کتاب تپه خرگوش | علی اکبر حیدری | نشر چشمه

انتشارات چشمه

از {{model.count}}
تعداد
نوع
ویژگی‌های محصول
  • نویسنده: علی اکبر حیدری
  • قطع / نوع جلد: رقعی / جلد شومیز
  • تعداد صفحات: 311
  • ناشر: چشمه
  • نوع کاغذ: بالک
  • موضوع و دسته بندی: 🟢 ادبیات داستانی 🔴 سیاسی 🟣اجتماعی
  • شابک 13 رقمی | ISBN-13: 978-622-01-1201-3
  • مناسب برای گروه سنی | Reading age: بزرگسال / تمامی سنین
  • کیفیت محصول | Grade level: +A
  • اصالت کالا: اصل
تعداد
نوع
تعداد
نوع
فروشنده فروشنده: دیجی کتاب
آماده ارسال
ناموجود
ناموجود
290,000 تومان
  • {{value}}
🔔 آخرین تاریخ بروزرسانی قیمت و موجودی 🚨 1403/07/1
کمی صبر کنید...

«تپه خرگوش» رمانی به قلم «علی اکبر حیدری» نویسنده ایرانی است که داستانی سیاسی اجتماعی دارد، فرازهای زندگی یک خانواده ایرانی را از سال ۵۷ تا سال های پایانی دهه هشتاد خورشیدی دنبال می کند. کتاب حاضر نخستین بار از سوی نشر روزنه منتشر بود.

🔸 بخش هایی از متن کتاب

سروصدای حیاط کم تر شده بود. مجروح ها را برده بودند تو و آمبولانس دوباره آژیرکشان برگشته بود توی خیابان و صداش تا ته خیابان کش آمده و محو شده بود. کنار یوسف خم شد. پشت دستش را کشید به دست پسربچه. سرد بود. دستش را پس کشید. مورمورش شد. واقعیت مرگ آن طور سردش کرده بود. بدن بی جان مقاومتی نداشت در برابر هجوم سرما. دست گذاشت سر شانۀ یوسف. یوسف سر بلند کرد. گودی دور چشم هاش شده بود چاله. انگار چشم خانه ها افتاده بودند آن ته ته ها. از آن نگاهی که همیشه برق برق می زد خبری نبود. یوسف چشم هاش را بست و پسر را بیش تر به خودش فشرد. انگار اشک از کنارۀ چشم هاش جوشید، سرازیر شد و پایین آمد. این بلا را او سر یوسف آورده بود. دویده بود تا سر کوچه و پیچیده بود طرف نانوایی لواشی. چرا خودش به یادش نبود؟ شورلت رویال سفید. بدری خانم راست می گفت. می شد از یوسف کمک گرفت، اگر خانه بود. کجا می توانست برود؟ 

 لاستیک دوچرخه مانده بود بین راه راه های پل روی جو و خم شده بود. حتما مادرجان دعواشان می کرد؛ قبل از اینکه برود حمام گفته بود پیش آقاجان بمانند که توی اتاق روزنامه می خواند. سر زانوی شلوارش پاره شده بود. دست کشید سر زانوها و گریه اش گرفت. دوباره عق زد. آرام به پهلو افتاد. دهانش تلخ شده بود. کارگری غلتک بزرگی را روی آسفالت های تازه می کشید. سرش درد می کرد. کاش مادرجان برمی گشت از حمام. مرد غلتک را رها کرد و دوید طرفش. سیاه بود. سر تا پاش سیاه بود. لب هاش تکان می خورد و دندان ها از بین لب هاش بیرون می زد. معلوم نبود چه می گوید. خم شد و دست هاش را انداخت زیر بدنش و بلندش کرد. خیلی رفت بالا. از آقاجان خیلی بزرگتر بود. سرش را بلند کرد.

محصولات مرتبط

نویسنده
علی اکبر حیدری
قطع / نوع جلد
رقعی / جلد شومیز
تعداد صفحات
311
ناشر
چشمه
نوع کاغذ
بالک
موضوع و دسته بندی
🟢 ادبیات داستانی
🔴 سیاسی
🟣اجتماعی
شابک 13 رقمی | ISBN-13
978-622-01-1201-3
مناسب برای گروه سنی | Reading age
بزرگسال / تمامی سنین
کیفیت محصول | Grade level
+A
اصالت کالا
اصل

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
اشتراک‌گذاری
این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!