معاصر
معرفی کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید اثر ایرج پزشکزاد
"ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید" رمانی است طنز به قلم "ایرج پزشکزاد"، که شخصیت اصلی آن با نام ماشاءالله خان، فردی است که علاقه ی وافری به کتاب های تاریخی دارد. او که این چنین شیفته ی تاریخ است، علاقه مند است به عصری که فکر می کند دوران طلایی برای زندگی کردن است، یعنی دوران هارون الرشید برود. ماشاءالله خان یک روز به سراغ یک مرتاض هندی در تهران می رود و از وی درخواست می کند که روحش را به دوران خلافت هارون الرشید بفرستد. با قبول درخواست وی توسط مرتاض، "ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید" به هوش می آید. در آن جا "ایرج پزشکزاد"، با زبان طنز به نقد دستگاه خلافت عباسی می پردازد و خشونت و ستم آن ها را به تصویر می کشد. "ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید" از نزدیک شاهد ظلم و ستمی است که در این دوران روا داشته شده و او حتی برای جلوگیری از قتل جعفر برمکی، تمام تلاش خود را به کار می بندد.
ماشاءالله خان که در زندگی اصلی خود یک دربان بانک بوده، همیشه تصور می کرده که در زمانه ی اشتباهی به دنیا آمده و برای همین از زندگی خودش ناراضی است. اما با سفر به دوره ی تاریخی مورد علاقه اش و حضور "ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید"، برای او روشن می شود که تصوراتش اشتباه بوده اند و "ایرج پزشکزاد" به وسیله ی این ترفند و تکنیک داستان پردازی، علاوه بر نقد اجتماعی دوران مد نظر، به خوانندگان نشان می دهد که این آرزو، ریشه در حسرت همیشگی آدم ها داشته و دوره های تاریخی، آن چنان که می نمایند هم بی عیب و نقص نیستند.
😃 بخش هایی از متن کتاب " ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید "
ماشاءالله خان کمی جلو رفت. دو نفر مرد قوی هیکل که از تیره های بلندشان پیدا بود از مأمورین داروغه هستند، مرد خون آلودی را کشان کشان می بردند. دو مأمور سرخ پوش دنبال آن ها و جمعیت کثیری که اکثر بچه های پابرهنه بودند، هل هله کنان و «حالی حالی لاوالا» گویان، مأمورین و مرد خون آلود را تعقیب می کردند و گاهی محکوم بخت برگشته را سنگ می زدند. ماشاءالله خان با رحم و نفرت چهره خون آلود آن مرد را نگاه می کرد. عاقبت عابری را صدا زد: - حاجی ببخشید، این آدم چکار کرده است؟ ماذا تقصیر؟ عابر شروع به دادن توضیحات کرد، ولی ماشاءالله خان از همه حرف های او غیر از کلمات «جعفر برمکی» و «زبان بریده چیزی نفهمید. - خیلی ممنون مرحبا شیخ. و بلاتامل از او دور شد. بدنش از ترس به لرزه افتاد و رنگ رویش سخت پرید. فکر کرد: «من که چیزی نفهمیدم... یا جعفر را کشته اند و این مرد حرف او را زده و زبانش را بریده اند یا جعفر زنده و سر کار است و این مرد به او بد و بیراه گفته است. در هر حال برویم توی این میخانه ببینیم بلکه خبری بگیریم.»
آشنایی با نویسنده کتاب " ایرج پزشکزاد "
ایرج پزشکزاد متولد سال ۱۳۰۶ در تهران و در گذشته ۲۲ دیماه سال ۱۴۰۰ در لس انجلس است و 94 سال عمر کرد , ایرج پزشکزاد نویسنده و طنزپرداز مشهور و محبوب معاصر بود و او را بیشتر به خاطر خلق رمان داییجان ناپلئون و شخصیتی به همین نام شناخته میشود. در سال ۱۳۵۵ مجموعهٔ تلویزیونی داییجان ناپلئون توسط ناصر تقوایی برگرفته از این رمان ساخته شد. کتاب دایی جان ناپلئون در سال ۱۹۹۶ میلادی توسط دیک دیویس به زبان انگلیسی ترجمه شدهاست.
ایرج خان پزشکزاد اصالتی تهرانی داشت و به اصطلاح بچه تهرون بود , پدرش حسن پزشکزاد یک پزشک و مادرش شاهزاده فکری ارشاد دختر مؤیدالممالک فکری ارشاد بود. معزدیوان فکری نیز دایی او بود. خلاصه در یک خانواده آدم حسابی به دنیا اومده بود و خودشم یک آدم حسابی تمام عیار بود , ایرج خان پس از تحصیل در ایران و فرانسه در رشتهٔ حقوق دانشآموخته شد و به مدت پنج سال در ایران به قضاوت در دادگستری مشغول بود. پس از آن به خدمت در وزارت امور خارجه ایران ادامه داد و آخرین سمتش مدیرکل روابط فرهنگی بود.
وی کار نویسندگی را در اوایل دهه ۱۳۳۰ با نوشتن داستانهای کوتاه برای مجلهها و برگردان نوشتههای ولتر، مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد. او هنگام کار در وزارت امور خارجه، نویسنده ستون طنز «آسمون ریسمون» در مجله فردوسی نیز بود.
پزشکزاد دربارهٔ خود میگوید:
از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم. بعد از فارغالتحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه درآمدم و به عنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کار کردم. بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به طوری که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامهنگاری و قلم زنی و نوشتن اراجیف مشغول شدم.
پزشکزاد موفق به دریافت جایزه بیتا در سال ۲۰۱۴ شده بود.
مشهورترین آثار ایرج پزشکزاد
- حاج ممجعفر در پاریس (۱۳۳۳) (خاطرات)
- ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید (۱۳۳۷) (رمان)
- بوبول (۱۳۳۸) (طنزیات اجتماعی)
- آسمون ریسمون[۱۴] (۱۳۴۲) (طنزیات ادبی)
- داییجان ناپلئون (۱۳۴۹) (رمان)
- ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد (۱۳۵۲) (نمایشنامه)
- انترناسیونال بچهپرروها (۱۳۶۳) (طنر اجتماعی)
- شهر فرنگ از همه رنگ (احتمالاً ۱۳۷۲)[۱۵] (طنزیات اجتماعی)
- خانوادهٔ نیکاختر (۱۳۸۰) (رمان)
- رستمصولتان (۱۳۸۴) (طنزیات اجتماعی)
- گلگشت خاطرات (۱۳۸۶) (طنزیات اجتماعی)
- پسر حاجی باباجان (۱۳۸۷) (نمایشنامه)
- به یاد یار و دیار (۱۳۹۱) (خاطرات)
- صندوق لعنت (۱۳۹۴) (نمایشنامه)
- بلیط خانعمو (نمایشنامه)